چکیده
امروزه جهان اسلام، به ویژه منطقه حساس خاورمیانه، در آتش خشونتهای فرقهای و مذهبی میسوزد و هر روز که میگذرد، این پدیده هولناک و امّت برانداز ابعاد تازهای به خود میگیرد. اگر مواد مخدّر را بلای خانمان برانداز توصیف کردهاند، باید گفت خشونتهای فرقهای و مذهبی در واقع امّت برانداز هستند و جامعه اسلامی را با همه فرق و مذاهب متعدد در معرض تهدیدات جدّی قرار میدهند.
عملکرد زشت گروههای نوظهور با القاب و عناوین فریبنده اما در کسوت دین و در اوج تحجر و واپسگرایی، از یکسو خاورمیانه را به بشکهای پر از باروت در حال انفجار مبدل کرده و از سوی دیگر چهرهای خشن و بیرحم از اسلام -این آیین صلح و دوستی و رأفت و رحمت و مهربانی- برای جهانیان ترسیم کرده است: قتل و تکفیر، تخریب اماکن مذهبی و مظاهر تمدن اسلامی، نبش قبور بزرگان دین، ایجاد بدعتهای ناصواب مانند جهاد نکاح با گرایشهایاباحهگری، ایجاد امارات اسلامی خود خوانده،اعلام خلافت اسلامی قرون وسطایی، تعیین و نصب رهبر و امیر برای جامعه اسلامی بدون مراجعه به آرای مردم آنهم با القاب و عناوین رمزی و مستعار، تشکیل دولت در سایه، ریختن خون بیگناهان، قرائتهای کاملاً متضاد با آموزههای اسلامی از دین، برخورد ناشایست و به دور از روح اسلام با اقلیتهای دینی و قتلعام آنان، و…
بدیهی است چنین جریان مشکوکی مورد تأیید هیچیک از فرق و مذاهب اسلامی نیست و جهان اسلام آن را برنمیتابد زیرا با روح اسلام که همانا صلح و دوستی و همزیستی مسالمتآمیزمیباشد، کاملاً در تضاد است.
با نگاهی هرچند اجمالی به تاریخ اسلام، درمییابیم که در طول تاریخ پر فراز و نشیب اسلام گروهها و فرقههایی شبیه آنچه امروزه در جهان اسلام جریان دارد، در مقاطعی از تاریخ اعلام موجودیت کرده و با گذشت زمان و مرگ طبیعی از بین رفتهاند.
آنچه در پی میآید«بررسی شباهتهای ظاهری، اعتقادی و عملی جریانهای تکفیری و خوارج» است که در قرن اول هجری بصورت جریانی انشعابی پا به عرصه ظهور نهادند و با سردادن شعارهای فریبنده و در پیش گرفتن مسیرهای انحرافی، لطمات جبرانناپذیری بر پیکر اسلام وارد آوردند که جزئیات آن به طور مفصل در تاریخ به ثبت رسیده است.
امید که این نوشتار هرچند ناچیز بتواند در شناساندن جریانهای تهدیدکننده امروزی و نیز در ایجاد همگرایی میان مسلمانان برای مقابله با تهدیدات و تبدیل آنها به فرصتهای سازنده، مؤثر واقع شود.
در این مقاله همچنین سعی شده در حد توان راهکارهایی برای برون رفت جهان اسلام از بحران تکفیر پیش پا نهاده شود تا آب رفته به جوی بازگردد و مسلمانان بار دیگر روی صلح و دوستی و آرامش را مشاهده کرده و با همزیستی مسالمتآمیز در مقابل دشمنان مشترک خود متحد شوند. چنین روزی دور از دسترس نیست.
کلید واژگان:
تکفیر، بدعت، داعش، خوارج، تحجّر، فرقهگرایی، خشونت، کتاب، سنّت، فتنه، تقریب مذاهب، شیعه، سُنّی، وحدت، اهل قبله، ایمان، کفر و…
تمهید
پس از فروپاشی بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی سابق و پایان یافتن دوران جنگ سرد، جهان به ظاهر تک قطبی خود به خود آبستن یک سلسله حوادث شد. موج عظیم اسلامخواهی در سراسر جهان به ویژه غرب با چنان سرعتی گسترش یافت که گویی جایگزین تازهای برای نظامهای در حال مرگ است و نظام سرمایهداری غرب در معرض یک تهدید جدی قرار گرفته و ممکن است به سرنوشت کمونیسم دچار شود.
غرب که خود را در معرض تهدید جدی میدید، چارهای جز راه انداختن موج اسلام هراسی نداشت. حادثه مشکوک ۱۱ سپتامبر را -که سرآغاز تحوّلی عظیم در جهان به ویژه منطقه خاورمیانه شد-، باید از این زاویه نگاه کرد. پس از این حادثه مشکوک، همه چیز خبر از طرّاحی یک سناریوی درازمدت برای کشورهای اسلامی منطقه میداد تا اسرائیل برای همیشه در حاشیه امنیت قرار گیرد.
سرنگونی آن عده از رژیمهای عربی که با ایدئولوژی خاص قومی و ناسیونالیستی اداره میشدند مانند سوریه و عراق، حمله نظامی به کشورها با هدف نابود کردن زیرساختهای اقتصادی، تجزیه کشورها با هدف فروپاشی آنها، و از همه مهمتر قرار دادن شیعه و سنّی مقابل یکدیگر که سالیان متمادی در کمال اخوت و برادری در همزیستی مسالمتآمیز بودند و به عقاید همدیگر احترام میگذاشتند و بطور یکسان از اماکن مذهبی پاسداری میکردند، معرفی قرآن به عنوان منبع خشونت و ترور و وحشت، اهانت به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) در رسانهها و از طریق ساخت فیلمهایموهن، آتش زدن قرآن کریم از سوی افراد متعصّب و معرفی دین مبین اسلام به عنوان دین خشونت و بیرحمی، بخشی از سناریوی یاد شده بود که به تدریج اجرای آن به صحنه رفت.
سرانجام به افغانستان و عراق حمله نظامی شد و هزاران انسان بیگناه به خاک و خون کشیده شدند و شد آنچه که شد.
در این گیر و دار متأسفانه برخی کشورهای منطقه نیز خواهی نخواهی ابزار دست استعمارگران عصر جدید شدند و به نیابت از آنان اجرای بخشی از این سناریو را بر عهده گرفتند که در واقع هدف از جنگ نیابتی امنیتسازی بیشتر برای اسرائیل است.
موج اسلام خواهی در غرب بر این مبنا بود که اسلام دین صلح و دوستی و رأفت و مهربانی است و قرآن کتاب هدایت و رحمت و برکت است، عدالت اجتماعی در اسلام بینظیر است و این دین الهی براساس کرامت انسانی شکل گرفته است. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدیً للمتّقین».[1]
آری تاریخ نشان میدهد که قرآن در طول تاریخ خود، کتابی بوده انسانساز و هادی و رهنما که همواره کارکرد مثبتی برای اهل ایمان و تقوا داشته است، اما همه ما به وضوح دیدیم که این کتاب آسمانی پس از حوادث ۱۱ سپتامبر به یک کتاب مزاحم تبدیل میشود، کتابی که به گفته غربیهاتروریستها و اسلامگراهای تندرو و افراطی برای ایجاد خشونت و قتل و کشتار و عملیات انتحاری از آن الهام میگیرند.
از اینرو آتش زدن و هتک حرمت به ساحت این کتاب مقدّس، نمونهای از عکسالعملهای آنان شد و در این راستا اسلام به عنوان دین خشونت، وحشت و ترور و تندروی به جهانیان معرفی شد و برای به کرسی نشاندن این ادّعاهای واهی و بیاساس به ایجاد مذاهب ساختگی و ایجاد گروهها و فرقههای نوظهور پرداختند و به خشونتهای مذهبی و فرقهای در سراسر جهان به ویژه منطقه خاورمیانه دامن زدند.
در راستای اجرای بخشی از این سناریوی درازمدت گروههای فراوان با عناوین و القاب مختلف هریک نغمه خود خواندند و از صحنه بیرون رفتند تا اینکه عصاره همه آنها امروزه در قالب گروهی موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) خودنمایی میکند که به سرعت مانند قارچ سمّی رشد کرده و در مقابل چشم جهانیان به تاخت و تاز پرداخته است.
امکانات و تجهیزات گسترده داعش نشاندهنده کمکهای نامحدود کشورهای حامی این گروه است تا بتواند بدون هیچگونه رادع و مانع در منطقه به ترکتازی بپردازد. امروزه نامی از گروههای قبلی مانند گروه «القاعده»، «النّصره» و دیگر گروهها نیست و در واقع «داعش» جایگزین همه آنها شده است.
حضور چنین گروهی در عرصه سیاست منطقه، نشانه آن است که تلاش غرب و در رأس آنها آمریکا برای ترسیم چهرهای زشت و خشن از اسلام، تا حدودی به بار نشسته و به نتیجه دلخواه رسیده است. طبق افشاگریهای «ادوارد»اسنودن عضو سابق سرویسهای اطلاعاتی آمریکا که به روسیه پناهنده شده، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و موساد، در شکلگیری جریان داعش نقش اساسی داشتهاند.
این افشاگری آنقدر مهم بود که در رأس اخبار سایتهای خبری در داخل و خارج قرار گرفت، ازجمله سایت خبری شیعه نیوز.[۲]
به هر تقدیر هدف اصلی طراحان سناریوی مذکور این بود که جهان اسلام درگیر اختلافات و جنگهای داخلی شود، زیرا به خوبی میدانستند که خاورمیانه یکی از اصلیترین منشأ ژئوپولیتیکی تنش در جهان است. به گفته یکی از شخصیتهای سیاسی خیلی چیزها از خاکستر حمله آمریکا به عراق و افغانستان متولد شده که در گذر زمان و به تدریج آشکار میشوند.
اینکه داعش و دیگر گروههای نوظهور ساخته و پرداخته قدرتهای جهانی هستند، در عملکرد آنها به خوبی پدیدار است. برای مثال همین داعش که داعیه خلافت اسلامی دارد و برای خود قلمرو جغرافیایی در شام و عراق تعیین میکند و بر گستره جغرافیایی «سایکسبیکو» مهر بطلان میزند، هرگز در فلسطین اشغالی علیه صهیونیستها اعلام جهاد نمیکند و در تیر و مرداد ماه سال جاری که غزّه در آتش و خون و در زیر شدیدترین حملات ددمنشانه رژیم غاصب صهیونیستی بود، حتی در محکومیت این تجاوز اعلامیهای صادر ننمود، وآنگهی خلافت اسلامی در عهد خود با خواست وارده و اتحاد همه مسلمانان شکل گرفت و یکی از اهداف جنگ جهانی اول براندازی آن و تأسیس دولت اسرائیل در قلب جهان اسلام بود که سرانجام حامیان صهیونیستها به این هدف خود رسیدند و با براندازی خلافت اسلامی و تجزیه آن به کشورهای کوچک و بزرگ زمینه تأسیس دولت اسرائیل را فراهم ساختند.
شباهتهای ظاهری، اعتقادی و عملی جریانهای تکفیری و خوارج
تاریخ اسلام، فتنهها و جریانات تکفیری فراوان به خود دیده است که هریک از رشتههای آنها سر دراز دارد. وجوه اشتراک جریانهای یاد شده را در مصیبت بودن آنها باید جستجو کرد.
به گفته «محمّد رشیدرضا»: یکی از مصیبتهای بزرگی که جامعه اسلامی ما در طول تاریخ گرفتار آن بوده، این است که هر فرقه فرقه دیگری را تکفیر میکند و او را کافر میداند.
وی در ادامه میگوید: دشمنان تلاش میکنند با این کارها اختلاف میان مسلمانان را بیشتر کرده و آتش فتنه را شعلهور کنند تا خودشان بتوانند به آمال و اهداف شومشان برسند.[۳]
به هر حال، تکفیر تا زمانی که جنبه عقیدتی داشته و فقط در ذهن و ایده افراد وجود داشته باشد، چندان خطرساز نیست، چون افراد میتوانند از طریق مصلحتاندیشی و تقیه خود را از خطر آن برهانند، اما همین که به واکنشهای فیزیکی و قتل و تخریب و ریختن خون بیگناهان تبدیل شد، آثار و تبعات زیانبار به دنبال خواهد داشت زیرا بذر کینه و انتقامجویی در دلهامیکارد و مسلمانان را در برابر یکدیگر قرار میدهد.
تکفیر تا زمانی که در اعتقادات و اذهان مردم وجود دارد، دقیقاً مانند حسادت است که فقط فرد را از درون درگیر میکند، اما همین حسادت چنانچه عملیاتی شود و فرد را به عکسالعمل ترغیب کند، بسیار خطرساز خواهد بود.
تاریخ اسلام هر دو نوع از تکفیر را بخوبی تجربه کرده و آثار و تبعات زیانبار آن را بیان کرده است. طبق شواهد تاریخی، فرقه خوارج را باید پیشگامان تکفیر در قرن اول هجری نامید که قتل را نیز به دنبال داشت و پس از آن در دوران بنی امیّه و بنی عبّاس نیز گروههایی از مسلمانان با همین حربه تکفیر به جان هم افتادند که خسارات جبرانناپذیری برای جامعه اسلامی به دنبال داشت. بروز فتنههای متعدد لطمات جبرانناپذیری بر پیکر نوپای اسلام وارد ساخت.
برای مثال فتنه (خلق قرآن) که لطمات فراوانی در آن زمان بر پیکر جامعه اسلامی وارد آورد، یکی از این فتنهها بود.
تاریخ نشان میدهد که یکی از مهمترین و بحث برانگیزترین جریانهای فکری و عقیدتی در اوایل قرن دوم هجری، جنجال و کشمکش شدید بر سر مخلوق بودن و یا قدیم بودن قرآن بود. گروه (معتزله) که عقلگرای صرف بودند، با قدیم بودن قرآن که اخباریون و اهل حدیث از آن جانبداری میکردند، به مخالفت برخاستند. آتش این اختلاف در زمان خلافت مأمون عباسی داغتر و شعلهورتر شد و در سال ۲۱۸ هـ.ق به اوج خود رسید. در نتیجه درگیری میان طرفداران این دو بینش رخ داد و متأسفانه عدهای کشته شدند زیرا هریک از این دو گروه دیگری را تکفیر میکردند. نقل است فقط در یک روز ۶۰ تن جان باختند و این حادثه اسفناک در تاریخ به (محنة خلق القرآن) شهرت دارد.
جالب اینجاست که مسئله خلق قرآن به یکی از مباحث عقیدتی و کلامی تبدیل شد و نظریات چندی به این میدان قدم نهادند:
۱- نظریه اهل حدیث و حنابله: قرآن مخلوق خدا و حادث نیست بلکه کلام او و قدیم است.
۲- نظریه معتزله: قرآن وحی و مخلوق و حادث است و بر پیامبر نازل شده است.
۳- نظریه اشاعره: منظور از قرآن همان حقیقت قرآن است که کلام نفسی و قدیم است.
خلاصه خونهای فراوان در این راه ریخته شدند و امام احمد بن حنبل بخاطر اقرار نکردن به خلق قرآن شلاق خورد و به زندان افتاد.
مورخان مینویسند دست پنهان یهود پشت این جریانها قرار داشت و حاکمان وقت نیز برای رسیدن به اغراض سیاسی خود، از این جریانها به نفع خود سوء استفاده کردند.
شیعیان ورود به این مباحث را بدعت دانستند که سؤالکننده و جوابدهنده هر دو در آن شریکند، لذا به توصیه امامان خود از این جدال کنار کشیدند.
طبق مستندات تاریخی، رد پای یهود و دشمنان اسلام در شکلگیری فتنهها از دیرباز تاکنون بخوبی مشهود بوده و امروز نیز دست پنهان صهیونیستها را در پشت بسیاری از جریانهامیتوان دید.
آری در ماجرای فتنه خلق قرآن، همین جریان تکفیر و واکنش فیزیکی بود که دو گروه از مسلمانان را به جان یکدیگر انداخت و هریک از این دو فرقه خود را محق دانسته و دیگری را بر باطل میدید و در این میان عدهای کشته شدند بدون اینکه به خوبی روشن شود چه کسانی بر حق و چه کسانی بر باطل بودهاند.
داعش و خوارج (شباهتها)
پیدایش فرقهای شدن و فرقهگرایی در تاریخ اسلام، به قرن اول هجری برمیگردد. زمانی که گروهی از مسلمانان به مسأله پذیرش حکمیت از سوی حضرت علی علیهالسّلام اعتراض کردند و ضمن فرقهای شدن به مخالفت با آن حضرت پرداختند و او را تکفیر کردند و به قتل و کشتار مسلمانان روی آوردند.به نظر میرسد در این برهه از زمان تاریخ نیز تکرار شده و اینک گروهی بنام (داعش) جایگزین خوارج شده که شباهتهای فراوان با فرقه مذکور دارد. عمده شباهتها به شرح ذیل است:
۱- ابتداء این عده یعنی خوارج اهمیت چندانی نداشتند ولی روز به روز بر شمار آنان افزوده شد تا اینکه سرانجام در محلی بنام (حروراء) گرد آمده و اعلام موجودیت کردند.
داعش نیز همین وضعیت را داشت. پس از اشغال عراق از سوی آمریکا و متحدان وی، هرچند گاهی جسته و گریخته نامی از دولت اسلامی عراق و شام به میان میآمد، اما کسی به آن اهمیت نمیداد زیرا نام (القاعده) فقط بر سر زبانها بود، تا اینکه با گذشت زمان این گروه نیز در کنار دیگر پیکارجویان مانند گروه (النّصره) و (القاعده) و… به حیات خود ادامه داد و جای پای خود در سوریه و عراق را محکم کرد.
۲- حضرت علی(ع) خوارج را شکست سختی داد. گروه داعش نیز در سوریه متحمل شکستهای سنگین شد تا آنجا که با دیگر گروههای پیکارجو درگیر شد و خیمه و خرگاه خود را به عراق انتقال داد.
۳- هرچند حضرت علی(ع) خوارج را شکست داد ولی بنای اعتقادی آنان در اسلام باقی ماند و رفته رفته برای خود مکتب خاصی تأسیس کردند و در مسایل اعتقادی نظر دادند.
داعش نیز همین وضعیت را دارد. ابتداء یک گروه کوچک سیاسی بود که به تدریج از گوشه و کنار جهان افراد تندرو و افراطی به آن پیوستند تا اینکه به شکل گروهی سازمان یافته با اعتقادات و گرایشهای خاص تکفیری درآمد و امروزه ضمن تکفیر جوامع اسلامی برای خود رهبر و خلیفه تعیین میکند.
۴- خوارج در آن زمان یکی از مشکلات بزرگ دولت اسلامی بودند و اکنون گروه داعش نیز یکی از مشکلات کشورهای اسلامی منطقه به شمار میرود که موج محکومیت عملکرد آن از سوی مراکز بزرگ اسلامی ادامه دارد.
۵- خوارج مدّعی بودند که خلیفه مسلمین باید با آرای همه مردم صرفنظر از نژاد و قوم و گرایشهای خاص مذهبی آنان انتخاب شود، وآنگهی برخلاف ادّعای خود و بدون مراجعه به آرای مردم، از میان خودشان شخصی به نام (عبدالله بن وهبراسبی) را به عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین انتخاب کردند و از مردم خواستند باید از وی تبعیت کنند این فرد از قبیله قریش هم نبود.[۴]
گروه داعش نیز به پیروی از همین شیوه فردی به نام (ابوبکر البغدادی) را به عنوان خلیفه برای خود انتخاب کرد بدون اینکه مردم کوچکترین نقشی در انتخاب وی داشته باشند.
۶- خوارج میگفتند خلیفه باید اوامر و نواهی الهی را اطاعت کند، در غیر این صورت باید معزول و یا کشته شود. ابوبکر بغدادی هم در همان روزهای نخستین بر بالای منبر رفت و خطاب به مردم همان سخنان خوارج را تکرار کرد و گفت اگر من خطا کردم مرا عزل کنید و یا بکشید.
۷- خوارج در آغاز کار با تبلیغات جذاب و سر دادن شعارهای فریبنده توانستند طبقات پایین جامعه را به سوی خود جلب کنند اما همینکه مردم فهمیدند که این گروه با حضرت علی(ع) دشمنی داشته و آن حضرت را تکفیر میکنند، کمکم از آنان فاصله گرفتند و صفوف خود را از آنان جدا کردند.
داعش نیز همین وضعیت را دارد. بسیاری از جوانان کشورهای اسلامی که به این گروه پیوستهاند، پس از مشاهده عملکرد آنان، داعش را ترک میکنند.
۸- خوارج معتقد بودند عمل به احکام دین جزو ایمان است و ایمان تنها به اعتقاد نیست. به عبارت دیگر برای اینکه مؤمن بودن یک فرد ثابت شود، صرف ایمان و اعتقاد وی کافی نیست، باید در عمل آن را نشان دهد. بنابراین هرکس که به فرایض دینی عمل نکند و مرتکب معاصی گردد، کافر و واجبالقتل است.
داعش نیز چنین عقیدهای دارد. در مناطق تحت نفوذ این گروه، مردم را به زور وادار به ادای فرایض دینی میکنند و در صورت تخلف مردم را شلاق میزنند. سیگار کشیدن حرام است مردان همه باید ریش داشته باشند، زنان بجز موارد ضروری نباید از منازل بیرون آیند. همه زنان و مردان باید در شبانهروز ۵ بار در نماز جماعت حاضر شوند و هرگونه سرپیچی از اوامر و نواهی، شلاق و تعزیرات و قتل به دنبال خواهد داشت.
۹- خوارج هرگز با دشمنان اُمّت اسلامی نمیجنگیدند، بلکه با نیروهای کارآمد جامعه اسلامی در جنگ و نزاع بودند و از داخل بر پیکر جامعه اسلامی صدمه میزدند. داعش نیز دقیقاً همین عملکرد را دارد. از زمان اشغال عراق و افغانستان و جنگ داخلی در سوریه، این گروه تاکنون یک گلوله به طرف نیروهای آمریکایی، سفارتخانههای آمریکا در این کشورها شلیک نکرده و علیه آمریکا و اسرائیل حکم جهاد صادر ننموده و هیچگونه مزاحمت برای نیروهای اشغالگر ایجاد نکرده است.
۱۰- در آن زمان زمینه قدرت گرفتن خوارج در ایران تا حدودی فراهم شد، زیرا خوارج در عصر بنی امیّه قدرت بسیار بدست آوردند و به دو قسمت شدند قسمتی در عراق و فارس و کرمان و قسمتی در عربستان کنونی. در عصر بنی عباس هم گاهی خودی نشان میدادند و کرّ و فرّی داشتند ولی به تدریج از بین رفتند.
خوارج ایران -بنا بر گفته مؤرخین- بیشتر در سیستان و خراسان قدرت داشتند. خلفاء گاهی ناچار میشدند برای کاستن از مزاحمت آنان به این نواحی لشکرکشی کنند.[۵]
در حال حاضر هرچند ممکن است داعش بصورت بالقوه برای ایران خطرآفرین باشد اما زمینه قدرت این گروه در ایران فراهم نیست، زیرا هیچگونه نشانهای از هواداری اهل سنّت ایران از این گروهها دیده نمیشود.
۱۱- خوارج کسانی بودند که از نواحی فقیرنشین و خشک یمن و جزیرةالعرب به کوفه و بین النّهرین مهاجرت کرده بودند. برآمده از محیطی که فرهنگ و آداب و رسوم بدوی و قبیلگی خشک و خشن بر آن حاکم بود. لذا هیچ نوع نظم و نظام اجتماعی و شیوه زندگی متمدّنانه را برنمیتافتند و عملاً به زندگی اجتماعی و ساختارها و الزامات آن و نیز همه شیوههای یک زندگی مدرن و انسجام یافته معترض بودند و میخواستند در درون جامعه شهری با معیارهای صحرایی زندگی کنند.
امروزه داعش نیز از همین شیوه پیروی میکند. تخریب مظاهر تمدن و میراثهای فرهنگی، مبارزه با الگوهای پیشرفت و تمدّن در جامعه، ایجاد محیطهای خشک و خشن، در نوردیدن مرزهای جغرافیایی، ساختارشکنی، بازگشت به دوران قبیلگی و زندگی بدوی، و… بخشی از عملکرد این گروه به شمار میرود.
به هر تقدیر در صورت اتحاد و انسجام کشورهای اسلامی و نیز همگرایی میان مسلمانان اعم از شیعه و سنی، همانگونه که خوارج در عصر بنی عباس به تدریج از بین رفتند، داعش و گروههای مشابه آن نیز به تدریج از بین خواهند رفت، زیرا گذشته چراغ راه آینده است.
در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که قدرت گرفتن گروه داعش با این سرعت به چه عواملی بستگی دارد؟ که در پاسخ میتوان گفت رشد داعش علل و عوامل مختلفی دارد از جمله فقدان اولویتبندی استراتژیک دولت آمریکا در منطقه، بیرغبتی این کشور برای جنگ با داعش، عقبنشینی آمریکا از ایفای نقش کلیدی در خاورمیانه که در مصر و بحرین نیز وضع بر همین منوال است، فقدان انسجام و همگرایی میان کشورهای اسلامی، و… که چنین وضعیتی در درازمدت به نفع آمریکا و همپیمانان منطقهای او نخواهد بود.
بررسی راهکارهای جهان اسلام برای برون رفت از بحران تکفیر
نگارنده این سطور بر آن است آنچه در شرایط فعلی اهمیت دارد که به آن پرداخته شود، معرفی شیوههای مقابله با تکفیر و بررسی راهکارهاست که باید در اولویت همه مباحث قرار گیرد.
متأسفانه: «علاج واقعه قبل از وقوع» را جهان اسلام نتوانست انجام دهد و اکنون نوبت: «ضرر را از هرجا جلوش بگیرند منفعت است»[6]فرارسیده که البته چنین چیزی نیازمند همّت والا و عزم ملّی و سعی وافر نخبگان و اندیشمندان جهان اسلام است.
آنچه امروزه بر سر جوامع مسلمین آمده و ما از خود بیخبریم، دقیقاً نمایشنامه تأثرباری است که ما آن را به صحنه بردهایم و دشمنان با خنده و کف زدن تماشاچی آن هستند و از ته دل به عقل و خرد ما میخندند.
به گفتهی شاعر عرب:
امور تضحک السّفهاءمنهـا
و یبکی من عواقبهااللّبیب[۷]
آنچه امروزه بر سر جهان اسلام آمده و هر روز ابعاد گستردهتریمییابد، فاجعهای است دردناک و خطرناک که نشاید بیتفاوت از کنار آن گذشت. چه مصیبتی بالاتر از اینکه اهل قبله به دست اهل قبله کشته شود و آتش خشونتهای فرقهای و مذهبی تر و خشک را با هم بسوزاند. باید بر چنین مصیبتی زار زار گریست.
بر دیدهی من خندی کاینجا ز چه میگریم
گریند بر آن دیده کاینجا نشود گریان
خود دجله چنان گرید صد دجله خون گویی
کز گرمی خونابش آتش چکد از مژگان[۸]
امروزه نخبگان و اندیشمندان جهان اسلام -به ویژه علمای اهل سنّت- اتفاق نظر دارند که مسئله تکفیر مسلمانان یکی از خطرناکترین ابزارهای ویرانسازی اساس اتّحاد یا نزدیکی مسلمانان با یکدیگر است. لذا نباید از دور دستی بر آتش داشت، باید چارهای اندیشید، تا از خطر آتش جنگ مذهبی کاسته شود.
با کمال تأسف آنچه طی سنوات گذشته مزید بر علت شده و خشونتها را شدیدتر کرده، همانا مقابله به مثل و تکفیر را با تکفیر پاسخ دادن و صدور فتواهای حکومتی بوده که به مثابه خاموش کردن آتش با بنزین است که جز شعلهور ساختن آتش حقد و کینه دو طرف نسبت به یکدیگر، حاصلی نخواهد داشت.
برای مقابله با تکفیر باید از سیرهی پیامبر اسلام(ص) صحابه بزرگوار، ائمّه و یاران آن حضرت و به طور کلی باید از سیره گذشتگان نیک سیرت بهره گرفت که هرگز با حربه تکفیر به میدان نیامدند.
همانگونه که در علم سیاست نباید هر مخالف و مُنتقدی را دشمن تلقّی کرد، در مسایل دینی نیز نباید هر فرقه دینی را با چوب تکفیر راند و اعضای آن را مهدورالدّم إعلام کرد، زیرا مرز میان کفر و ایمان در دین مبین اسلام بخوبی مشخص شده است.
به نظر میرسد دشمنان اسلام به یکی از اهداف شوم خود که همان نهادینه کردن شیعه ستیزی و سنّی ستیزی است، نزدیک شدهاند و این خطر بزرگی است که جهان اسلام را در بر گرفته است.
کجاندیشی و تعصّب لُجام گسیخته نیز در داخل کشورهای اسلامی به کمک دشمنان آمده و افقها را تیرهتر کرده است.
سختگیری و تعصّب خامی است
تا جنینی کار خون آشامی است[۹]
آری شخص متعصّب هرگز نمیتواند اندیشه و تفکر مخالف خود را بپذیرد بلکه همیشه برحق بودن خود و باطل بودن دیگران اصرار میورزد.
به گفته (مولانا) تاریکی جهل علت برداشتهای ناقص و ناکافی است اگر روشنی علم به اندازه شمع کوچکی در تاریکخانه میبود، این همه اختلاف نظر در مردم به وجود نمیآمد.
در کف هرکس اگر شمعی بُدی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی[۱۰]
آنچه امروزه بر افکار و اندیشه افراطگریان و تندروها حاکم است، جمود فکری، تحجّر، قشریگرایی، سطحینگری، خشک مغزی، چسبیدن به ظواهر و رها ساختن عمق موضوعات است.
لذا حربهی تکفیر و تکفیر را با تکفیر پاسخ دادن، راه حل عاقلانه نیست، در شرایط فعلی اندیشمندان جهان اسلام اتفاق نظر دارند که در مقابله با جریانهای تکفیری، تنها راه معقول همان مبارزه فکری است.
حضرت علی(ع) با استدلال به سیرهی عملی پیامبر(ص) به مقابله با خوارج پرداخت و با آنان مناظره کرد نه با قرآن زیرا قرآن قابل تأویل است اما عمل تأویل بردار نیست. این گروه (خوارج) با اینکه آن حضرت را به خاطر قبول حکمیّت تکفیر کرده بودند، اما ایشان آنان را تکفیر ننمود و فقط گمراهانی نامید که در پی یافتن حقاند اما راه را خطا رفتهاند. در تاریخ آمده است:
«روی ان علیا رضی الله عنهاوصی اصحابه بان لایقاتل احد الخوارج من بعده، لانّ من طلب الحق فأخطأه لیس کمن طلب الباطل فناله. فعلی رضی الله عنه کان یعتبرهم طالبین للحق قد جانبوا طریقه و یعتبرالامویین طالبین للباطل و قد نالوه»[11]
حضرت علی(ع) همچنین شعار حماسی خوارج را که میگفتند: (لا حکم الاّ لله) باطل ندانستند و در واکنش به آن فرمودند: «کلمةحقّ یراد بها باطل، نعم انه لا حکم الّا لله، و لکن هولاءیقولون: لا امرةالاّ لله. و انّه لابدّللناس من امیر بَرّ او فاجر، یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیهاالکافر و یبلغ الله فیهاالاجل و یجمع به الفئ و یقاتل به العدو و تؤمن به السبل و یؤخذ، به للضعیف من القوی حتی یستریح بر و یستراح من فاجر»[12]
در این برههی حسّاس که جهان اسلام در آتش فتنه دشمنان میسوزد، در راستای مبارزه فکری با جریانهایتکفیری فقط دو راه پیش روی نیکاندیشان، مصلحان و خیرخواهان است: یکی علمی و دیگری عملی.
اینجانب از سَرِ خیرخواهی و به دور از هرگونه تعصب و خامی، به تأسّی از آیه شریفهی: «اِن ارید الّا الإصلاح ما استطعتُ و ما توفیقی الاّ بالله علیه توکّلت و الیهاُنیب»[13]
راههای علمی و عملی ذیل را به عنوان راههای برون رفت از خطر جریانهای تکفیری پیشنهاد مینماید، باشد که قبول افتد و در نظر آید:
راههای علمی
۱- با تأسّی به آیه شریفه: «ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظةالحسنة و جادلهم بالّتی هی احسن» که بسیار آموزنده و راهگشاست، اندیشمندان و مشاهیر جهان اسلام در یک فضای صمیمی و خالی از هرگونه تعصب، فقط برای روشن شدن حقایق، وارد مناظره و بحثهای اجتهادی شوند، تا حقایق برای مردم بخوبی روشن گردد. باید آنچه را که امروزه جنگ نرم دشمنان در عرصه رسانههامینامیم و تهدیدی برای خود تلقی میکنیم، به فرصت تبدیل کرده و از طریق همین رسانههای دیداری و شنیداری با آتش فتنه دشمنان به مقابله برخیزیم.
۲- در اینجا یادآوری این نکته ضروری است که بسیاری از تنشها در حوزه اندیشه دینی، ناشی از سوء تفاهم است.
متأسفانه بسیاری از مفاهیم هنوز برای عامّه مردم بخوبی تبیین و روشن نشده و فقط خواص و افراد حوزوی و دانشگاهی از آنها مطلع و بر معانی کلمات و اصطلاحات بخوبی واقف هستند. در نتیجه هرگاه سخن از مفاهیمی مانند اخوان المسلمین، سلفی، سلفیگرایی، نوسلفیگرایی، اخباریگری، وهّابیّت، و… به میان میآید، عامه مردم فکر میکنند اینها مفاهیم زشتی هستند که بایددر مقابل آنها ایستاد، حتی گاهی وهّابیّت را با بهائیّت یکی دانسته و با شنیدن این کلمات از خود عکسالعمل نشان میدهند، وآنگهی به گفته حجّةالإسلام و المسلمین «احمد مبلّغی» رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با خبرگزاری مهر، سلفیگرایی پدیده تازهای نیست بلکه از همان صدر اسلام به عنوان نوعی از منطق مواجهه با مسایل جدید شکل گرفت. لُبّ سلفیگرایی این است که در مواجهه با مسایل جدید اعم از سیاسی، اجتماعی، نیمه اجتماعی، فرهنگی و فردی، لازم است اصول را بر پایههای دینی بگذاریم و وضعیتهای دینی شناخته شده با همان هویت و واقعیت خود به وضعیتهای جدید تزریق کنیم.
به گفته ایشان سلفیگری هم چیزی نیست که فقط مخصوص اهل سنّت باشد، در خود شیعه هم رویکردهای سلفیگری همواره وجود داشته است. به عنوان مثال شریعتی در فضای شیعی یک نوع تفکر سلفیگری داشت. بنابراین آنچه که خطرساز است، همان سلفی گرایی تکفیری است.
سلفیگری که گفته میشودبعضیها فکر میکنندمقولهای است که ضد شیعه است، اینطور نیست. بنابراین نباید یک وقت اسم سلفیگری میآید خیال کنیم چیزی است که باید در مقابلش ایستاد.[۱۴] اظهارات این روحانی شیعی ستودنی و قابل تقدیر است.
۳- حوزههای علمیّه تشیّع و تسنّن مانند ادوار گذشته به ویژه دانشگاه الازهر مصر و حوزه نجف، با یکدیگر مراوده فرهنگی و مبادلات علمی داشته باشند و هیأتهای علمی به مراکز یکدیگر اعزام و هفتههای فرهنگی برگزار کنند که چنین چیزی قطعاً در ایجاد همگرایی و انسجام مذهبی و نیز کاستن از بار تنشها مفید و مؤثر خواهد بود.
در ایران نیز قبلاً حوزههای علمیّه مراودات فرهنگی خوبی با یکدیگر داشتند و کتابهای فریقین در حوزهها تدریس میشدند. در حال حاضر این ارتباطات تا حدودی کمرنگ شده که جا دارد گامهای مفید و مؤثر در این زمینه برداشته شوند.
راههای عملی
۱- احیاء مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی با ساختاری جدید و بر مبنای ایدههای نوین برگرفته از تجارب دوران مرحوم آیةالله العظمی بروجردی و علّامه شیخ شلتوت و سایر اندیشمندان خیرخواه و با مشارکت فعّال کشورهای اسلامی تأثیرگذار از جمله مصر، عربستان، جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورهای علاقمند به نحوی که این مجمع بتواند گامهای مؤثر در رفع تنشها بردارد. یادآور میشود یک سری از ابتکارات را بایددولتها انجام دهند، همه مسئولیتها بر عهده نخبگان نیست. البته نقش سازمان همکاری اسلامی (سازمان کنفرانس اسلامی سابق) در این زمینه قطعاً بدون تأثیر نخواهد بود.
۲- حذف القاب و عناوین و کلمات اختلاف برانگیز مانند کلمه: (رافضی)، (ناصبی)، (وهّابیّت) و هر اصطلاح دیگری که با اساس اتحاد و نزدیکی مسلمانان منافات داشته باشد، همچنین حذف لعن و عبارات توهینآمیز در زیارتنامهها و ادعیه که با روح ادعیه و مناجات در تضادند. این وظیفه سنگین بر دوش نخبگان سیاسی، علمی و دینی است.
۳- تلاش برای اصلاح ساختاری و تجدید نظر در برخی مقولهها که نه از اصول دین به شمار میروند و نه از فروعدین، مانند زیارت، توسّل، استمداد از اموات، عزاداری، شفاعت، نذر و قربانی، طلب شفا و حاجات از اولیاء و بزرگان دین و صالحان، بوسیدن و استلام قبور، دخیل بستن، طالعبینی، دعانویسی، استخاره و هرگونه عملی که در دست فرصتطلبان به صورت بهانه و مستمسک برای کوبیدن طرف مقابل قرار گیرد.
۴- اجتناب از مطرح ساختن هرگونه مسایل اختلافی میان شیعه و سنّی در رسانهها و تریبونهای علنی و در ساخت فیلمها و سریالهای تلویزیونی مانند مسئله خلافت و امامت و غیره…
زیرا آن دوران سپری شده و آنچه امروزه در دسترس مسلمانان قرار دارد همان قرآن و سنّت است که باید مسلمانان حول این دو محور مهم گرد هم آیند و به تأسّی از حدیث (ثقلین) که مورد اتفاق شیعه و سنّی است به قرآن وسیرهی پیامبر اعظم(ص) متوسل شوند تا تحت تعالیم این کتاب آسمانی بتوانند با دشمنان مشترک به مقابله برخیزند. این حدیث گرانقدر در کتب حدیث اهل سنّت اینچنین آمده است:
«انی تارک فیکم ما ان تمسکّتم به لن تضلّوا بعدی، احدهما اعظم من الآخر، کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی، و لن یتفرّقا حتی یرداعلیّ الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما».[15]
بزرگان اهل سنّت از جمله مولوی کُرد و مرحوم ملا عبدالکریم مدرّس معتقدند سند این حدیث ضعیف نیست، لذا بر استناد به آن تأکید دارند. در برخی روایات بجای (وعترتی) کلمه (و سُنّتی) آمده است که فرق چندانی نمیکند زیرا اهل بیت و عترت پیامبر بزرگوار اسلام(ص) همگی پیروان سنّت و سیره عملی و نظری آن حضرت بودهاند.
۵- علمای فریقین (شیعه و سنّی) با صدور فتواهای قاطع و مستند، تکفیر اهل قبله و گوینده لا اله الاّ الله را صرفنظر از هر قوم و نژاد و مذهب حرام و نامشروع اعلام کنند تا هیچ گروه و فرقهای نتوانند خودسرانه به تکفیر مسلمانان بپردازند.
۶- کشورهای اسلامی و در رأس آنها جمهوری اسلامی ایران، با کمک سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سازمان همکاری اسلامی، از طریق دیپلماسی و سازمان ارتباطات جهانی، برای حذف و برچیدن بساط آن عده از شبکههای ماهوارهای که به نام شیعه و اهل بیت به شیعه و اهل بیت و اخوّت و برادری مسلمانان لطمه میزنند و روز و شب با تأکید بر مطرح ساختن مسایلی همچون شهادت حضرت زهراء(س)، لعن و سَبّ بزرگان اهل سنّت از خلفای راشدین و برخی صحابه پیامبر گرفته تا برخی امّهات المومنین و ترویج هقته براءت و موضوعاتی مغایر با عقیده شیعیان، عملاً در پازل صهیونیزم قرار میگیرند، اقدامات جدّی به عمل آورند. این شبکههای مخرّب که مخفیانه در داخل کشور نیز فعالیت میکنند، عملاً در راستای یکی از اصول و مبانی هفتگانه انجمن حجّتیه گام برمیدارند که همانا ایجاد تفرقه میان مسلمانان بخصوص شیعه و سُّنّی است.
در میان این شبکههای ماهوارهای مخرّب میتوان به شبکه (صوت العترة) با اجرای (یاسر الحبیب) و شبکه اهل بیت با اجرای فردی بنام اللهیاری اشاره کرد.
بطور کلی اگر بخواهیم آب رفته به جوی بازگردد و جهان اسلام از خطر جریانهای تکفیری رهایی یابد و منطقه روی آرامش به خود بیند، چارهای نیست جز اینکه هم شیعه و هم سنّی از برخی اعتقادات و باورهای رایج خود که در اصول دین خط قرمز نیستند، به نحوی تنازل کرده و در صدد اصلاح ساختاری آنها برآیند و از سر مصلحتاندیشی راه همگرایی و اتحاد و انسجام اسلامی در پیش گیرند.
اصلاح ساختار برخی مقولهها در شرایط فعلی یک ضرورت اجتنابناپذیر است و این امر به یک فرهنگسازی مطلوب نیاز دارد.
برای مثال امروزه در فضای شیعی عبادتگاههای فراوان تحت عنوان (حسینیّه) و (مهدیّه) وجود دارند که مخالفان بر این باورند اینگونه اماکن در مقابل مساجد ساخته شدهاند چون در قرآن فقط سخن از مساجد رفته است و لاغیر. لذا اگر عنوان حسینیه و مهدیّه از اینگونه اماکن مذهبی برداشته شود و این اماکن تحت عنوان مساجدی با نام ائمّه اطهار به فعالیت بپردازند، این یک اصلاح ساختاری است، هم وحدتآفرین است و هم بهانه را از دست مخالفان میگیرد. وقس علی هذا.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
فهرست منابع
۱- قرآن کریم، چاپهای متعدد.
۲- سایت خبری (شیعه نیوز) ۱۸/۴/۱۳۹۳
۳- خبرگزاری تقریب (تنا) معرفی طلایهداران تقریب، ۱۳۸۹
۴- الشافعی، حیاته و عصره، آراؤه و فقهه، تألیف الامام محمّد ابو زهره، ناشر دارالفکرالعربی، القاهره، ص ۹۶ مبحث الخوارج
۵- لغتنامه دهخدا، تألیف علّامه علیاکبر دهخدا، جلد ۲۱ ناشر مؤسسه لغتنامه دهخدا، شرکت چاپ ۱۲۸، تهران خرداد ۱۳۴۷
۶- کشف الحیل
۷- خاقانی، کلیات اشعار، به کوشش دکتر ضیاءالدّین سجّادی، نشر زوّار ۱۳۷۳
۸- مثنوی معنوی، مولانا جلالالدّین محمّد بلخی، دفتر سوم، نشر قطره ۱۳۷۹
۹- خبرگزاری مهر ۳۰/۳/۱۳۹۳ مبحث دین و اندیشه
۱۰- منصور علی ناصف، التاج الجامع للأصول من احادیث الرّسول، بیروت، دار احیاء التراث العربی، جلد سوم
۱۱- العقیدةالمرضیة، تألیف السید عبدالرحیم الحسینی الشهیربمولوی الکُرد، مطبعةالخلود، بغداد، ۱۴۰۷ هـ ۱۹۸۸ م.
تاریخ انتشار: یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۹ هـ.ش. [۴]- الشافعی، حیاته و عصره، آراءه و فقهه، تألیف الإمام محمد ابو زهره، دارالفکر العربی، القاهره، ص ۹۶ مبحث الخوارج. [۵]- لغتنامه دهخدا، تألیف علّامه علیاکبر دهخدا، حرف (خ) جلد ۲۱ ناشر مؤسّسه لغتنامه دهخدا، ص ۷۹۹ تهران خرداد ۱۳۴۷ هـ.ش شرکت چاپ ۱۲۸٫ [۶]- امثال و حکم، علی اکبر دهخدا، جلد ۲، ص ۱۰۶۲٫ [۷]- کشف الحیل: ۵۷/۱- ۵۸
یعنی: آنچه پیش آمده، اموری است که بیخردان به آن میخندند و خردمندان و دوراندیشان نسبت به عواقب و پیامدهای آن به گریه میافتند. [۸]- خاقانی، کلیات اشعار، به کوشش دکتر ضیاءالدّین سجّادی، نشر زوّار، چاپ چهارم ۱۳۷۳ ص ۳۵۸٫ [۹]- مثنوی معنوی مولانا جلالالدّین محمد بلخی، براساس نسخه نیکلسون، دفتر سوم ص ۳۸۳٫ [۱۰]- همان منبع ص ۳۸۲ نشر قطره. [۱۱]- الإمام محمد ابو زهره، الشافعی حیاته و عصره، آراؤه و فقهه، دارالفکر العربی ص ۱۰۲٫ [۱۲]- الإمام محمد ابو زهره، الشافعی حیاته و عصره، آراؤه و فقهه، دار الفکر العربی ص ۹۱٫ [۱۳]- سوره هود آیه ۸۸ یعنی: تا جایی که قدرت دارم جز اصلاح شما را نمیخواهم و توفیقم فقط به یاری خداست بر او توکل کردم و به سوی او باز میگردم. [۱۴]- خبرگزاری مهر ۳۰/۳/۱۳۹۳ مبحث دین و اندیشه، گفتگو با احمد مبلّغی رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی، کد خبر ۲۳۱۳۶۶۳٫ [۱۵]- منصور علی ناصف، التاج الجامع للأصول فی احادیث الرّسول، دار احیاء التراث العربی، بیروت، جلد سوم ص ۳۴۹٫