مهاباد- رحمان هرمزیاری که تنها چارق دوزی است که این روزها در کردستان ایران به چارق دوزی می پردازید می گوید: توانستم این هنر را به مردم بشناسانم وحداقل به ۷۰ جوان مهابادی آن را آموزش دهم اما بیم از بین رفتن این هنرا را بعد از خودم دارم.
چارق نوعی کفش یا پاپوش است که در گذشتههای دور توسط خواص و عوام به کار میرفته و شاید تنها تفاوت کاربرد آن در میان طبقات مختلف مردم، در شکل ساده و تزئین شده آن بوده است. اشاره به کلمه چارق در شعر مولانا جلال الدین بلخی میتواند گواهی بر قدمت طولانی این هنر سنتی باشد. آنجا که میگوید:
دید موسی یک شبانی رابه راه کوهمی گفت ای خدا و ای اله
تو کجایی تا شوم من چاکرت چارقت دوزم کنم شانه سرت
رحمان هرمزیاری ۵۴ ساله و متولد مهاباد تنها چارق دوز کردستان ایران است. چارق در فرهنگ و زبان کردی “کالهی شهمامهبهندی” گفته میشود. گفتگویی با این تنها چارق دوز کردستان ترتیب داده ایم تا به درد دل ها یش گوش سپاریم:
استاد، پیشینه این هنر چیست؟ چرا به آن “کالهی شهمامه بهندی” میگویند؟
-هنر چارق دوزی بسیار کهن است و به زمان مادها برمیگردد. در تصاویر تخت جمشید نیز می بینیم که شاهان و اهل دربار کفشهایی به پا دارند که شبیه همین چارق است. میتوان گفت که کاله(چارق) اولین پاپوشی است که بشر از چرم حیوانان برای خود دوخته و پوشیده است. در زمانهای کهن چارق در دو نوع ساخته میشده است؛ یکی ساده(در اصطلاح محلی “ساکار”) و دیگری ظریف و تزئین شده( در اصلاح محلی “کالهی شه مامه بندی”). مسلم است که در ابتدا بیشتر از نوع ساده تهیه می شده و مردم می پوشیدند و بعد نوع تزئینیآن باب شده است. البته نوعی از آن هم که به دلیل تغییر شیوه زندگی و آب و هوا کنار گذاشته شده است، شبیه پوتینهای امروزی بوده که علاوه بر کف و رویه چرمی، ساق بلندی هم داشت است.جالب اینکه حتی بندهای آن که در جلو بسته میشده است از چرم بوده است. هر چند که کف چرم این پاپوش سفت است و نسبت به کفشهای صنعتی کنونی راحت نیست، حتی از کهنسالان شنیدم که هنگام پوشیدن پاهایشان زخم میشده است، اما پاپوش سنتی در ابتدا همین بوده و یک روند تکاملی داشته است. ابتداییترین آنها در میان کردها و به اصطلاح محلی “کاله” بوده است، بعد کلاش(همان گیوه) و بعد از آن، کالوش( کفش پلاستیکی) تا به کفش امروزی رسیده است. پسوند “شهمامهبهندی” هم که بعداً به کلمه کاله به عنوان اولین پاپوشاضافه شده است، همچون صفتیبه آن منسوب شده است. معادل فارسی اصطلاح محلی”شهمامه”، “دستنبو” یا “دستنبویه”است؛ میوه ای خوشبو و زردرنگ شبیه گرمک که خط سبز و سفید دارد. در واقع تزئینات و به ویژه منگولههایی که در چارق دیده می شود به لحاظ رنگارنگی و زیبایی به این میوه تشبیه شده است.
درایران درحال حاضر تنها درسه شهر هنر سنتی چارق دوزی حفظ شده است ودرحال تولید است. خراسان شمالی،زنجان ودر مهاباد که توسط بنده انجام میشود. قبلاً درکردستان صاحبان این هنر سنتی زیاد بوند اما همه فوت شدند ودر حال حاضر درکردستان ایران تنها من اینکار را میکنم.
این هنر را از چه کسی آموختهاید؟
-بنده این هنر را از پدرم یاد گرفتم و ایشون هم از پدربزرگم و پدربزرگ هم از پدرش. یعنی نسل به نسل این هنر در میان ما حفظ شده و الان هم دخترم آن را یادگرفته و چارق دوزی میکند.قدمت این هنر درخانواده ما دقیق معلوم نیست، اما یک جفت چارق نزد من است که ۱۰۰ سال قبل توسط پدربزرگم دوخته شده است. در حال حاضر هم وسایل و ابزار کارم از پدربزرگم به من رسیده است، ایشون ۹۰ سال زندگی کردند و من بچه بودم که فوت شد.
چه زمانی و چگونه کارتان را بصورت رسمی شروع کردید؟
-از بچگی همراه با پدریزرگ و پدرم با این هنر آشنا بودم و کار می کردم، اما به عنوان استاد و به شیوه مستقیم از سال ۱۳۶۱ بود که کارم را شروع کردم. بیشتر علاقمندیام به این هنر اصیل بود که باعث شد در کنار شغل اصلیام و در اوقات فراغتم به آن بپردازم. هم پدرم و هم خودم سفارشاتمان را بیشتر از جانب کسانی داشتیم که خارج از کشور هستند. همون زمان بود که به سازمان صنایع دستی ارومیه رفتم و هنرم را ارائه دادم. آنها هم استقبال کردند و از من خواستند که ۴۰۰۰ جفت بدوزم تا در ادارات میراث فرهنگی وصنایع دستی سطح کشور توزیع کنند اما چون تنها بودم و اگر هیچ کار دیگری نمی کردم و صبح تا شب مشغول آن میشدم باز ۳ تا ۴ سال زمان میبرد، نتونستم قبول کنم.مدتی گذاشته بودم کنار تا اینکه موزه مردم شناسی در مهاباد دایر شد و فراخوان دادن که هر کس هنر سنتی و یا شئی قدیمی دارد به موزه بیاورد و من یک جفت چارق برایشان بردم و مورد استقبال مسئولان قرار گرفت و چنین شد که به نوعی این هنر زنده شد. و همین مسأله انگیزه ای شد که سه سال قبل، بعد از دو سال دوندگی و پیگیری تونستیم این هنر را درمیراث فرهنگی به ثبت برسانیم وبرایش مجوز تأسیس کارگاه بگیریم. در سالهای ۹۰ و ۹۱ هر دو ماه یکبار دوره آموزشی ده روزه برایخانمها و آقایانبرگزار میشد که خدا رو شکر حدود ۶۰ تا ۷۰ کارآموز را تونستیم با این هنرآشنا کنیم و دوختن چارق را به آنها آموزش دادیم. از افتخارات بنده است که با آموزش تعداد ۷۰ نفر کارآموز تا حدی باعث ترویج و شناسایی این هنر شدم.الان هم گاهی تعدادی از سفارشاتم را به کارآموزانی که علاقه بیشتری داشتندو کارشان بهتربود می دهم. با همکاری سازمان میراث فرهنگی درپایان دورهو بعد از برگزاری آزمون برای این کارآموزان کارت شناسایی صادر میشد و چنانچه بخواهند در این رشته کار کنند بیمه می شدند. هدف من این بود که این هنر نمیرد و اجاره مکان و هزینه مواد اولیه برعهده خودم بود و حالت خصوصی داشت اما متأسفانهبه دلیل کمبود بودجه، مکان نامناسب کلاسهای آموزشی و عدم حمایت مالی و همچنین بیمه نکردن کارآموزان این کلاسها تعطیل شد.
مواد اولیه و ابزار کار چارق دوزی یا همان “کالهی شهمامهبهندی” از چیست؟
-کف این نوع پاپوش سنتی از چرم بز، گاو، گوساله، گاومیش، کَل و شتر است و رویه آن قبلاً ابریشم بود اما به دلیل پرهزینه بودن در حال حاضر بیشتر از کاموا و نخ است. تفاوت این چرمها در ضخامت آنهاست. مثلاً برای کفش بچهها از چرم بز که نازکتر و نرمتر است استفاده میشود و به همیت ترتیب نسبت به اندازه کفش و سنین مختلف سفارش دهندهها از چرم سایر حیوانات استفاده میشود. به عنوان مثال من یک سفارش از کردستان عراق داشتم که مشتری گفت که چون میخواهم برای بیرون بپوشم میخوام کف آن ضخیم و بادوام باشد و من کف آن را از چرم گاومیش نر(کَل) ساختم تا محکم باشد.
چرمی که من استفاده میکنم، از نوع دباغی شده با دست است.یعنی دستی است وکارخانه ای نیست وکیلویی ۲۰ تا ۴۰ هزار تومان از دباغخانهای سنتی درمراغه خریداری میکنم. دباغی سنتی درنقاط محدودی ازایران تولید میشود. مواد اولیه که همان چرم است در این صنعت بسیار مهم است و الا ابزار کار محدود و ساده است. ابزار کار عبارتند از: گازن: برای برش چرم به کار می رود .تخته کار کوچک: که چرم را روی آن برش می بریم. درفش: برای ایجاد سوراخ در چرم بریده شده تا برای دوختن آماده شود. قالبهای چوبی دراندازه های مختلف برای سایزهای مختلف سفارشات و وسایل جانبی مثل نخ، موم وچاقو وقیچی و …
معمولاً دوختن یک جفت پارق چه مدت زمانی لازم دارد؟
-یک جفت چارق بچگانه، با کار کردن مداوم و بدون وقفه، نصف روز و برای بزرگسال یک روز تا یک و روز نیم وقت میبرد. من راننده تاکسی هستم و شبها به دوختن چارق میپردازم.
کاربرد این نوع پاپوش در حال حاضر برای سفارش دهندگان شما چیست؟
-بیشتر برای زیبایی و تزئیین، همچون هنری بومی، دست بافت و سنتی به کار میرود، اما جنبه کاربردی هم دارد. در کردستان عراق بیشتر بزرگ مرداشون مثل شهردار و وزیر و … سفارش میدن و هنگام شرکت در مجالس و مراسمات و حضور در سالن اجتماعات و یا گردهمایی هایشان با افتخار به عنوان هنر بومی و سنتی میپوشند. همچون نمادی از فرهنگ اصیل و سفارش شده از مهاباد. کاربرد دیگری که برای آنها دارد برای بچهها و خانمهایشان سفارش میدهند که در مجالس و داخل خونه میپوشند.جالب این است که در دیداری که با تولید کننده خراسان شمالی در نمایشگاه بین المللی داشتم، اظهار داشتند که در خراسان از این چارق در فستیفالها و مراسمات سنتی خوداستفاده میکنند. و تولید کننده زنجانی نیز اظهار میداشت که عروس های زنجانی حتماً یک جفت چارق را با خود دارند و یا به دلیل زیبایی میپوشند.
برخورد مسئولین با شما و هنرتان چگونه بوده است؟
-سال ۱۳۹۱ برای شناساندن هنرم به صدا و سیمای مرکز مهاباد رفتم و آنها خیلی استقبال کردند و گزارشی میدانی تهیه و پخش کردند. برایم جالب بود که بلافاصله بعد از پخش برنامه، خیلی از همشهریانم بهم زنگ زدند و اظهار خوشحالی و تشکر میکردند که این هنر را حفظ کردهام. خاطره جالبیکه دارم این بود که آقایی بهم زنگ زدو گفت که قاضی است و با دیدن این برنامه خیلی خوشحال شده است. این قاضی مهابادی گفت: “پنجاه سال قبل که درتبریز دانشجو بودم چند جفت از چارقهای دوخته شده توسط پدربزرگت را با خودم به تبریز بردم و خیلی استقبال کردند. الن که برنامه تو رو دیدم که هنر پدریزرگت رو ادامه دادی خیلی برایم جالب و خوشحال کننده بود”. علاوه بر صدا و سیما، سازمان میراث فرهنگی مهاباد و ارومیه و همچنین جمعیت حفظ و احیای هنرهای دستی و سنتی شهرستان مهاباد در شناساندن و شرکت دادن در نمایشگاههای مختلف این هنر را حمایت کردند که جای تشکر دارد.
تاکنون در کدام نمایشگاه و یا موزه ای هنرتان را به نمایش گذاشتهاید؟
-بعد از اینکه هنرم را در موزه مردمشناسی مهاباد عرضه کردم و به مسئولین و مردم شناساندم، در سال ۸۹ در نمایشگاه هنری- فرهنگی که در سالن وحدت شهرداری شهرستان مهاباد دایر شد، آثارم را به مدت یک هفته به نمایش گذاشتم و اون زمان هم مردم زیاد با این هنر سنتی آشنا نبودند، حتی اسمش را نشنیده بودند. بعد از آن در سال ۱۳۹۰ در نمایشگاه صنایع دستی در ارومیه تعدادی از آثارم را شرک دادم و خرداد ماه ۱۳۹۰ در نمایشگاه بین المللی صنایع دستی به مدت ۱۰ روز شرکت کردم. در این نمایشگاه غرفه من نیز همراه تعدادی دیگر از غرفهها که کلاً ۲۷۰ غرفه بودند، جزو غرفههای شب بود. به این معنی که عملاً صاحب اثر هنر دستی آنجا با وسایل و مواد اولیه مشغول تولید بود و این برای بازدیدکنندگان خیلی جالب بود و بیشترین بازدیدکننده را این غرفهها داشتند. بنده اونجا تنها کسی بودم که با لباس محلی کردی بصورت عملی به مدت ده روز هنرم را به نمایش گذاشتم و همین اقدام خود سوژه ای جالب شده بود و در شناساندن آن به بازدیدکنندهای داخلی و خارجی تأثیر زیادی داشت و سفارشات زیادی گرفتیم. حتی پیش میآمد که من تنها یک لنگه از کفش را دوخته بودم و آنها منتظر نمی ماندند تا جفت کامل شود و میخریدند. بعد از این نمایشگاه بود که کلاسهای آموزشی در مهاباد شروع شدند. امسال هم تعدادی از تولیداتم را به کردستان عراق به یکی از موزههای سلیمانیه بردم و آنجا استقبال خوبی شد و همه به فروش رفت. در حال حاضر نیز برای فستیفال لباس و پوشش کردی اسفند ماه که در “زاخو”کردستان عراق برگزار می شود سفارش دارم. در کردستان عراق به چارق”کارَک” می گویند.خرداد ۹۲ نشان ملی سال را از جانب سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی به عنوان هنرمند نمونه دریافت کردم.
آیا در نظر دارید که در آینده نزدیک در نمایشگاه خاصی شرکت کنید؟
-بله. از جمعیت حفظ هنرهای دستی و سنتی مهاباد، که خودم هم عضو هستم خواستن که در نمایشگاهی که قرار است در فروردین ۹۳ در غار تاریخی سولان برگزار می شود شرکت کنیم و قرار است که دو غرفه را در اختیارمان بگذارند. اگر خدا بخواهد انشالله اونجا هم در کنار دیگر هنرمندان عرصه میراث فرهنگی من هم هنرم را به نمایش می گذارم. و در خرداد ۱۳۹۳ نیز احتملاً در نمایشگاه بین المللی برای بار دوم شرکت کنم.
به نظر شما اهمیت حفظ هنرهای سنتی و بومی همچون چارق دوزی در چیست؟
-هر ملتی دوست دارد که بداند گذشتگانش چطور زندگی کرده اند وچه پوشیده اند. حفظ این میراث خیلی مهم است. برای شناساندن این میراث وچگونگی ساخت وکاربرد آنها لازم است که هنر های سنتی حفظ شوند.
کردپرس-آینده هنر خود را چگونه می بینید؟ برای حفظ این هنر چه پیشنهادی دارید؟
-متأسفانه چون در حال حاضر به هنرهای سنتی نیز بیشتر از جنبه اقتصادی نگاه میشود، باید برایشان بازاریابی شود. جهت پرداختن به این دسته از هنرها باید وقت بگذاری و از خیلی کارهای دیگر بگذری و کسی دنبال این نمیافتد مگر اینکه علاقه و انگیزهای پشت آن باشد. اما بیم آن را دارم که بعد از من این هنر از بین برود.
برای حفظ این هنر باید حمایت شود. در زمینه فروش، تأمین مواد اولیه برای کسانی که بخواهند تولید کنند. کسانی هستند که دوست دارند به اتولید این هنر دستی بپردازند، بیمه شوند. گاهی کسانی که علاقه مندند به حفظ هنر و میراث فرهنگی مثل دانشجویان و یا هنرمندان، امکانات دایر کردن نمایشگاه همچون مکان مناسب و بدون اجاره و یا هزینه های ایاب و ذهاب و … را در اختیارشان قرار دهند تا انگیزه شان از دست نرود و تشویق به این کار شوند. به عنوان مثال پارسال دانشجویان دانشگاه پیام نور مهاباد که خود شان جمعیتی را برای حفظ و احیای هنرهای بومی وفرهنگی دارند، نمایشگاهی از فرهنگ وهنر اصیل کردی را در دانشگاه برگزار کردند و بااستقبال پر شور مردم تصمیم گرفتندکه نمایشگاه را به سالن وحدت شهرداری منتقل دادند. دقیقن میدانم این سالن را به آنها اجاره دادندیا رایگان در اختیارشان گذاشتند، به هر حال حمایتهای این چنینی میتواند درشناساندن وحفظ این هنرها مؤثر باشد.
این هنر عرض دو سه سال خیلی شناخته شد. حداقل ۷۰ نفر در سطح شهرستان مهاباد دوختن آن را یاد گرفتن و این کم نیست برای هنری که بیم از بین رفتنش هست، اما باید برای حفظ و احیای آن انگیزه ایجاد کرد. بنده که تا الان با چنگ و دندون این هنر سنتی خانوادگیام را حفظ کردهام، بیشتر به دلیل علاقه شخصی و حفظ هنر و میراث فرهنگی مان این کار را کردهام اما حفظ این هنر در میان جوانای امروزی و جلوگیری از نابودی آن، حمایت و ایجاد انگیزه لازم دارد که اگر این نباشد به راحتی رو به خاموشی می رود.تأمین مواد اولیه برای حمایت خیلی مهم است. چرم گران است و یا مثلاً قالبهای چوبی که برای دوختن این چارق ها به کار می رود تهیه آن کار پیکره تراشها و مجسمه سازاست که این هم هزینه بردار است.
لازم به ذکر است کهاز تاریخ ۱۳/۱۱ الی ۲۱/۱۱ نمایشگاه صنایع دستی در ساختمان سازمان میراث فرهنگی مهاباد برگزار شد که تولیدات دستی آقای هرمزیاری نیز در کنار سایر هنرهای دستی به نمایش گذاشته شد و ایشان با حضور خود و به نمایش گذاشتن شیوه تولید این بافته دستی و سنتی بار دیگر سعی در شناساندن بیشتر این هنر به همشهریان و بازدیدکنندگان داشتند. بنا به گفته ایشان چند نفر از بازدیدکنندگان جهت آموختن این هنر سنتی ثبت نام کردند.منبع: خبرگزاری کرد پرس
بیم از بین رفتن این هنر را بعد از خودم دارم
رحمان هرمزیاری که تنها چارق دوزی است که این روزها در کردستان ایران به چارق دوزی می پردازید می گوید: توانستم این هنر را به مردم بشناسانم وحداقل به ۷۰ جوان مهابادی آن را آموزش دهم اما بیم از بین رفتن این هنرا را بعد از خودم دارم
شناسه خبر : 9561