متأسفانه ما در این عصر به نام بیداری اسلامی شاهد خیلی از قتل و کشتارها و در این مقاله به مباحثی پیرامون وحدت و بیداری اسلامی از منظر قرآن، سنت و روایات پرداخته و بیان میشود: ما بیش از ۹۰% مشترکات داریم و اگر اختلافاتی هم باشد، جزئی است و نباید به حساب اسلام گذاشت. برادری و بیداری اسلامی بسی فراتر از همه تعصبات است به هر شکل و نامی که باشد، در حالی که رسول خدا ما را از تنگنظریها و تعصبات مبرّا میداند و میفرماید: هرکس دیگران را به تعصب فرا خواند و در جهت آن بجنگد و در راستای آن کشته شود، از ما نیست. مشکلات هستیم که این هم از جانب کشورهای صهیونیست متوجه ما شده است. جامعه اسلامی جامعهای میباشند که به خدا و پیغمبر ایمان و رو به سوی یک قبله دارند و در همه امور خویش یک شریعت را حکم و داور قرار میدهند و فقط به خدا و رسول خدا و مؤمنان گرایش دوستی دارند.
کلیدواژگان
وحدت؛ اعتصام؛ اخوت؛ بیداری اسلامی
اصل مقاله
مقدمه
انسانها دارای زندگی جمعی هستند و در زندگی با همنوعان خویش اجتماعات کوچک و بزرگ را تشکیل میدهند. امروزه برخلاف گذشته این اجتماعات با عقاید و مذاهب گوناگون با یکدیگر دارای روابط گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند. روابط انسانها با یکدیگر زمانی میتواند از آسیب پذیری مصون بماند، که براساس ملاکهای منطقی، معقول و عادلانه تنظیم شده باشند و مکتبی که عادلانهترین ملاکها را برای تنظیم روابط انسانها ارائه دهد، موفقترین و سازندهترین مکتب به شمار میرود. انسجام و یکپارچگی علاوه بر اینکه در آیات و روایات مورد تأکید فراوان واقع شده است، اما در شرایط کنونی ضرورت پرداختن به آن، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود؛ چرا که دشمنان به دنبال اختلاف افکنی، میباشند. از این رو در این مقاله وحدت و بیداری اسلامی از منظر قرآن، سنت و روایات مورد بررسی قرار میگیرد.
رابطه وحدت و اخوت
یکی از لوازم مظاهر «اخوّت» وحدت و تعاون و همآوایی است و چیزی که با آن تضاد و ناهمخوانی دارد «تفرقه» و چنددستگی میباشد. جامعه اسلامی که بنیانش بر برادری استوار میباشد، جامعهای است که در عرصه باورهای ایمانی، عبادات و شعائر، مفاهیم فکری، فضایل اخلاقی، رویکردهای معنوی، آداب و روش، فرهنگ اجتماعی، ارزشهای انسانی و اصول قانونگذاری یکپارچه هماهنگ است.
همچنین در اهدافی که زمین را به آسمان، دنیا را به عقبی، آفریده را به آفریدگار ارتباط میبخشد و در اصول روشن و ارزشمندی که میان آرمانگرایی و واقعیّت ایجاد الفت میکند و ثابت و متغیّر را باهم میآمیزد و میان الهام از میراث فکری و فرهنگی پیشینیان و بهرهگیری از پیشرفتهای معاصر توازن را ایجاد مینماید، متّحد و یکپارچه است.
در بهرهگیری از منابعی مانند قرآن و سنت که سرچشمه هدایت آنان است و در الگوی بس بلندی که از او سرمشق میگیرند، همآوا و هماهنگ هستند؛ زیرا جامعه اسلامی، جامعهای است که به خداوند و کتاب و پیامبر واحدی ایمان دارد. رویشان به سوی یک قبله است. در همه امور خویش یک شریعت را حکم و داوری مینمایند و دوستی و گرایش آنها تنها به خداوند و پیامبر و مؤمنان است. دوستی و دشمنی و قهر و ارتباطش تنها در راستای رضایت خداوند است. خداوند متعال میفرماید: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآَخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آَبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ» (مجادله، ۲۲)؛ «هیچ گروهی را که به خداوند و روز آخرت ایمان آورده باشند، نخواهی یافت که دست دوستی در دستان کسانی بگذارند که با خداوند و پیامبرش دشمنی میکنند، هرچند پدران و فرزندان و برادران و قوم و عشیره او باشد». روا نیست در این جامعه، عوامل تفرقهانگیز در جامعههای دیگر مانند تعصّبات ملی، نژادی، اقلیمی، زبان و وابستگی طبقاتی و مذهبی و …، ارکان وحدت و اخوّت را متزلزل نمایند.
برادری اسلامی بسی فراتر از همه آن تعصّبات است در هر شکل و به هر نامی که باشد. رسول خدا(ص) خود را از همه تعصبات و تنگنظریها مبرّا میداند و میفرماید: «هرکس دیگران را به تعصّب فرابخواند و در جهت آن بجنگد و در راستای آن کشته شود، از ما نیست». قرآن در مورد توطئههای غیر مسلمانان برای ایجاد تفرقه و چنددستگی میان مسلمانان هشدار میدهد. همچون کاری که یهود مدینه برای شعلهور گردانیدن آتش جنگ میان دو طایفه اوس و خزرج انجام دادند و رسول خدا با یادآوری برادری دینی آتش آن فتنه را خاموش فرمود. خداوند متعال میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ. وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَیْکُمْ آَیَاتُ اللَّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (آل عمران، ۱۰۰و۱۰۱)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از گروهی از اهل کتاب پیروی کنید شما را پس از ایمان آوردنتان به کفر بازمیگردانند. و چگونه شما باید کافر شوید در حالی که آیات خداوند بر شما فرو خوانده میشود و پیغمبرش در میان شماست؟! و هرکس به خداوند تمسک جوید، بیگمان به راه راست و درست راه نمایی شده است». همچنین میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آَیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» (آل عمران، ۱۰۳)؛ «و همگی به رشته {ناگسستنی قرآن} دست بگیرید و پراکنده نگردیده! و نعمت خداوند را بر خود یادآور شوید، آنگاه که باهم دشمن بودید و خداوند دلهایتان را باهم الفت داد و برادر هم شدید. و آنگاه که بر لبه پرتگاه از آتش قرار داشتید، امّا او شما را نجات داد. خداوند این چنین آیات خود را بر شما آشکار میسازد، شاید که هدایت شوید».
در همین رابطه در مورد تفرقه و اختلاف هشدار میدهد و میفرماید: « وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» (آل عمران، 105)؛ «مانند کسانی نباشید که پس از آمدن دلایل آشکار دسته دسته شدند و باهم اختلاف پیدا کردند، آنان دچار عذاب بس بزرگی میشوند».
میان آیه «دستور به وحدت و اعتصام به قرآن» و آیه «هشدار نسبت به خطر چنددستگی و اختلاف»، آیهای را که بیانگر مسئولیت امّت اسلامی در ارتباط با امر به معروف و نهی از منکر میباشد، ذکر نموده است و میفرماید: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آل عمران، ۱۰۴)؛ «در میان شما جماعتی باشند که دیگران را به خیر و نیکی فرا بخوانند و امر به معروف و نهی از منکر بنمایند و آنها هستند که رستگار میشوند».
این آیه مردم را به این موضوع رهنمون میسازد: چیزی که ایمان امّت اسلامی و وحدت را ایجاد میکند و از پراکندگی آنها جلوگیری مینماید، وجود برنامه و راهکاری یکپارچه است. راهکاری که همه به آن پایبند باشند و آن را مرجع خود قرار دهند. این روش و برنامه چیزی جز قرآن و اسلام نمیتواند باشد و وجود رسالت و هدفی مشترک مانند امر به معروف و نهی از منکر است که زمینهسازی برای تحقّق بازگشت به قرآن و سنت را سرلوحه کار و تلاش مسلمانان قرار میدهد.
اما هر گاه امّت اسلامی از راه و رسم خویش منحرف شوند و یا رسالت خود را به دست فراموشی بسپارند، در کوره راههای چپ و راست دسته دسته سرگردان خواهند شد و طعمه شیاطین شرق و غرب خواهند گردید. این درست همان چیزی است که قرآن در مورد آن هشدار میدهد و میفرماید: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (انعام، ۱۵۳)؛ «یقیناً راه راست من همین است، آن را در پیش گیرید و بر راههای دیگر گام نگذارید؛ زیرا شما را از راه دور خواهد کرد و این وصیّت اوست به شما. شاید که پرهیزکاری را پیشه خود نمایید».
وحدتی که تحقّق و محافظت از آن بر امّت اسلامی واجب گردیده است، با تنوع و تکثرگرایی که به خاطر اختلاف محیط و فرهنگ عبادت و تحت تأثیر تمدنهای گوناگون پدید آمدهاند، منافات ندارد. آنگونه که اختلافها تنوّعی است که در چهارچوب وحدت فراگیر اسلامی تجلی میگیرد و بسان تنوع استعدادها و علایق و افکار و تخصّصهای گوناگون افراد یک خانواده یا تنوع گل و میوه داخل یک باغ است که: «یُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ» (رعد، ۴)؛ «از یک آب آبیاری میشود و برخی را {در نوع مزه و رنگ طعم} بر دیگری برتری بخشیدهایم». از مهمترین دستاوردهای اسلامی در این زمینه مشروعیّت تعداد اجتهادها و اظهارنظرهای متفاوت در چهارچوب قواعد عام و نصوص قطعی مورد اتفاق است. مجتهدی هرچند با مجتهد دیگر در روش و مشرب اجتهادی اختلاف داشته باشد، نباید مانع اجتهاد او بشود. هریک دارای دیدگاهی هستند و هریک از آنان چه مصیب و چه مخطی چنانچه اهمیّت اجتهاد را داشته باشند، اجر خاص خود را خواهند داشت. اختلاف آراء و دیدگاههای گوناگون نباید اسباب تفرقه و دشمنی شوند.
«مؤمنان در دوستداری و ابراز عاطفه و رحم همچون یک اندامند، چه اگر عضوی به رنج اندر شود، دیگر اعضا با تب و بیخوابی با او همراهی خواهند کرد» (بخاری، ۱۴۰۷ق، ج۱۸، ص۴۲۶).
«مؤمن برای مؤمن همچون بنیادی روئین است که هریک دیگران را استحکام میبخشد. مؤمنان برادرند و پیمان کوچکترینشان نیز بر همه محترم است و یک مشتند در برابر دیگران» (مسلم، ۱۹۷۲م، ج۱۲، ص۴۶۷).
پیامبر(ص): «هیچکس از شما ایمان نیاورده است، مگر آنچه را برای خود میخواهد، برای دیگران هم بخواهد» (بخاری، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۱).
«وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ کُلٌّ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ» (انبیاء، ۹۳)؛ «گروهی از پیروانش ناآگاه به دستههای مختلف تقسیم و پاره پاره شدند. ولی سرانجام همه آنها به سوی ما بازخواهند گشت».
پیدا است که تمام علل «پراکندهساز» در این اید ئولوژی مردودند، چه مربوط به جغرافیا و اقلیم یا زبان و سابقه فرهنگی و تاریخی یا رنگ و نژاد و نسب باشد. طبقه {کلاس} و امتیاز اجتماعی، جز از راه «عمل» و «تقوا» میسر نیست. عمل در صراط مستقیم ـ همان که راه طبیعت و ضامن سعادت است ـ و تقوا و خودداری و پرهیزکاری از امور که نسبت به این «صراط»، بیراهه محسوب شدهاند … و بر فراز این هردو … «عقیده» که روح عمل و تقواست.
سازمان وجود مادی یک موجود زنده مانند حیوان، از میلیاردها سلول تشکیل یافته و هرکدام از این سلولها دیگر، بدون چشمداشت و انتظار پاداش از همنوعان خود، انجام وظیفه نموده و شغلی را که طبیعت به دوش آنها نهاده است، با اخلاص کامل انجام میدهند.
مثلاً قلب ۷۰ بار باز و بسته میشود و با باز و بسته شدن خود، خون را که غذای طبیعی بدن است، به تمام نقاط بدن ما میرساند و این عضو حساس هرگز انتظار ندارد که سایر اعضای بدن مانند کلیه و کبد، کار خود را انجام دهند و تا زمانی که قدرت دارد، کار خود را با اخلاص تمام انجام میدهد.
ریشههای خاردار یک گیاه، آب و شیرههای زمین را مکیده، بدون تظاهر و ریاکاری بلکه با استتار و اختفا و اخلاص کامل، در اختیار تنه درخت گذارده، و آن نیز در سایه عروق داخلی غذای لازم را به بلندترین شاخههای درخت میرساند. آیا عمل یک سلول ناچیز و فعالیت مخلصانه یک ریشه برای ما درس زندگی نیست که وظایف انسانی و اجتماعی خویش را بدون تظاهر و ریاکاری، بدون آنکه به رخ این و آن بکشیم، انجام میدهیم، بلکه بسان مجموع جهان آفرینش به طور خودکار، کار و باری را که به دوش گرفتهایم، به منزل برسانیم.
قرآن مجید
قرآن مجید یکی از مهمترین ویژگیهای جامعه مؤمنان را، در کنار ایمان به خدا و اطاعت از او و رسول، امر به معروف و نهی از منکر میداند. خداوند این دو مهم را در کنار ایمان آورده است و میزان توجه بدانها را معیار برتری امت اسلام میداند: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» (آل عمران، ۱۱۰)؛ «شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمدهاند؛ (زیرا) امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید».
تلاش خستگی ناپذیر امامان در ترویج، احیا و عمل به این دو عنصر اصیل اسلامی، و تبیین حدود، قلمرو و موارد این دو مهم، در راستای اهداف وحدت طلبانه آنها بوده است. درباره وجوب، فضیلت، فلسفه، و معرفی به امر و معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از پایههای اسلام و ضرورت توجه همگانی بدان، احادیث بسیاری از آنان نقل شده که گواهی روشن بر اهمیت و نقش نشاط انگیز اجتماعی، دینی و تربیتی این اصل نزد ایشان است. درست است که آن بزرگان برای جلوگیری از نقض غرض و عدم سوء استفاده از این دو فریضه، به شرایطی چون علم و فهم صحیح از معروف و منکر، احتمال تأثیر و نیز لزوم امنیت خاطر در اقامه آن، توجه داشتند، اما هیچگاه به تعطیلی و یا رکود آن رضایت نمیدادند. رمز و راز این مسئله نیز در این نهفته است که هیچیک از افراد جامعه، از دیگران جدا نیست و راه زندگی و سرنوشت انسانها در مسائل اجتماعی، با یکدیگر پیوند خورده است. انسان، طبیعتی اجتماعی دارد و عقاید، اخلاق و اعمال دیگران در او مؤثر است. روشن است که با انحراف یک فرد، علاوه بر اینکه به خود وی زیان وارد میگردد، جامعه نیز از رفتار او زیانمند میشود؛ پس عقل حکم میکند که عموم افراد، مراقب یکدیگر باشند و در حد توان، جامعه را از آلوده شدن به فساد، نگه دارند. البته دایره این دو وظیفه اساسی، تنها شامل مسائل فردی و جزئی نیست، بلکه امر به معروف و نهی از منکر، مسائل اجتماعی و امور کلی مسلمانان را دربر میگیرد.
با توجه به تأثیر امر به معروف و نهی از منکر در وحدت اجتماعی، امامان تأکید خاصی بر این اصل عقلی داشته، آن را از مهمترین واجبات دینی به شمار آوردهاند. شهید مطهری بعد از توضیح آیه ۱۰۳ و ۱۰۵ سوره آل عمران که از صریحترین آیات درباره دعوت به اتحاد و پرهیز از تفرقه است، مینویسد: ببینید آیهای که در میان این دو آیه قرار گرفته است، آیه دعوت به امر به معروف و نهی از منکر است. این برای آن است که قرآن کریم میخواهد بفهماند که همواره باید از طریق دعوت به خیر و صلاح و امر به معروف و نهی از منکر، این وحدت محفوظ بماند. اگر این استوانه اسلامی، یعنی اصل دعوت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر بخوابد، وحدت اسلامی و اتحاد مسلمانان نیز از میان میرود. ما مسلمانان دعوت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر داریم، ولی چون هدفهای اسلامی را نمیشناسیم، مخصوصاً از هدفهای بزرگ و اساسی و اصولی اسلام بیخبریم، از اسلام فقط با یک سلسله دستورهای ظاهری که مربوط به قشر اسلام است، نه لبّ و مغز آن، آشنایی داریم. هر وقت به فکر دعوت و ارشاد میافتیم، از حدود مسائل ساده اخلاقی و عبادی تجاوز نمیکنیم، و حال آنکه یکی از هدفهای بزرگ اسلام، بلکه بزرگترین هدف اسلام در امور عملی، وحدت و اتفاق مسلمانان است. اولین وظیفه داعیان و ارشاد کنندگان و آمران به معروف و ناهیان از منکر این است که از طریق وحدت مسلمانان بکوشند؛ در طریق همان چیزی بکوشند که مورد نزول این آیه کریمه است.
پرتوهای سنت نبوی
آنچه را که قرآن در زمینه دعوت به اتحاد و همبستگی و برحذر داشتن از اختلاف و تفرقه بیان کرده، سنت نبوی نیز آن را تثبیت و تأکید نموده و آنها را تفضیل داده است. سنت نبوی مردم را به جمع شدن و وحدت دعوت میکند و از تفرقه و تکتازی متنفر میگرداند، و مردم را به سوی برادری و محبت فرا میخواند و آنها را از عداوت و کینهتوزی برحذر میدارد. در این زمینه کتابهای سنت مملو از احادیث پند و اندرز میباشند.
ترمذی از ابنعمر روایت نموده است: عمر در جابیه (اسم مکانی) خطبهای ایراد فرمودند بدین مضمون: ای مردم من در میان شما در جای رسول الله قرار گرفتهام که در میانمان فرمود: «شما را (به تبعیت از) یارانم وصیت میکنم، سپس به آنهایی که به دنبال آنها میآیند (تابعان) و سپس به کسانی که به دنبالش میآیند (یعنی تابع تابعان). شما را در التزام به جماعت و دوری گرفتن از تفرقه وصیت مینمایم که همانا شیطان با شخص تنها همراه و از دو نفر دورتر است. آنکه دوست دارد در بهشت زندگی کند، پس به رأی جماعت متعهد باشد».
از ابنعباس روایت شده که پیامبر خدا فرموده است: «دست خدا همراه جماعت است» (ترمذی، ۱۴۰۸ق، ح۲۱۶۶۹).
از ابنعمر روایت شده که پیامبر فرموده است: «همانا خداوند امت مرا بر گمراهی جمع نمیکند» (همان، ح۲۱۶۸).
ابنعباس: «همانا کسی که از جماعت به اندازه وجبی فاصله بگیرد و بمیرد ، جاهلانه مرده است» (بخاری، ۱۴۰۷ق؛ مسلم، ۱۹۷۲م).
ابنعمر: «مسلمان برادر مسلمان است و کسی که نیاز برادرش را برآورده کند، خداوند نیاز او را برآورده میکند» (عبدالباقی، ۱۴۰۷ق، ح۲۸).
ابوهریره: «هیچیک از شما دارای ایمان کامل نیست، مگر اینکه آنچه را برای خود دوست دارد، برای برادر دینیاش دوست داشته باشد» (همان، ح۹۳).
«قسم به کسی که نفس من در اختیار اوست، تا ایمان نیاورید داخل بهشت نمیشوید و تا یکدیگر را دوست نداشته باشید، ایمانتان کامل نیست، آیا شما را به چیزی راهنمایی کنم که اگر آن را انجام دادید، محبت شما در بین شما ایجاد شود؟ سلام کردن را در بین خودتان به صورت آشکار رواج دهید» (سیوطی، ح۶و۶۷۰).
«مسلمانان خونشان باهم آمیخته است، کوچکترین آنها مسئولیتشان را ادا مینمایند و دورترینشان را پناه میدهند و آنان در مقابل غیر خود، دست قدرت میباشند».
«سنت نبوی مسلمانان را با رساترین شیوه از کینهتوزی نسبت به هم و فاصله گرفتن از یکدیگر برحذر داشته است» (عبدالباقی، ۱۴۰۷ق، ح۱۶۶۰).
انس بن مالک: «نسبت به یکدیگر بغض و حسد نداشته باشید و بر همدیگر پشت نکنید، بلکه بنده خدا و برادر دینی باشید، و برای هیچ برادر مسلمانی جایز نیست که بیش از سه روز متوالی برادر دینیاش را به قصد کینه و عداوت ترک نماید».
از ابوایوب انصاری روایت شده که پیامبر خدا فرمودند: «برای هیچ مسلمانی جایز نیست بیش از سه شب برادر مسلمان خود را ترک کند. این بر او بر این پشت کند و بهترین آنها کسی است که اول سلام را شروع کند».
ابوهریره: «از ظن و گمان پرهیز کنید؛ زیرا «ظن» دروغترین سخن است. به دنبال عیبجویی و جاسوسی یکدیگر نباشید بر سر بیع و معامله همدیگر مکر و حیله ننمایید. نسبت به یکدیگر حسد نبرید و با یکدیگر بغض و کینه نداشته باشید. به یکدیگر پشت نکنید، (بلکه) بندگان خدا و برادران دینی یکدیگر باشید» (همان).
ابوهریره: «مسلمان برادرمسلمان است به او ظلم نمی کند و او را خوار تحقیرنمی گرداند- در این قسمت ۳ دفعه به سینه خود اشاره نمود و فرمود : تقوی اینجاست، در شر بودن شخص همین کافی است که برادر مسلمان خود را تحقیر نماید . همه چیزمسلمان بر مسلمان حرام است ، خون و مال و شرفش» (همان، ح۲۵۶۴).
«درهای بهشت روزهای دوشنبه و پنجشنبه باز میشوند و تمام گناهان به جز شرک بخشیده میشود، مگر گناه کسی که بین او و برادر دینیاش دشمنی باشد که گفته میشود: این دو نفر را به تأخیر اندازید تا صلح نمایند و این جمله اخیر را سه بار تکرار نمود» (همان، ح۲۵۶۵).
«از بدرفتاری نسبت به یکدیگر پرهیز نمایید؛ زیرا آن ریشهکن کننده است» (همان، ح۲۵۱۱).
از زبیر نقل شده که رسول خدا فرمودند: «دردهای گذشتگان بر شما روی آورده، که حسد و کینه میباشند و کینه و بغض ریشه کن کننده است، اما نمیگویم مو را میتراشد و ریشهکن میکند، بلکه دین را ریشهکن میکند، قسم به نفسی که جان من در اختیار اوست، داخل بهشت نمیشوید تا ایمان نیاورید، و ایمانتان کامل نیست تا یکدیگر را دوست نداشته باشید» (همان، ح۴۹۱۹).
ابنعباس: «سه کس نمازشان یک وجب از بالای سرشان تجاوز نمیکند: ۱٫ مردی که امامت قومی را برعهده بگیرد، در حالی که مردم او را دوست ندارند و از او راضی نیستند. ۲٫ زنی که شوهرش از او ناراضی باشد. ۳٫ برادرانی که از هم قطع رحم کنند» (ترمذی، ۱۴۰۸ق، ح۲۵۱۲).
ابوفراشه اسلمی: «کسی که برادرش را یکسال ترک کند، مانند آن است که او را کشته و خونش را ریخته باشد» (ابنماجه، ۱۴۰۷ق، ح۹۷۱).
جابر بن عبدالله: «همانا شیطان از اینکه در جزیرةالعرب عبادت نشود، مأیوس شده، اما در فتنه و آشوب انداختن بین آنها مأیوس نشده است» (ابوداود، بیتا، ح۴۵۱۵).
راهکارهای تحکیم وحدت و تقریب مذهبی
۱٫ حضور در عبادات و شعائر مذهبی ـ اجتماعی
۱-۱٫ نماز جماعت
گرچه تشریع نماز به خاطر ایجاد ارتباط انسان با خالق خویش بوده، بُعد عبادی و معنوی آن برجستهتر است، اما در شریعت اسلام تأکید شده است که در کنار سایر مسلمانان به جماعت برگزار شود. این گزارش مشهور که پیامبر(ص) از همان آغاز رسالت، این فریضه را با اصحاب به جماعت اقامه میکرد، نشان از اهمیت این امر دارد. در اهمیت نماز جماعت همین بس که قرآن سفارش کرده است که مسلمانان باید بکوشند حتی در اوج جنگ نیز، آن را ـ البته با شرایطی خاص ـ برگزار نمایند. اصحاب و ائمه اطهار نیز به تأسی از تعالیم قرآن و سیره و سخن پیامبر(ص)، همگان را به حضور فراگیر در این عمل عبادی ـ اجتماعی تشویق میکردند.
امام صادق(ع) بعد از بیان ثواب نماز جماعت و ارزش والای آن در برابر نماز به تنهایی و در منزل، میفرماید: «نماز تو در خانه و به تنهایی، گرد و غباری افشانده! چیزی از آن به سوی پروردگار برنخیزد؛ و هر آنکه در خانهاش به جماعت نماز گزارد و از مسجد روی گرداند، نه او و نه کسی که با وی نماز گزارده است، نمازی درخور نداشتهاند؛ مگر آنکه مشکلی ایشان را از مسجد باز داشته باشد».
از این روایت به دست میآید که نه تنها شرکت در نماز جماعت، بلکه حضور در مسجد و در میان جماعت مسلمانان نیز برای آن حضرت موضوعیت داشته است.
۱-۲٫ نماز جمعه و عیدین
دستور شریعت به اقامه نماز جمعه و عیدین نیز، یکی از مهمترین، زیباترین و وحدتبخشترین جلوههای حضور یکپارچه مسلمانان است. در این حرکت عبادی ـ سیاسی است که طبقات مختلف، از هر گروه و مذهب، گرد هم میآیند و رو به سوی معبود مینشینند و ضمن آشنایی با وظایف دینی و اخلاقی، از مشکلات جامعه خود آگاه میشوند. صرف نظر از فریضه حج، شاید اینگونه درس برادری و همبستگی، در هیچیک از تعالیم عبادی و اجتماعی اسلام، تا این حد ظهور ندارد. با اختصاص یافتن یک سوره قرآن مجید (سوره جمعه) به این فریضه، از امت اسلامی خواسته شده که با شنیدن اذان نماز جمعه، همه کارها را رها کنند و در این مراسم شرکت نمایند؛ چرا که خیر آنها در چنین کاری است. پیامبر اسلام(ص) در نخستین روزهای هجرت خود به مدینه، این عمل عبادی ـ اجتماعی را به عنوان سنگ بنای تشکیلات حکومتی خود، پی ریزی کرد. همچنین بعد از آن حضرت، کسانی که زعامت امت و تدبیر امور را به عهده گرفتند، به اقامه آن پرداختند.
۱-۳٫ تأکید بر فریضه حج
کنگره عظیم حج، از جمله برنامهها و شعائر دینی است که از همه بیشتر، زمینه پیوندهای عاطفی، اجتماعی و مذهبی مسلمانان را فراهم ساخته است. بدون تردید، در هیچیک از دستورها و برنامههای عبادی، اجتماعی و سیاسی اسلام، این همه زمینه همگرایی و تمرین معاشرت با همکیشان وجود ندارد. پیامها و جلوههای زیبا و وحدتبخش این عبادت جمعی و کانون باشکوه وحدت اسلامی را، میتوان در همسانی و همانندی نیت، آداب و مناسک، رنگ لباس حاجیان، و حضور هماهنگ آنان از هر ملیت و زبان و مذهبی در مشاهد مشرفه، و لزوم ترک مباحثه و جدالهای مذهبی به خوبی نظاره کرد. با تأکید بر این آیین باشکوه است که قرآن مجید میفرماید: «جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِلنَّاسِ» (مائده، ۹۷).
راغب اصفهانی، در تبیین معنای «قِیَامًا لِلنَّاسِ» مینویسد: «قیام» و «قوام» اسم است برای چیزی که اشیای دیگر توسط آن قوام و قیام مییابند. طبق این معنی، مقتضای آیه شریف این است که مردم در امور دنیایی و آخرتی خود، به وسیله خانه خدا، کعبه، قوام و پابرجایی مییابند. از این نکته (ذکر کلمه قیام) استفاده میشود که غرض و فلسفه تشریع حج، فقط انجام اعمال ظاهری و صوری آن نیست؛ زیرا در آن صورت، قوام و قیامی بر آن مترتب نمیشود، بلکه هدف از تشریع آن، اجتماع مسلمانان توانمند و متمکن، از سراسر شهرها و کشورهای اسلامی در یک نقطه معین میباشد که به آشنایی و تفاهم و همیاری بپردازند و روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی برقرار نمایند. بر این اساس، حج برای مسلمانان یک کنگره عظیم جهانی است که هر ساله در مرکز نزول وحی و مبدأ گسترش اسلام، برگزار میشود و برپایه آن، وسیله قوام و قیام مردم با نژادهای مختلف، فراهم میگردد.
شهید مطهری کعبه و حج را به عنوان یکی از رموز و محورهای وحدت مسلمانان و حرکت جمعی آنان در مسیر واحد میداند و میگوید: «اندک مطالعه در وضع عمل حج، به ما میفهماند که منظور شارع مقدس اسلام از تشریع حج این بوده است که مسلمانان به یکدیگر نزدیکتر شوند و وسیلهای به وجود آید که مسلمانان اقطار عالم، خواه و ناخواه، یکدیگر را در یک نقطه ملاقات کنند و پیوندشان محکمتر گردد».
به قول اقبال لاهوری، در این کنگره وحدتبخش:
امر حق و حجت و دعوی یکی ست/ خیمههای ما جدا، دلها یکی ست
از حجاز و چین و ایرانیم ما/ شبنم یک صبح خندانیم ما.
تنفر اسلام از تفرقه
از جمله دلایلی که گواه بر زشت بودن تفرقه میباشد، این است که پیامبر خدا از ترس اینکه مبادا اختلاف در قرائت منجر به تفرقه و اختلاف مسلمانان شود، آنها را در هنگام روی دادن اختلاف، از قرائت قرآن منع مینمود.
مسلم و بخاری از جنید بن عبدالله و او هم از پیامبر روایت کردهاند: «قرآن بخوانید تا آنجا که دلهایتان را به هم ربط میدهد و هرگاه به اختلاف افتادید، در همانجا توقف نمایید». یعنی از آنجا پراکنده و از قرائت منصرف شوید، تا این اختلاف منجر به شر و فتنه نشود. بهرغم اینکه فضل و برکت قرائت قرآن برای همگی معلوم بوده و برای قاری قرآن در ازای یک حرف ده حسنه وجود دارد، در صورت منجر شدن آن به اختلاف و تفرقه پیامبر آن را منع کرده است؛ دیگر فرق ندارد که این اختلاف، اختلاف در قرائت و یا کیفیت ادای آن باشد، به هر صورت به قاریان امر شده است که هنگام اختلاف توقف نمایند و از هم دور شوند و هرکسی بر قرائت خود ادامه دهد. بین عمر و هشام اختلافی بر سر قرائت قرآن روی داد، پیامبر خدا در جواب آنها فرمودند: «قرائت هردوی شما صحیح است؛ اگر سبب اختلاف، فهم معانی باشد، در این مورد هم معنای صحیح فوق یعنی آن را بخوانید و ملتزم به اتحاد و عدم تفرقه در مدلولات و معانی آن باشید و هرگاه به اختلاف افتادید یا مسئلهای رخ داد که مقتضی مجادله و منازعه باشد و باعث تفرقه گردد، آن را ترک کنید و دنبال محکماتی بروید که باعث الفت و پیوند قلوب میشوند و از متشابهاتی که باعث تفرقه در میان شما میشود، پرهیز کنید» (عبدالباقی، ۱۴۰۷ق، ح۱۷۰۶). یعنی هرگاه کسانی را دیدید که در پی آیات متشابه هستند، از آنها پرهیز نمایید. این احادیث همانطور که ابنحجر میگوید: «مسلمانان را بر جماعت و الفت تشویق و از تفرقه و اختلاف برحذر میدارند و از مجادله و ستیزه نهی کردهاند» (همان، ح۱۷۰۵).
اعتصام به حبل الله
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آَیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» (آل عمران، ۱۰۳)؛ «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید؛ آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس خداوند میان دلهایتان الفت انداخت و در سایه نعمت او برادران یکدیگر شدید، و بر لب پرتگاهی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد. اینگونه خداوند آیات خود را برای شما بیان میکند، شاید هدایت شوید».
قرآن به مسئله اعتصام به حبل الله به عنوان عامل وحدت و بازدارنده از تفرقه اشاره میکند؛ زیرا تفرقه چیزی جز فروپاشی جامعه و اتحاد انسانی به همراه ندارد. جامعهای که بر محور هدف واحد و روش واحد برای دستیابی به هدف خاص شکل میگیرد، با تداوم اتحاد و جلوگیری از تفرقه به آن معنا و مفهوم واقعی میبخشد.
در این آیات به خوبی وضعیت جامعه عرب جاهلی پیش از نزول قرآن و ایجاد جامعه مدنی بر اسلام پرداخته و گزارش شده است؛ قبایل عرب دچار جنگ و تشتت اجتماعی بودهاند و هیچ وحدت رویه و هدفی در میان نبوده است تا آنها را در محور واحدی مجتمع کند و موجب اتحاد و یگانگی افراد انسانی شود. از آنجا که جامعه بدون وحدت در شیوه، رویه و نیز هدف، تحقق نمییابد، میتوان ادعا کرد که جامعه جاهلی اصولاً جامعه به مفهوم واقعی کلمه و اصطلاح جامعه شناختی نبوده است، بلکه گروهها و یا افراد انسانی بودند که هرازگاهی به هدفی کوچک و اضطراری گرد میآمدند و پس از دستیابی به هدف از هم میپاشیدند. از این رو فاقد عناصر اصلی جامعه که دوام در هدف واحد و مشترکات دیگر فکری فرهنگی میباشد، بوده است. قرآن با اشاره به این وضعیت، آنان را امی میشمارد که به معنای مردمانی فاقد فرهنگ و قوانین مکتوب و نوشته شده است. آنان مردمانی بودند که در شرایط خاص بر پارهای از سنتهای نانوشته عمل میکردند و هرگاه منافع شخصی و یا گروهی اقتضا میکرد، آن را زیر پا میگذاشتند یا تغییر میدادند؛ چنان که در مسئله انساء و نسی حج عمل کرده و آن را به شکلی درآوردند که زمان درست حج از دستشان بیرون رفت. قرآن با گزارش این رفتار امیهای مکه و مدینه نشان میدهد که آنان به درستی فاقد هرگونه جامعه به مفهوم واقعی بودند. مسئله فقدان فرهنگ مکتوب و معتمد و مستند و نیز قوانین نوشته شده موجب میشود که با کوچکترین بهانهای به سوی شمشیر و جنگ روی آورند و به کشتار یکدیگر بپردازند. جنگهای صدساله ایشان تنها به خاطر یک شتر، معروف و مشهور است. اگر آنان جامعهای قانونمند و قانونمدار بودند، هرگز با کوچکترین مسئلهای که به داوری بر پایه قوانین مکتوب و نوشته شده حل و فصل میشد، به کشتار همخون و نژاد و برادران خونی خود نمیپرداختند.
این شبهجزیره فاقد مدنیت و تمدن و قانون و کتاب و داوری و سنت نوشته شده، با آموزههای وحیانی و تلاش شبانهروزی پیامبر کمکم شکل جامعه به خود گرفت. البته مکه از ظرفیت تغییر سریع و شتابآلود برخوردار نبود و تلاشهای پیامبر در این شهر نتیجه مطلوبی نداشت و تنها هستهای ابتدایی برای ایجاد جامعه و امت فراهم آمد. اما یثرب به جهت تعاملات فکری و فرهنگی با یهودیان اهل کتاب و جامعه و امتی قانونمند از ظرفیت بیشتر و بهتری برخوردار بود. هرچند که آنجا هم تحت تأثیر فرهنگ نامکتوب و قوانین نانوشته، از تشتت و افتراق رنج میبرد، ولی با تلاشهای برخی از روشنفکران و روشنگران جامعه یثرب حتی مقدماتی جهت ایجاد پادشاهی در آن فراهم آمده بود و دو قبیله اوس و خزرج در توافق ابتدایی و تفاهمنامههایی که نگاشته بودند، به این مطلب تحت تأثیر فرهنگ یهودی دست یافته بودند که امارتی را پدید آورند.
در این شرایط پیامبر(ص) به یثرب وارد شد و تلاش خویش را دو چندان کرد تا جامعه و امتی را شکل دهد و پدید آورد که نخستین بازتاب آن تغییر نام یثرب به مدینةالنبی بود. مدینه بیانگر تمدن و قانونمداری و حکومت و سیاست اجتماعی بر پایه قوانین مکتوب و امارات خاص است. میتوان ادعا کرد که چیزی همانند دولت شهرهای یونانی مورد نظر بوده است. در اینجا است که نقش قانون و مدنیت در اندیشه پیامبر و امت همراه، به خوبی خود را نشان میدهد. امت میکوشد تا نشان دهد که هدف اصلی از دین، ایجاد جامعه برتر و نمونه است که به نام مدینةالنبی نامگذاری میشد. از این رو است که مدعی شدهایم هدف از آموزههای وحیانی و تلاش پیامبر، نخست ساخت جامعه آباد در دنیا و ایجاد بستر و زمینههای رشد و بالندگی جمعی بشر بوده است.
دغدغه تغییر نام به خوبی این مسئله را نشان میدهد که هدف، همواره جامعه سازی بوده است. جامعه پیامبر، جامعهای است که در آن قوانین و فرهنگ مکتوب حرف اول را میزند و حتی خود پیامبر در صورت تخطی از قوانین نوشته شده، باز خواست میشود. چنان که قرآن بارها بر این نکته تأکید میورزد که اگر پیامبر برخلاف قوانین نوشته شده وحیانی عمل کند، مؤاخذه میشود. این مؤاخذه و بازخواست در همه حوزههای فردی و جمعی، به معنای مسئولیتپذیری همه افراد اجتماع است. پیامبر به پیروی از آموزههای وحیانی میفرماید: «همه افراد و آحاد اجتماع مدنی و قانونی، رهبر و پیشوای جامعه و یکدیگر هستند و همه برای انجام دادن و یا انجام ندادن کارهای محول شده بازخواست میشوند». این سخن پیامبر(ص) برگفته از ولایت مؤمنان نسبت به یکدیگراست؛ به این معنا که همه افراد امت نسبت به دیگری ولایت دارند و میتوانند در مسائل دینی و اجتماعی و سیاسی، بر پایه آموزههای دستوری قرآن، دیگری را بازخواست و از عملکرد وی سؤال نمایند.
نظارت همگانی، که به شکل امر به معروف و نهی از منکر، قانونمند و ضابطهمند شده است، بیانگر رویه و شکل اجرایی آن است؛ که البته اجرای آن اشکال و روشهای مختلفی دارد که این مقاله جای بیان آن نیست.
به هر حال وضعیت جامعه جاهلی، چنان که قرآن گزارش میکند، بسیار آشفته بود و به هیچ وجه علایم و نشانههای جامعه به معنای واقعی در آن نمودار نبود. اما خداوند با روش و آموزههای شناختی و دستوری و یاری پیامبر(ص) به عنوان اسوه و الگو، جامعهای را در مدینه پی نهاد که شاهد و نمونهای کوچک برای ساخت جوامع بزرگتر و حتی جهانی است. در این آیه خطاب نخست به مؤمنان است؛ یعنی کسانی که به شناخت درست دست یافتهاند و بر پایه باورهای خویش عمل میکنند. اکنون این خطر وجود دارد که جامعه دوباره دچار تشتت و تفرقه شود و برخی آن را به سوی جامعهای مشتت و پراکنده بکشانند.
بنابراین قرآن با یادآوری وضعیت پیشین جامعه به امت مسلمان هشدارباش داده و از خطری که آنان را تهدید میکند، دورباش میدهد و به آنان میفهماند که اگر به عوامل و علت اصلی وحدت جامعه و توفیقات آن توجه نشود، ممکن است جامعه دوباره با بحران مواجه شود.
آثار تمسک به حبل الله
قرآن نتایج و آثار تمسک به حبل الهی را در همین آیات تحلیل و تبیین میکند که از مهمترین آثار آن میتوان به وحدت جامعه و دوری از تشتت اشاره کرد؛ زیرا حبل الهی چیزی است که برادری ایمانی را تقویت میکند و مردم را به نعمت اخوان و برادر بودن میرساند.
نتیجه برادری ایمانی چیزی جز عزت و رهایی از ذلت عمومی و اجتماعی جامعه اسلامی نسبت به جوامع دیگر نخواهد بود؛ زیرا کسانی که از نعمت برادری برخوردار میشوند، در کنار یکدیگر و برای یکدیگر و در راستای هدف مشترک و وحدت رویه و روش واحد حرکت میکنند و از هرگونه پراکندگی در هدف و روش دوری میورزند. اینگونه است که در دل دشمنان خویش ابهت میاندازند و دشمنان، ایشان را بزرگ و قوی مییابند و نه تنها از جنگ و خونریزی که برخاسته از تفرقه و تشتت در هدف و رویه است، رهایی مییابند، بلکه دشمنان نیز فکر حمله و جنگ و تجاوز را از خود دور میسازند.
مفهوم حبل الله و مصادیق آن
چنان که بیان شد، قرآن به مسئله حبل الله به عنوان عامل اصلی وحدت جامعه اسلامی و ایمانی اشاره کرده است. سخن این است که حبل الله چیست و مصادیق آن کدامند؟
در تفاسیر و روایات تفسیری، مصادیق چندی برای حبل الله بیان کردهاند که با توجه به تأکید قرآن و خداوند بر آن، میتوان گفت که همه آنها میتوانند مصادق حبل الله باشند؛ زیرا بدون وجود هریک از آنها نمیتوان سخنی از وحدت و وحدت رویه گفت. از مهمترین مصادیقی که بیان شده، قرآن است که خود به عنوان کتاب قانون مطرح است. چنان که گفته شد، جامعه بدون قانون مکتوب نمیتواند به وحدت و رویه دست یابد و به زودی دچار فروپاشی و تشتت میگردد.
خلاصه آنکه جامعه اسلامی برای بازگشت به عزت و کرامت نخست خویش و دستیابی به جامعه برتر میبایست با توجه به کتاب و سنت در محور توحید قرار گیرد و از وحدت بهرهمند شده، از تفرقه رهایی یابد.
۲٫ وحدت در سایه دین الهی
«شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ» (شوری، ۱۳)؛ «از (احکام) دین آنچه را که به نوح سفارش کرد، برای شما (نیز) مقرر داشت و آنچه به سوی تو وحی کردیم و آنچه ابراهیم و موسی و عیسی را بدان سفارش نمودیم آن بود که دین را به پا دارید و در آن دچار تفرقه نشوید. آنچه مردم را بدان دعوت میکنی، بر مشرکان سنگین است. خداوند هرکه را بخواهد به سوی خویش بر میگزیند و هر که را به درگاه او رو آورد، به سوی خویش هدایت میکند».
از نظر قرآن، انسانها از یک نر و ماده آفریده شدهاند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (حجرات، ۱۳). و مردمان، امتی واحد و یگانه بودهاند: «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (بقره، ۲۱۳)، و تمایز رنگ و زبان آنان نه مایه امتیاز و نه نشانه برتری است، بلکه نشانههای قدرت الهی است: «وَمِنْ آَیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآَیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ» (روم، ۲۲)، و چندگونگی قبیلهای طایفهای، راهی برای شناسایی بهتر و هماهنگی و همگرایی است و هر ملتی به جهات چندی پدیدار میگردد، چنان که امتها و شرایع نیز به جهات شرایط زمانی و روحیات و مقتضیات روحی و روانی انسان پدید آمده است: «وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آَتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» (مائده، ۴۸). بنابراین نمیتوان به این مسائل به عنوان مسائل محوری نگریست بلکه اموری عرضی هستند که با شرایط خاص و مقتضیات خاصی پدیدار میگردند.
قرآن میکوشد تا همه انسانها را در نهایت در یک جامعه جهانی واحد گرد آورد و جهانی شدن به عنوان یک فرایند طبیعی و جهانی سازی به عنوان یک برنامه پروژه اسلامی مورد تأکید و تأیید قرآن و اسلام است. اسلام و قرآن از مردمان میخواهد که در نهایت با حفظ اصولی اختلافات ملی و حتی شریعتی خود، در یک اجتماع کلان و واحد انسانی جهانی گرد هم آیند و به اصول و ارزشهای مشترک توجه کنند. از این رو آنها را به کلمه یگانگی میخواند: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» (آل عمران، ۶۴). این بدان معناست که انسانها میتوانند و باید برای اصول مشترک و اهداف مشترک خود باهم منسجم گردند. این انسجام هرچند از بعد نظری فراهم است و همه در پی توحید و آسایش و آرامش هستند، ولی در مقام عمل عملیاتی نشده است و انسجام خارجی نیافته و آثار آن ظاهر نشده است. قرآن در کنار برنامههای تشریعی، پیروان شرایع مختلف را بر گردآمدن حول نقاط مشترک با یکدیگر فرا میخواند و بدین ترتیب بنیاد جامعه جهانی آرام و امن همراه با احترام متقابل به فرهنگها و ملیتها را پی میریزد و خود را کتاب مصدق مینامد: «وَآَمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ وَلَا تَکُونُوا أَوَّلَ کَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآَیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَإِیَّایَ فَاتَّقُونِ» (بقره، ۴۱)، پاک شمردن طعام اهل کتاب: «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذَا آَتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَمَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الْآَخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ» (مائده، ۵) و مجاز شمردن معامله و داد و ستد با ایشان: «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» (ممتحنه، ۸)، نهی از مجادله و درگیریهای کلامی و یا حرام دانستن اهانت به مقدسات و فرهنگهای ایشان: «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آَمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَأُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (عنکبوت، ۴۶)، گامهای اساسی اسلام و قرآن برای ایجاد جامعه جهانی انسانی است.
در فرهنگ اسلامی و در نگاه قرآنی، فقدان انسجام اسلامی، فاجعهآفرین است. قرآن تفرقه و اختلاف را در ردیف عذابهای آسمانی عنوان کرده، میفرماید: «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَیُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآَیَاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ» (انعام، ۶۵)؛ «بگو خداوند قادر است که از بالا یا زیر پای شما، عذابی بر شما بفرستد، یا به صورت دستههای پراکنده شما را باهم بیامیزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هریک از شما به وسیله دیگری بچشاند».
قرآن به تفرقهافکنان هشدار داده است و آنها را جدا از اسلام و دشمن مسلمانان معرفی کرده و با قاطعیت میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ» (انعام، ۱۵۹)؛ «همانا کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند به گروههای گوناگون تقسیم شدند، تو هیچگونه رابطهای با آنها نداری، سرو کار آنها تنها با خداست».
۳٫ محوریت پیامبر اکرم(ص)
مسئله دیگری که بنای وحدت بر آن استوار است، نبوت پیامبر گرامی اسلام(ص) میباشد که خداوند ایشان را «رحمة للعالمین»، پرچمدار صلح و دوستی برای مسلمانان و مردمان جهان معرفی کرده است؛ چنان که حضرتش ۲۳ سال برای برادری و برابری و مبارزه با تبعیض نژادی و استعمار تلاش نمود و بحق، مصداق بارز آیه: «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی» (یونس، ۳۵)؛ «آیا آنکه خلق را به راه حق رهبری میکند، سزاوارتر به پیروی است یا آنکه نمیکند»، میباشد. پیامبر در اوایل بعثت خود، نامههای متعددی برای زمامداران بزرگ آن عصر فرستاد و در آنها به بیان وجه مشترک مسلمانان با مردم آن کشورها پرداخت و پس از دوستی و وحدت، به مسئله حقانیت اسلام اشاره کرد. ایشان همچنین در میان مسلمانان عقد اخوت و الفت بست و رنگ اختلاف و نزاع را از چهره جامعه زدود.
قرآن میفرماید: «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى» (نجم، ۳)؛ «پیامبر هر سخنی میگوید وحی الهی است» و بنابراین هنگامی که رسول خدا را اطاعت میکنید، در واقع خدا را اطاعت نمودهاید: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا» (نساء، ۸۰)، یا در فرازی دیگر، پیروی از رسول در کنار پیروی از حق تعالی قرار گرفته است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ» (نساء، ۵۹)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا و از رسول اطاعت کنید». اگر این راهکار محقق میشد، امروزه به معنای واقعی کلمه شاهد امت واحد اسلامی بودیم و اختلاف در اصول و مبانی با توجه به دعوت قرآن کریم به اطاعت بیچون و چرا از رسول خدا، بیمعنا مینمود.
پیامبر(ص) در عصر خویش جامعهای فراگیر از نژادها و ملیتهای گوناگون با شرایط مادی و شخصیتی متفاوت تشکیل داد و انسجامی را به وجود آورد که بر امپراطوریهای زمان خویش غلبه کرد. شاید نخستین باری که مسلمانان با اصطلاح «امة واحدة» آشنا شدند، هنگام تنظیم منشور مدینه بود. قرآن نیز در این باره میفرماید:
«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» (انبیاء، ۹۲)؛ «این (پیامبران بزرگ و پیروانشان) همه امت واحدی بودند ( پیرو یک هدف) و من پرردگار شما هستم؛ پس مرا پرستش کنید»، «وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ» (مؤمنون، ۵۲)؛ «و این امت شما امت واحدی است؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس از مخالفت من بپرهیزید».
«امه» در لغت به معنای طاعت، عالم، قوم، جامعت، طریق و … آمده است. علامه طباطبایی این کلمه را در موارد متعدد، جمعیتی میداند که دارای قصد واحد هستند و آن مطلوب واحد سبب وحدت آنان شده است.
امت واحد در قرآن به امت کافر «وَلَوْلَا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ» (زخرف، ۳۳)، امت واحد بین کفر و ایمان و امت واحد مؤمن اطلاق شده است. امت واحد بین کفر و ایمان، امتی است که افراد آن نه در پی انکار خداوند عالم هستند و نه درصدد اثبات خالق هستی؛ بلکه فارغ از بحث و مناظره درباره خداوند و قیامت، تنها به معشیت دنیوی خویش مشغول هستند. علامه طباطبایی آیه ۲۱۳ سوره بقره را چنین معنا میکند: امت واحد مؤمن نیز امتی است که آنان را به توحید، اعتقاد به قیامت و باور به رسالت همه انبیا، به یک امت تبدیل کرده است و این امت پیامبر اسلام(ص) است که افزون بر اعتقاد به نبوت همه انبیای پیشین، به رسالت ختمی مرتبت نیز باور دارند. این امت واحدی است که علاوه بر آیات قرآن کریم، پیامبر و اصحاب نیز به حفظ آن پرهیز از اختلاف و تفرقه نسبت به آن سفارش کردهاند و فرمودهاند کاری نکنید که این یگانگی دچار خلل شد. از آنجا که همه مؤمنان را یک امت و در یک جهت و با یک هدف خواسته که در آن پرستش خدایی یگانه است، باید مسلمانان آگاه، به اهمیت این شعار قرآنی «امت واحد» پی ببرند و عظمت آن را درک کنند و تفرقهها را از میان بردارند و نابود سازند. آنان باید بدانند هرگونه حرکتی که به دوگانگی و تفرقه مسلمانان بینجامد، خواسته دشمنان و برخلاف دعوت قرآن است.
در این دعوت، وحدت به مذهب خاصی محدود نشده و معیار امت واحد، اعتقاد به وحدانیت الهی است. از سوی دیگر، وحدت امت در ردیف توحید قرار گرفته و پرستش خدا متوقف بر این یگانگی شده است. وحدت، موعظه و یک پیشنهاد نیست؛ بلکه وظیفه است؛ یعنی همانگونه که مسلمانان موظف هستند براساس توحید، خدا را عبادت کنند، وظیفه دارند در تحصیل وحدت نیز بکوشند. وحدت براساس این آیه، حقیقت واحدی است که مسلمانان به هر نسبت که توان بیشتری از نظر علم، سیاست و اقتصاد دارند، در جهت انجام آن، وظیفه بیشتری دارند.
چگونگی تحقق این باور که همه مسلمانان امتی یگانهاند، با راهکارهایی که از سوی پیشوایان دین به ما رسیده، مطرح شده است و سیره عملی آنان نیز الگویی کافی برای مسلمانان تمام اعصار پس از حیات آنان است. پیامبر اسلام(ص) با عقد اخوت که نوعی قرارداد میان افراد جامعه میباشد، آنان را ملزم به رعایت رابطه برادری کرد. ایشان در منشور مدینه فرمودند: «البته مؤمنان در بین خود بدهکار و عائلهمندی را نمییابند، مگر اینکه براساس معروف، وی را در پرداخت بدهی و رهایی از گرفتاری یاری رسانند … و همه مؤمنان باتقوا علیه کسی که به حقوق آنان تجاوز کرده یا ظلم و گناه بزرگی را برضد آنان تدارک دیده یا میان مؤمنان فساد ایجاد کرده است، یکی و متحد هستند و همه دستهای آنها علیه اوست؛ اگرچه فرزند یکی از آنها باشد. و هرگز نباید مؤمنی، مؤمن دیگری را به خاطر کافری بکشد و هرگز کافری را علیه مؤمنی یاری ندهد … و اینکه مؤمنان، برخی ولی برخی دگر هستند، نه سایر مردم …».
فرازهای آخر درست همان رنج و بلایی است که امت مسلمانان به آن گرفتار آمدهاند و برخی سران کشورهای اسلامی از روی طمع و یا ترس، ولایت غیرمسلمانان و سلطهجویان جهان را میپذیرند و در حمایت از کفار، راه را برای کشتن مؤمنان فراهم مینمایند؛ حال آنکه اگر امروزه مسلمانان و به ویژه دولتهای حاکم برآنان، به این سنت پیامبر(ص) عمل میکردند، اینگونه راه نفوذ و تفرقه و سلطه برای بیگانگان باز نمیشد و کشورهای اسلامی آماج حملههای هوایی و بمبها و سلاحهای مخرب آنان قرار نمیگرفت. امام صادق(ع) برای حفظ امت یگانه اسلامی، راهکارهایی ارائه میدهد: «مسلمان، برادر مسلمان است؛ به او ستم روا نمیدارد و او را وا نمیگذارد و به او خیانت نمیکند. بر مسلمانان سزاوار است در همبستگی و همیاری، با عطوفت و مواسات برای نیازمندان تلاش نمایند و در عطوفت با یکدیگر چنان باشند که خداوند ـ عزوجل ـ به شما دستور داد: «با یکدیگر مهر میورزند». با هم مهربانند و نسبت به امری که به آنهاست و فوت شده، اندوهگین هستند؛ بر همان روشی که گروه انصار در زمان رسول خدا(ص) بودند» (کلینی، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۲۵۳).
نتیجه
قرآن مجید یکی از مهمترین ویژگیهای جامعه، مؤمنان را در کنار ایمان به خدا و اطاعت از او و رسولش و امر به معروف و نهی از منکر میداند. خداوند این دو مهم را در کنار ایمان آورده است و میزان توجه به آنها را معیار برتری امت اسلامی میداند. تلاش خستگیناپذیر اصحاب و ائمه در ترویج احیا و عمل به این دو عنصر اصیل اسلامی و تبیین حدود قلمرو و موارد، این دو مهم در راستای اهداف وحدتطلبانه آنها بوده است. همچنین دستور شریعت به اقامه نماز یکی از مهمترین و زیباترین و وحدتبخشترین جلوههای حضور یکپارچه مسلمانان است. در این حرکت عبادی سیاسی است، که طبقات مختلف از هر گروه و مذهب گرد هم میآیند و رو به سوی معبود مینشینند و ضمن آشنایی با وظایف دینی و اخلاقی از مشکلات جامعه و مسلمانان آگاه میشوند، بنابراین به خاطر اهمیت این اجتماع خداوند در قرآن سورهای به نام جمعه اختصاص داده است. همچنین کنگره عظیم حج از جمله برنامهها و شعائر دینی است و زمینه پیوندهای عاطفی اجتماعی و مذهبی مسلمانان را فراهم ساخته است و همسانی و همانندی نیت، آداب، مناسک، رنگ لباس حاجیان و حضور هماهنگ آنان از هر ملیت و زبان و مذهبی است. و دلایل مهمی گواه بر زشت بودن تفرقه میباشد. نهایتاً نتیجه برادری ایمانی چیزی جز عزت و رهایی از ذلت عمومی و اجتماعی جامعه اسلامی نسبت به جوامع دیگر نخواهد بود؛ زیرا کسانی که از نعمت برادری برخوردار میشوند در کنار یکدیگر و برای یکدیگر و در راستای هدف مشترک و وحدت، رویه و روش واحد حرکت میکنند و از هرگونه پراکندگی در هدف و روش دوری میورزند و در دل دشمنان ابهت میاندازند و دشمنان اینها را قوی مییابند.