نوشته شده توسط آيت الله محمدعلي تسخيري
کوششهاي علما و انديشمندان و مصلحان ، به سمتگيري کلي در راستاي تقريب مذاهب اسلامي با يکديگر و گرايشي عمومي در جهت چيره ساختن زبان گفتگوي منطقي و برتري آن بر هر زبان ديگري ، همسو با سمتگيريهاي اصيل اسلامي و هماهنگ با گرايش جهاني به اين شيوه در ميان تمدنها ، فرهنگها و اديان انجاميد .
واقعيت آنست که تمامي متون و مفاهيم اسلامي و احکام شرعي ، ما را به تکيه بر چنين شيوهاي و فراهم آوردن گسترهاي براي تحقق چنين نتايجي، فرا ميخوانند .
ما ضمن استقبال از اين امر ، بر اين باوريم که چنين گرايشي را بايد در اذهان و جانها تعميق بخشيد زيرا گرايشي علمي و در عين حال اخلاقي ـ رواني است که به دنبال فراتر بردن انسان مسلمان از ديگراني که با آنها اختلاف نظرهايي دارد و چشم پوشاندن او از پيامدهاي چنين اختلاف هايي از جمله رفتارهاي ديگر و سرانجام اتخاذ مواضع متحدي در برابر چالشها فرا روي امت و نيز نسبت به مسايل داخلي بمثابه بايستههاي شخصيت يگانه اوست .
اين روند تعميق ، مستلزم انجام هر کاري براي تبديل گرايش به تقريب و تفاهم و همدلي به ملکه و اخلاق اصيل اجتماعي همگاني است که با وجود آن هر نداي مخالف و حرکت ضد تقريبي ، به عنوان حالتي غيرعادي و خروج بر جماعت و کوششي خارج از محدوده و حرکت غير متعارفي که ناخوشي طبايع و بيزاري دلها را در پي دارد ، تلقي گردد .
اين هدف زماني تحقق مييابد که علما و انديشمندان در وهلهء نخست ، خود اين ايده را کاملا پذيرفته باشند و در وهلهء دوم تاريخچه و پيامدهاي آنرا در روند تاريخي و تمدني امت ، مورد بررسي و مطالعه قرار داده باشند و در وهله سوم توجه تودهها را به آن و آثاري که در پي دارد ، جلب کنند و از آنجا ايده را تبديل به حرکتي عملي و روزمره و مستمر نمايند تا ملکهاي که از آن سخن گفتيم تحقق يابد و اخلاق اصيل اجتماعي که از آن ياد کرديم ، واقعاً همگاني و فراگير شود .
اي بسا ، اين مسئله نيازمند اجراي پروژههاي اجتماعي مشترکي در عرصههاي پژوهشي، اجتماعي يا … است و در اين ميان شايد مهمترين دو موردي که بايد بر آنها انگشت گذارد عبارتند از :
الف : بررسي انگيزههاي ديني و اجتماعي و حتي سياسي به عنوان لازمههاي حرکت به سمت تقريب در انديشه و وحدت در عمل .
ب : شناخت موانع و دشواريهاي موجود در برابر آن
مورد نخست به رغم اهميتي که دارد ، فعلا مورد نظر ما نيست ، در اينباره ميتوان از شيوههاي متنوع قرآن کريم در برانگيختن به وحدت از طريق فراخوان مستقيم و تأکيد بر برخورد عقلاني و گفتگوي منطقي با ديگران و يادآوري اتحاد دشمنان ـ به رغم تناقضهايي که با هم دارند ـ در جبهه رويارويي با امت اسلامي و نيز نتايج سازنده وحدت و پيامدهاي منفي تفرقه و امثال آن ـ که در جاي خود حديث مفصلي است ـ ياري گرفت .
ولي تأکيد ما در اينجا ، در خصوص مورد دوم (ب) است که در عين حال خاطرنشان ميسازيم به دليل محدوديت زماني ، نميتوانيم کاملاً آنرا باز کنيم .
موانع و دشواريهاي تقريب :
شايد بتوان مهمترين آنها را بدين قرار برشمرد :
يکم ـ عامل خارجي :
کاملاً روشن است که دشمنان همه گونه زمينه و شرايط تفرقه و پراکندگي اين امت را فراهم ميآورند و در برابر تمامي کوششهاي وحدت آفرين ، ميايستند ؛ ديدهايم که استعمار غرب طي دوره اشغال جهان اسلام و بويژه در دوراني که تقريباً تمامي جهان اسلام را به اشغال خود درآورد و در ربع اول قرن بيستم ميلادي آخرين دولت سراسري اسلامي از سر راه برداشت، سياست سه گانهاي با اهداف زير ، در پيش گرفته بود :
۱ـ ابقاي امت بر عقب ماندگي علمي ، اقتصادي ، فرهنگي ، آموزشي و… .
۲ـ گستراندن فضاي لائيسم غربي بر روح اسلام در جوامع اسلامي و برانگيختن گرايشهاي ملي گرايانه و نژادپرستانه ؛ گو اينکه اين پروژه خيلي زود به شکست انجاميد و يکي از نويسندگان معاصر را بر آن داشت تا از آن به عنوان “پيروزي سريع الزوال لائيسم” سخن بهميان آورد.
۳ـ پاره پاره کردن جهان اسلام و تبديل آن به کشورها و ملل پراکنده و برانگيختن نعرههاي مذهبي ، جغرافيايي ، قومي ، نژادي و حتي تاريخي به دليل وحشت از وحدت اسلامي که در آنزمان صحبت آن ميشد و نيزهراس مستمر از آن، از سوي رهبران و انديشمندان و نويسندگان غربي و تئوريزه کردن کارزار دائمي با جهان اسلام . بر همين پايه است که خانم شيرين هانتر در پيشگفتار کتابش ميگويد :
« رمان تأليفي “جان بوشان” ـ که در سال ۱۹۱۶م. و هنگام نوشتن رمان به عنوان سرگرد اطلاعاتي در ارتش بريتانيا خدمت ميکرد ـ بر فرضيه انجام يک انقلاب اسلامي قرار دارد که مي توانست در صورت تحقق ، مسير جنگ جهاني اول را به زيان متفقين، تغيير دهد.”بوشان” در رمان خود”شنل سبز”(The Green Mantle) مينويسد : اسلام يک عقيده جنگي است زيرا هنوز هم شيخ (روحاني اسلامي) وقتي در محراب ميايستد در يک دست قرآن و در دست ديگر شمشير برهنه حمل ميکند ، حال اگر فرض کنيم اميدي به رهايي باشد و جان تازهاي به کشاورزان مناطق عقب افتاده بدمد و رؤياي بهشتي آنان را تحريک کند ، ميداني چه اتفاقي مي افتد دوست من؟ دروازههاي بهشت در اين بخش از جهان خيلي زود به روي آنها گشوده ميشود ؛ من گزارشهايي از علماي هرجا، خرده بازرگانان جنوب روسيه ، بازرگانان اسب در افغانستان ، تجار ترکمن و حاجياني که رهسپار مکه هستند و اشراف (اعيان) شمال آفريقا و مغولستانيهاي پوستين پوش و مستمندان هند و تجّار يوناني در خليج و نيز کنسولهاي محترمي که در نوشتههايشان از رمز استفاده ميکنند ، دارم که همگي تأکيد دارند شرق درانتظار يک اشاره الهي است. »
نزديک به هفتاد سال بعد ، “چارلز کراوتمر” مفسّر سياسي آمريکايي زماني که اظهار داشت : ايالات متحده آمريکا با دو خطر ژئوپوليتيک احتمالي مواجه است که يکي از آنها از همين منطقه مورد اشاره در رمان “جان بوشان” سرچشمه ميگيرد و به شکل « جهان اسلام متحدي است که زير پرچم راديکاليسمي به سبک ايراني ، درگير کارزار سرنوشتسازي با غرب کافر ميشود .» نگرانيهاي مشابهي را مطرح ساخت .
اينک نيز ما شاهد نقش دستهاي بيگانهاي هستيم که در پي تحريک درگيريهاي فرقهاي در پاکستان ، عراق ، افغانستان ، لبنان و ديگر کشورهايي است که در آنها پيروان مذاهب مختلف با يکديگر همزيستي دارند و اي بسا رسانههاي گروهي و قلمها و زبانهاي مزدور نيز براي تحقق همين هدف ، بکار گرفته شدهاند .
دوم : منافع شخصي برخي رهبران و حاکمان
اين چيزي است که ما در روزهاي تاريک گذشته ديده و امروزه نيز شاهديم که چگونه برخي ، از نفوذ خود براي برانگيختن تودههاي مردم و حتي برخي وابستگان به اهل علم براي تحريک درگيريهاي فرقهاي ، سوء استفاده ميکنند .
يکي از نويسندگان و تاريخ نگاران در توصيف يکي از جنگهاي فرقهاي با تحريک مقامات حاکمه مينويسد : « هيچ سالي بدون خشونت و درگيري ميان آنچه به فرقههاي سني و فرقههاي شيعه در مناطق عربي اسلامي موسوم است ، سپري نميشد ؛ ترکها خود در سال ۱۲۴۹ﻫ.ق عمليات سرکوب فرقهاي عليه شيعيان را برعهده گرفتند و بيشتر قربانيان نيز از منطقه “شاکريه” بغداد بودند ؛ به دنبال اين سرکوب ، به زندان مرکزي حمله و يکي از دو پلي که دو سمت کرخ و رصافه را به يکديگر متصل ميکرد ، به آتش کشيده شد .» او در ادامه ، از نقش حکومتهاي فرقهاي در فتنهانگيزي در مصر و در درگيريهاي فرقهاي پس از جنبش سياهپوستان در روستاهاي جنوب عراق و ادامه اين درگيريها تا مدينه منوره و طبرستان تا رسيدن به شمال آفريقا و …، سخن بهميان ميآورد.
علاوه براين ، کتابهاي بسياري از جمله : مقدمه ابن خلدون و … وجود دارد که از اين پديده سخن بهميان آوردهاند ؛ کافي است به نقش درگيريهاي عثماني ـ صفوي در ايجاد فتنههاي طايفهاي داخلي و تضعيف امت اسلام اشاره کنيم که ضربههاي بس سنگيني به شوکت و عظمت امت وارد کرد و آن را در برابر چالشها ، کاملاً ناتوان ساخت .
سوم : تکفير
اين پديده از جمله مهمترين مانع در تقريب مذاهب است و به رغم اينکه اسلام ، مرزهاي ميان کفر و ايمان را کاملاً روشن ساخته و بهدقت مشخص کرده ، چنين وضع شگفتي به شدت مطرح شده است .
از “عبادة بن الصامت” نقل است که پيامبرخدا(ص) فرمود : « هرکس لااله الاالله وحده لاشريک له و ان محمداً عبده و رسوله و ان عيسي عبدالله و رسوله و کلمته القاها الي مريم و روح منه و الجنة حق و النار حق ، گويد خداوند او را براساس کاري که کرده وارد بهشت ميکند .»
و در روايت ديگري : خداوند او را از دربهاي هشت گانه بهشت ـ هرکدام را که بخواهد ـ وارد بهشتش ميگرداند و شيخين و “ترمذي” روايت کردهاند : هرکس شهادت “لااله الاالله و ان محمداَ رسول الله” گويد خداوند آتش دوزخ را بر وي حرام مي گرداند و “سماعة” از امام جعفرصادق (عليه السلام) نقل کرده که فرمود :
« اسلام شهادت لااله الاالله و تصديق پيامبر خدا است که به همينها ، خونها حرمت يافته و ازدواجها و ارثها ، صورت گرفته است و بر ظاهر آن نيز جمعيت مردم ، حاصل آمده است.»
قرآن کريم ، پيامبر اکرم(ص) و پيروانش را به برخورد عقلاني و گفتگوي منطقي و پذيرش چندگونگي اجتهادي ـ در صورتي که بر پايههاي شرعي مشخصي صورت گرفته باشد ـ پرورش داده است .
با اين حال ، اين پديده در پرتو شرايط دشوار و بسيار پيچيده و آغازين خود چون ظهور و مطرح شدن مسئله خوارج ، شکل گرفت و به رغم اينکه امت آن وضع دشوار را پشت سر گذارد و در دوره ائمه مذاهب مختلف اسلامي ، به برخورد منطقي خود بازگشت و ائمه مذاهب ، زيباترين صحنههاي برخورد منطقي را ارايه دادند و پيروانشان را بر آن پرورانيدند ، عوامل بسياري باعث بازگشت مجدّد آن گرديد .
برآنم که مهمترين عاملي که باعث بازگشت اين پديده شد ، چيزي است که ميتوان آن را الزام ديگري به پيامدهاي سخنان وي ناميد حال آن که اين ديگري ، هرگز به چنان پيامد و الزامي ، باور ندارد .
به عنوان مثال در گذشته خوارج ، علي (عليه السلام) را تکفير کردند زيرا معتقد بودند لازمه موضع وي نسبت به حکميت (داوري) ، کفر او (العياذبالله) است ؛ آنها ميگويند که آن حضرت وقتي به داوران ، سخنان زير را گفت ، به خودش شک کرد: « ببينيد اگر معاويه برحق بود او را تثبيت کنيد و اگر من اولي به حق بودم ، مرا تثبيت کنيد.» و چون به خودش شک کرده و نمي داند که حق با اوست يا با معاويه ، ما در مورد وي ترديد شديدتري داريم.
امام (عليه السلام) در پاسخ آنها ميفرمايد : « اين سخن هرگز به معناي شک و ترديد از سوي من نبود بلکه از باب رعايت انصاف در سخن چنان گفتم ؛ خداوند متعال نيز ميگويد :« … وإنا أو إياكم لعلى هدى أو في ضلال مبين » (سوره سبأـ۲۴) ( … و بي گمان ما يا شما ، بر رهنمود يا در گمراهي آشکاريم.) که البته شکي مطرح نبود و خداوند ميدانست که پيامبرش بر حق است .»
پس از دوره ائمه مذاهب ، اين حالت گسترش بيشتري يافت و مواردي چون اختلاف در خصوص “افزودن صفات بر ذات الهي” و “حسن و قبح عقلي” را نيز در برگرفت و طرفين متنازع ، بر آن بودند که نظرات طرف مقابل او را به کفر رهنمون ميشود و بدين ترتيب ، اين پديده در مسايل فراواني از جمله : “توسل” ، “شفاعت” ، “بداء” و حتي در مواردي چون : “استحسان” ، “قياس” ، “مصالح مرسله” و غيره مطرح گرديد حال آن که اگر همگان گفتگوي منطقي را پيش ميگرفتند ، دست کم متوجه ميشدند که طرف ديگر هم دلايلي براي ايمان به اين يا آن مسئله دارد و اي بسا به اين نتيجه ميرسيدند که نزاع آنها نه حقيقي ، که لفظي است .
جهل و تعصبها نيز در اين ميان ، مزيد بر علت گرديد ؛ کساني وارد پروسه فتوا شدند که اهليتي براي اين کار نداشتند و فتوايي مخالف با حکم خدا صادر کردند و اين در حرکتهاي تکفيري عصر ما نيز که به نام دفاع از دين و امت ، به ريخته شدن خونهاي ناحق بسياري منجر شده کاملاً مشهود است .
چهارم : ترديد در منويات طرفهاي گفتگو
ترديد در منويات طرفهاي گفتگو مسلماً فضايي آرام و مطلوب براي گفتگو را فراهم نمي سازد و به نوعي گريز يا بهانهجويي و وقتکشي ميانجامد و مانع از تحقق نتايج مطلوب مي گردد . مشابه اين وضع را در روند گفتگو ميان پيروان اديان مختلف که خود برخاسته از رسوبات ذهني هرطرف از طرف مقابل است ، ميبينيم ؛ به عنوان مثال ، مسيحيان با کينههاي صليبي و القائات خاورشناسان و آنچه که “بدعتهاي اسلامي” مينامند ، همراه با تصورات و نگرانيهاي مربوط به “خيزش اسلامي” و رقابتي که با پروژههاي سلطه آميز غرب ميتواند داشته باشد ، پيش ميآيند و در مقابل ، طرف اسلامي نيز با سابقههاي ذهني بسياري در خصوص خدمت چندين سدهاي مبلغان و تبليغ مسيحي به استعمار ، قدم پيش مينهد.
ولي کار جدّي و توجه به آموزههاي روشنگر اسلامي ـ که به حسن ظن نسبت به برادر مسلمان فرا ميخوانند ـ مانع از آن مي شود که اين عامل ، نقش خود را در پيشگيري از تقريب ، ايفا نمايد بهويژه اگر اين امر ميان علماي عاملي صورت گيرد که در عرصههاي مختلف علم و اخلاص و عمل در راه امت ، برترينها بشمار ميروند .
پنجم : بزرگنمايي ، مبالغه ، يادآوري گذشته ، بي حرمتي به مقدسات و بياحترامي به يکديگر
بزرگنمايي، مبالغه، يادآوري گذشته، بيحرمتي به مقدسات و بياحترامي به يكديگر هريک از اينها به تنهايي ميتواند مانعي بر سر راه تحقق گفتگوي مطلوب و در نتيجه رسيدن به تقريب باشد ؛ متون اسلامي ، سرشار از هشدار نسبت به اين موارد در ممانعت از تحقق آنهاست :
آيهء : « قل إنما أعظكم بواحدة أن تقوموا لله مثنى وفرادى ثم تتفكروا ما بصاحبكم من جنة» (سوره سبأ ـ ۴۶) ( بگو : تنها شما را به سخن يگانهاي اندرز ميدهم و آن اينکه : دوتن دوتن و تک تک براي خداوند قيام کنيد ، سپس بينديشيد در همنشين شما ديوانگي نيست …) ما را از گفتگو در فضاي متشنج و ساختگي باز ميدارد .
و آيه :« قل لا تسألون عما أجرمنا ولا نسأل عما تعملون » (سوره سبأ ـ۲۵) (بگو: نه آنچه ما گناه کردهايم ، از شما ميپرسند و نه آنچه شما ميکنيد ، از ما پرسيده ميشود.) نيز ما را از يادآوري گذشته بازميدارد و به احترام به ديگري واميدارد. در آيه ديگري که ما را از دشنام گويي حتي به خدايان مشرکان نهي کرده است نيز اين گرايش کاملاً مشهود است.
ششم :
علاوه بر همهء اينها ، اختلاف روشهاي استدلال و شيوههاي استنباط نيز مانع از همسويي نتيجهگيريهاست و بنابراين بايد در راستاي تحقق موارد زير کوشش کرد :
۱ـ رهايي از هرگونه پيش داوري، پيش از آغاز گفتگوها .
۲ـ توافق بر شيوة واحدي براي استنباط ، که البته کار چندان دشواري هم نيست .
۳ـ تعيين دقيق مسئله مورد گفتگو تا چنان نباشد که هرطرف به مسئله يا مفهومي نظر داشته باشد که ديگري را با آن کاري نيست .
علاوه بر موارد فوقالذکر ، موانع ديگري از قبيل :
۱ـ اينکه گفته يا نظر نادري را به عنوان باور يک مذهب در نظر گيريم .
۲ـ تصورات و ديدگاههاي يک مذهب را از زبان دشمنان آن جويا شويم.
۳ـ افراد فاقد صلاحيت را وارد روند گفتگو کنيم.
۴ـ از شيوههاي پيچ و خمدار براي چيره شدن بر طرف مقابل ، بهره گيريم.
و جزآن ، وجود دارد که فرصت پرداختن به آنها نيست ولي حتماً بايد از آنها اجتناب ورزيم و از ميانشان بر۷داريم تا به تقريبي که مطلوب و در واقع در اين جهان پرآشوب ، ضروري است، دست يابيم

موانعي بر سر راه تقريب
کوششهاي علما و انديشمندان و مصلحان ، به سمتگيري کلي در راستاي تقريب مذاهب اسلامي با يکديگر و گرايشي عمومي در جهت چيره ساختن زبان گفتگوي منطقي و برتري آن بر هر زبان ديگري ، همسو با سمتگيريهاي اصيل اسلامي و هماهنگ با گرايش جهاني به اين شيوه در ميان تمدنها ، فرهنگها و اديان انجاميد .
شناسه خبر : 5999