به گزارش گولان سقز ، هوره نبض تاريخ اين سرزمين است، لالايي و زبان مشترک زاگرس با درختهاي سر به فلک کشيدهی بلوط و مردماني به زلالي چشمههاي کوهپايه. در سرايش هوره کلمات به نرمي و در چينشي مرواريد گونه به آرامي بر زبان جاري ميشوند و داغ و درد و غريبي و شکوه از روزگار را نهفته در لا به لاي خود به ذهن شنونده ميبخشند.
هوره آواز زمزمهگونه و با ريتم سنگين و کشداري است که خواننده ، شعرها و ابيات کُردي را در اين شيوه ميخواند. اين در حالي است که در دورههاي گذشته مضمون ابيات مذهبي بوده و هورهسرايان بيشتر به آواز کردن آيات کتب آسماني يا آموزههاي منظم مذهبي پرداختهاند اما امروزه مضموني عاشقانه دارد. کُردهاي منطقهی غرب و به ويژه ايلام از ديرباز در شادي و غم و هنگام وقوع رويدادهاي تأثيرگذار از جمله غربت، از دست دادن عزيزي و يا در خلوت عاشقانهی خود شروع به خواندن هوره و درد دل با ذات مادرانهی طبيعت و ذکر ستايشگونه اهورامزدا ميکردند.
هوره با قدمتي هزاران ساله به ژرفاي تاريخ اين سرزمين مربوط به دوران «زرتشت» است و بخش مهمي از کتاب مقدس «اوستا» هوره را نداي حقطلبي و کرداري نيک و پنداري نيک ميداند. واژهی هوره از واژهی «اهوره» گرفته شده است.
به اعتقاد کارشناسان، آوازهاي سنتي ايران زمين امروز همان هوره است که به صورت رديفي و دستگاه درآمده و اساس اين دگرگونيها و تنوع در آوازهاي شاد و غمناک برگرفته از هنر لطيف و اصيل هوره است.
در مناطق کُردنشين غرب کشور به ويژه استان ايلام هنرمندان بزرگي وجود دارند که خواندن آواز هوره را به حد کمال رساندهاند که از سرايندگان بزرگ اين آواز ميتوان به شادروان «داراخان»، «علينظر» و «صيد قلي کشاورز» اشاره کرد.
مردم عشاير به دليل شرايط خاص زندگي خود از ميراثداران و حفظكنندگان سنتها هستند و گروهي از محققان ادبيات عاميانه معتقدند كه قديميترين اجرا كنندگان و سازندگان ترانههاي عاميانه، مردمان جوامع عشايري و چوپانان بودهاند كه در هنگام چراندن گله در مراتع و كوهپايههاي سرسبز از سر ذوق يا دلتنگي بدان پرداختهاند. ناگفته نماند هنر هوره، محمل و ظرفي براي حفظ و نگهداري اشعار عاميانه بوده و ادبيات زيبا و دلنشين را از نسلي به نسل ديگر انتقال داده و حفظ كرده است و يكي از عوامل زندهی نگهدارندهي زبانها و گويشهاي محلي بوده است.
هوره يكي از مزامير باستاني در ستايش «اهورا مزدا» بوده و «اهوره» پارهی نخست اهورا مزدا است كه در بسياري ازجاهاي اوستا به تنهايي به كار رفته است. «اهوره» دراوستا به معني بزرگ و سرور به عنوان صفتي براي «ايزدان مهر» و به معني فرمانروا و سالار و بزرگ در مورد آدميان نيز آمده است. «فريدون جنيدي» در كتاب زمينهي شناخت موسيقي مينويسد: هوره از نواهاي باستاني مردم كُرد است و «باربد» و «نكيسا» براي خسرو شيرين «هوره» ميخواندند. باربد كه در برخي كتابها نام او را «بهلبد»، «فهلبد» نيز آمده بنا به برخي روايات، كُرد بوده است.
باربد براي هر روز از هفته نوايي اختراع كرده بودكه به نام نواهاي «خسرواني» يا «طريق الملوكيه» مشهور است و نيز براي هر روز از روزهاي ماه لحن مخصوصي ساخته كه به «سي لحن باربد» معروف است و نيز سيصد و شصت نوا براي هر روزاز سال تركيب كرده است(ايرانيان خمسهي مسترقه را جز سال به حساب نياوردهاند).
حشمتالله طبيبي مينويسد: نمونههاي زيادي از الحان و آهنگهاي موسيقي اصيل و سنتي ايران باستان در بين ايلات وعشاير غرب ايران به ويژه نزد تنبور نوازان اهل حق يافت ميشود كه نه به نام الحان باربدي بلكه به نام قائم يا «مقام»، «طرز»، «هوره»، «سياچمانه» و «بيت» ناميده ميشود.
هورهخوانهاي معروف مناطق كلهر ميتوان از: علي نظر منوچهري، عبدالعزيز، صيد قلي كشاورز، ياسم و بريم و در مناطق كُرد غير كلهرنشين: سيد علي اصغر كُردستاني و بهرام بيگ ولدبيگي نام برد.
بعضي از مقامهاي هوره عبارتند از: دودنگي، ساروخاني، سحري، خان اميري، سوارانه، قطار، غريبي چر، قاچاقچي چر، هجراني، طرز رستم، هي لاوه، پاوه موري و … گونهی ديگر هوره، «مويه» يا «مور» است كه در شيون و مراسم سوگواري افراد، بيشتر به وسيلهی زنان و در بعضي نقاط توسط مردان خوانده ميشود.
دورنمايه و موضوعات هوره مختلف است از جمله: وصف طبيعت، عشق و عاشقي، وصف معشوق، وصف جنگلها، مردان جنگي، كوچ خانواده كُرد ، و شرح هجران و فراق، و…
بهروز سپيدنامه: هوره يکي از آواهاي باستاني منتسب به زمان زرتشتيان است اما به اعتقاد برخي قدمت هوره به آواي اوليه بشر نيز نسبت داده ميشود. در هوره افراد هورهخوان يا «هورهچر» احساسهاي دروني خود را در قالب کلمه و پيچيده در فراز و فرودهاي آواز بيان ميکنند. هوره نسل به نسل از گذشته تا به حال به انسان امروزي انتقال يافته و داراي دو بخش اصلي موسيقي و شعر است. موسيقي هوره داراي چندين مقام و ظرافت خاصي است که تنها افراد خاصي که با اين شيوه آشنا باشند، اختلافها و نوع مقامها را تشخيص ميدهند. شعر در هوره برآيند زندگي افراد شامل زندگي شخصي، عشق، دوري، مسايل اجتماعي و حوادث و اتفاقهاي تاريخ منطقهْ نظير جنگهاي طايفهاي است.
در هوره گاهي وقتها از دلاوريهاي مردان شجاع و رشادت مرديهاي آنان نيز ياد و تجليل ميشود. عناصر طبيعي، بوميگرايي شديد، کوه، درخت، و سياه چادر (دوار) در بيتهاي هوره نقشي تأثيرگذار و محوري دارد و از زندگي ماشيني امروزي در هوره هيچگونه اثري نيست. آواي هوره گرچه برخاسته از اندوه بوده و گاهي به صورت مويه است اما اندوه فردي و اجتماعي نهفته در آن منجر به يأس نميشود. آواي هوره تحرک ايجاد ميکند و صداي دلنواز آن به ويژه وقتي از حنجرهی هورهخوان خوش صدا جاري شود تأثير شگرفي بر مخاطب دارد.
علي اديب گفت: هوره از ديرباز زبان ارتباط نسلهاي گذشته با دنياي پيرامون بوده و در آتشکدهها با اين زبان به گفت و گو با اهورامزدا پرداختهاند.
اين شيوه از آواز از ارکان موسيقي امروز به شمار ميآيد و ميتوان آن را مادر و خاستگاه شيوههاي آوازي و موسيقي امروز ايران و حتي جهان برشمرد.
پاسداشت و تلاش براي حفظ اين نوع موسيقي و انتقال آن به نسلهاي آينده باید در برنامههای سازمانهای دولتی و مؤسسههای خصوصی باشد.
برگزاري جشنوارهی موسيقي هوره، چاپ تحقيقها و کتابهاي مربوط به هوره، گردآوري آثار ارايه شده توسط بزرگان اين شيوه از جمله کارهاي در دست اقدام براي ماندگاري هوره است. با توجه به ضرورت جمعآوري آثار ارايه شده در اين عرصه و تلاش براي نگهداري آنان به عنوان گنجينهاي از فرهنگ و هنر اين منطقه از پژوهشگران و کساني که به کار گردآوري آثار بزرگان هورهخوان رو آورند ، حمايت ميشود. قرار دادن هوره در بخش جنبي جشنوارههاي موسيقي و اجراي اين شيوه موسيقي از برنامههاي ديگر فرهنگ و ارشاد اسلامي براي انتقال و آشنايي بيشتر نسل امروز با هوره است.
رضا موزوني: «هوره» اصيلترين آواي باستاني ايران زمين و شناسنامهی فرهنگي و شفاهي ملت ايران است كه متأسفانه رو به فراموشي مي رود. بيشتر محققان و مورخان قدمت هوره را چند هزار سال ميدانند اما به دليل در دست نداشتن سند مكتوب تاريخ دقيق آن مشخص نيست. فرزند زاگرسنشين با موسيقي متولد ميشود، بالندگي و رشد مييابد و با موسيقي ميميرد.
تحقيقات نشان ميدهد هوره نخست يك آواي نيايشي و آواي خوانش متون باستاني بوده و كلمهی هوره نيز از لفظ اهورامزدا گرفته شده است. وي میگوید:
هوره مادر آواهاي باستاني است اما متأسفانه كساني كه امروز هوره گوش ميكنند يا ميخوانند مورد بيمهري و كم لطفي و حتي تمسخر قرار ميگيرند و اگر كسي موسيقي بيگانه گوش كند به قول امروزيها نشانه باكلاسي است.
اما من ميخواهم بگويم هورهْ شناسنامه فرهنگي و شفاهي ما است و اگر بخواهيم بگوييم ايراني هستيم هوره را نشان ميدهيم. هوره يك ظرف موميايي بوده كه بسياري از فرهنگهاي گذشته را تا امروز سالم به ما رسانده در حالي كه بسياري از عناصر فرهنگي ما به دليل اينكه مكتوب نبوده از بين رفته است.
هوره از ريتم آزاد پيروي ميكند و اشعار آن هجايي بر وزن «مستفعلاتن، مستفعلاتن و يا فعولن، فعولن» است و اشعاري كه از اين وزن خارج شود در قالب هوره نميگنجد
هورهخوانها بايد شاعر هم باشند چون وقتي در مقام دو صدايي ميخوانند بايد به يكديگر جواب بدهند. اگر دقت كنيم ميبينيم هورهخوانها هنگام خواندن يك دست را بر گوش خود ميگذارند و اين نشان از تمركز و دقت خاص هورهخوان در خواندن دارد. هوره ۱۴مقام دارد كه شش مقام آن در منطقهی كلهر كرماشان استفاده ميشود. يكي از انواع خوانش هوره «قاچاقي چر» ناميده ميشود كه زماني كه مردم مورد حمله دشمن قرار ميگرفتند و يا احتمال دستگيري آنها در مرزها وجود داشته با آوايي خاص به صورت زمزمه ميخواندند و اين نشان از ارزشمندي و دلبستگي بسيار زياد مردم منطقه به اين آواي باستاني است.
از ديگر انواع مقامهاي هوره ميتوان به سحري، بان ملهاي، سرسواري، دو دنگي، اركوازي چر و پا و موري را نام برد. بيشترين حس و حال براي خواندن هورهخوانها بلنديها بوده است كه نشان از بلند نظري مردم كُرد دارد . سن هوره خوانها اكثراً زياد بوده است.
خانهی هورهخوان، خانهی مردم و خانهی مردمْ خانه هورهخوان بوده و هورهخوان چنان ارزشي براي مخاطبان داشته كه در هنگام خواندن تمام مخاطبان سراپا گوش ميشدند و ميان خواندن هورهخوان كلمات و جملاتي مرتبط با اشعار وي به كار ميبردند.
هوره اگر كمي با لحن آرامتر خوانده شود لوره و اگر با لحني غمگين خوانده شود كزه ناميده ميشود. ابيات هوره بسيار غني و پر معنا است كه بعضي از آنها از ادبيات فولكلور منطقه گرفته شده و برخي هم فيالبداهه توسط هورهخوان سروده ميشود. با شناخت بيشتر اين آواي باستاني اين واقعيت آشكار ميشود كه نبايد هوره اين آواي باستاني را دست كم بگيريم و حداقل توقع اين است كه اگر كسي دوستش ندارد مسخرهاش نكند. اين را بدانيم رفتن به سوي هوره نشانهی بيكلاسي نيست بلكه نشانهی خودباوري است و اميد است اين شناسنامه فرهنگي ما همچنان پا بر جا بماند و هورهخوانها مورد لطف بيشتري قرار بگيرند.
منابع:
۱- اوستا، گزارش دكتر جليل دوستخواه، انتشارات مرواريد چاپ اول ۱۳۷۰ ج ۱ صفحه ۹۳۶
۲- بهار و ادب فارسي، مجموعه مقالات بهار، به كوشش محمد گلبن انتشارات شركت سهامي كتابهاي جيبي تهران ۱۳۷۱ جلد يك صفحه ۷۶
۳- تاريخ هنرهاي ملي و هنرمندان ايران از ماني تا كمال الملك، تاليف عبدالرفيع حقيقت، انتشارات شركت مولفان و مترجمان ايران
۴- جامعهشناسي ايلات و عشاير،حشمت اله طبيبي، چاپ سوم انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۷۸ صفحه

هوره، نجواي عاشقانهی کُردها
هوره رودخانهی پُر رمز و راز کلمه است ، جاري شده از اعماق قرون و نهفته در سينهی گرم نسلي که اکنون ميرود تا در شلوغي آهنگهاي جاز و راک گم شود
شناسه خبر : 5073