تمدن مستقل، هدف بیداری اسلامی:
در این برهه از زمان که شاهد بیداری اسلامی در برخی کشورهای اسلامی هستیم، برخی از کشورهای اسلامی به پیشرفتهایی در علم و فناوری و تسلیحات نظامی دست یافتهاند که میتوانند تعادل قدرتی بین خود و دیگر کشورها ایجاد کنند. ایران درزمینه نظامی و غیرنظامی پیشرفت کرده است و رهبر انقلاب اسلامی بر پیشرفت در تمام جنبههای علمی به عنوان یک وظیفه تأکید میکنند. همچنین ما شاهد یک نمونه از کشور اسلامی پیشرفته در زمینه اقتصادی یعنی مالزی هستیم. و امید میرود که در آینده پیشرفتهای بیشتری در جهان اسلام صورت گیرد.
اگرچه راه درازی برای از بین بردن فاصله تکنولوژیک و اقتصادی کشورهای اسلامی و قدرتهای همگن غربی پیش رو داریم، بزرگترین مشکلات فرارو، وابستگی اقتصادی و اشغال فضا توسط قدرتهاست. پس ما باید کشورهای اسلامی دیگر مانند ایران را در این زمینهها دنبال کنیم.
وابستگی اقتصادی، کشورها را مصرف کننده میکند نه تولیدکننده، همچنین عواقبی از قبیل وابستگی سیاسی و وابستگی در تصمیمگیری برای پیشرفت و تجربه رنسانس و نیز نحوهی ادارهی مردم توسط رهبران را به دنبال دارد. در این جا هم ما باید به تجربهی ملی ایرانیان در این استقلال احترام بگذاریم که چگونه توانستهاند یک مدل سالم اسلامی بسازند و کشورهای اسلامی در نهضت بیداری اسلامی از آن پیروی کنند.
بسیاری از نویسندگان و مورخان اذعان کردهاند که تمدن اسلامی در نوع خود اولین نمونهای است که بشر تجربه کرده است. فیلیپ جی آدلر و راندل ال پولس در کتابشان «تمدنهای جهان» نوشتهاند که تمامی پیشرفتهای تمدنی که اروپا به آن رسیده است از لطف و سخاوت اسلام است. (۱۲) همچنین از نظر مردم شناس بریتانیایی «روبرت بریفالت» روشنگری و رشنفکری که در اروپا اتفاق افتاده است نتیجه بازشکوفایی تمدن مسلمانان بوده است. (۱۳)
جهش تمدن اسلامی مهمترین واقعهای است که بشریت به خود دیده است؛ نظام سیاسی حاکم بر جهان اسلام که از قرن هفتم تا هفدهم به مدت هزار سال محصول همان جهش تمدنی بوده است. علی رغم آنچه بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به وقوع پیوست، ربع آخر قرن بیستم شاهد بیداری ادیان بوده است. یک تحقیق که در دانشگاه شیکاگو در سال ۱۹۸۸ انجام و چاپ شد، نشان میدهد که حذف وابستگیها و عضویت دینی و فرهنگی اشخاص، دین را حذف نمیکند بله این ارزشها و رفتارهای انسانی را تقویت مینماید. (۱۴)
یک مطالعه دربارهی شکست در پیشرفت در یک گزارش «تنوع خلاقانه بشر» آمده است. این مطالعه توسط یک گروه متخصص با همکاری یونسکو انجام شده است. در نتیجهگیری این گزارش آمده است که:
“تلاشها برای پیشرفت، اغلب با شکست مواجه شدهاند، زیرا عامل انسانی- شبکه روابط و اعتقادات، ارزشها و انگیزهها که در ذیل فرهنگ قرار میگیرند- از طراحی برای روندهای مختلف غفلت کرده است. (۱۵)”
بعد از سال ۱۹۸۹ حوادث یکی بعد از دیگری اتفاق افتاد و بعد از سقوط شوروی تأثیر و وزنه وابستگیهای دینی بر روابط بینالمللی مشخصتر شد. این حقایق به ساموئل هانتینگتون ایدهی نظریهای را داد که طبق آن در آینده، روابط بینالملل برگرد محور تمدنها و همکاریها میگردد. حقیقت این است که دین، مهمترین بخش تمدنهای بشری است.” (۱۶)
فرقه وهابیت، پدر جریانهای تکفیری
مؤسس فرقه وهابیت محمدبن عبدالوهاب است. او در سال ۱۱۱۱ هجری به دنیا آمد و در سال ۲۰۱۶ هجری در نجد حجاز از دنیا رفت.
تمامی علمای معاصر او حتی پدرش شیخ عبدالوهاب و برادرش شیخ سلیمان مردم را از او برحضر میداشتند چون میدانستند که اندیشه او موجب زیان اسلام است و بر اساس احکام فقه اسلامی عمل نمیکند. (۱۷)
تأسیس وهابیت
در سال ۱۱۴۵ هجری محمدبن عبدالوهاب دعوت خود را به یک فرقه جدید آغاز کرد؛ اما با واکنش پدر و دیگر شیوخ هم عصرش مواجه شد. آنها ادعاهای او را رد کردند. ادعاهای او تا بعد از مرگ پدرش در سال ۱۱۵۳ مورد استقبال قرار نگرفت. وی به سراغ فقیران و بیسوادانی میرفت که به راحتی به سوی او کشانده میشدند.
بعد از این که فتنه او به ثمر نشست، مردم نجد تصمیم به قتل او گرفتند تا فتنه او را پایان دهند، اما قبل از این که موفق شوند او به شهر «عینیه» گریخت و در آن جا با رهبر آن سرزمین روابط صمیمی برقرار کرد و با خواهر او ازدواج کرد. وی به دعوت خود در آن سرزمین نیز اقدام کرد، ولی مردم آن جا نیز او را به سرعت از آن دیار اخراج کردند.
مقصد بعدی او شهر «درعیه» در شهر نجد بود. در آن جا مردم به راحتی قابل کنترل بودند و نظریات و ادعاهایش به سرعت شیوع یافت تاحدی که «محمدابن سعود» که با بریتانیا متحد بود اولین شکار او بود. در این نقطه از تاریخ جنایتهای وهابیت آغاز شد. آنها مرتکب ترورهای بسیاری شدند و شخصیتهای مهمی از قبیل شاعر محبوبی را ترور کردند، این شاعر ابیاتی در مورد ریشه یهودی آل سعود سروده بود و این که چگونه اجداد آنها به بصره آمده بودند.
در این موقعیت تاریخی، مورخ وهابی عثمان بن بشر النجدی در کتابش تحت عنوان المجد فی تاریخ نجد اشاره دارد که چگونه در سال ۱۱۸۷ هجری، عبدالعزیز آل سعود لشکرش را به ریاض برد و برای چند روز به جنگ و کشتار آن جا پرداخت. مورخ وهابی به این بسنده نمیکند و در ادامه شرح میدهد که مردم ریاض زن و مرد و کودک چگونه به بیابان گریختند و در گرمای تابستان، بسیاری از آنان از گرسنگی و تشنگی مردند.
“آنها را دنبال کردند تا آنها را بکشند و از اموالشان هر آنچه میتوانند جمع کنند و عبدالعزیز مردم را، مانند داراییهایی که نگهداری میشوند، در خانهها نگهداشت و تمام اموالی را که در منطقه بود اعم از غذا، پول، سلاح و غیره را از آنِ خود کرد و بیشتر خانهها و درختان خرما را مصادره نمود …”
در جای دیگری همین کتاب به وقایع سال ۱۱۷۴ هجری اشاره میکند که:
“عبدالعزیز و سربازانش وارد منطقهای به نام «احصا» شدند و منطقه «المطریفی» را اشغال کردند و بیش از هفتاد نفر را کشتند و مقدار زیادی پول به غارت بردند و به «المبراز» یورش بردند و بسیای از مردمان آن جا را نیز به قتل رساندند …”
درباره وقایع سال ۱۱۹۸ هجری نویسنده همین کتاب مینویسند:
“سعود مسلمانان را به احسا هدایت کرد و به مردم العیون یورش برد و اگرچه آنها از او چیزی نشنیده بودند او تعداد زیادی از گوسالههایشان را گرفت و خانه و داراییشان را به تاراج برد …”
در بیان وقایع سال ۱۲۰۲ مینویسد که به نمایندگی از عبدالعزیز:
“سلیمان بن افیاسان به مناطق شقی حمله برد و قطر را که نزدیک بحرین بود اشغال کرد و او مردم بسیاری از الابی رامح را کشت و اموالشان را به تملک خود درآورد.”
در سال ۱۲۰۶ همان سالی که محمدبن عبدالوهاب مرد ابن بشر مینویسد که سلیمان بن افیاسان به سمت قطر- منطقهای میان عمان و بحرین- حرکت کرد و در راه با پنجاه اسب سوار مواجه میشود و با شکست آنها بیشترشان را کشت و اسبهایشان را گرفت.
علاوه بر اینها، شیخ زینی دحلان که زمانی مفتی مکه بود در کتابش آشوبگری وهابیت میگوید:
“[سعود] تمام کسانی که قبلاً حج خود را به جا آورده بودند دستور میداد که دوباره مناسک حج را انجام دهند، چون قبل از این مشرک بودهاند، کسانی که میخواستند وارد فرقه آنها شوند باید شهادت میدادند که قبل از این کافر بوده و والدینش نیز کافر هستند؛ حتی بایست برخی از علما را نیز در زمرهی کافران به شمار میآوردند …”
چگونگی نگاه وهابیت به مسلمانان
– همه مسلمانان مشرک هستند؛ مگر اینکه اعتقادات ما را بپذیرند، همانگونه که در کتابشان آمده است. (۱۸)
– آنها تنها فرقه نجاتیافته هستند و آنانی که مخالف آنان هستند به جهنم خواهند رفت.
– ابوجهل و ابولهب از بعضی از کسانی که لا اله الا الله محمد رسول الله میگویند باایمانترند.
– محمدبن عبدالوهاب اعتقاد داشت: اگر کسی ادعاهای او را قبول نکند مسلمان نخواهد بود. اگر کسی دعوت او را اجابت نمیکرد به اتهام کفر، شبانه در بستر ترور میشد.
– مسلمانان از دنیا رفته از این قاعده مستثنا نبودند و در یمن قبر مسلمین را نبش میکردند و گاهی آن جا را موشک باران مینمودند همانطوری که در روزنامهها ثبت شده است. (۱۹)
نظر وهابیت درباره چهار مذهب دیگر
– وهابیها پیروان چهار مذهب دیگر را متهم به کفر میکنند.
– آنها معتقدند که الازهر و آموزههایش کفر و شرک هستند. (۲۰)
– آنها بر این باورند که پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مأموریت خاصی از جانب خداوند فرستاده شده بودند و پس از این که از دنیا رفتهاند مأموریت ایشان به اتمام رسیده و هیچگونه ارتباط بین امت و پیامبر وجود ندارد. (۲۱)
– بر همین اساس، زیارت قبر نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ممنوع است. (۲۲)
– وهابیها جشن ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ممنوع کردهاند. (۲۳)
وهابیت و اسراییل
سرکردهی معاصر وهابیت، بن باز، صلح با یهودیان را بدون هیچ محدودیتی اجازه داده است. او ادعا میکند که این مطابق سنت و آموزههای کتابشان است. نداء الوطن روزنامه لبنانی این گفتهی وی را در شماره ششصد و چهل و چهارمش و روزنامه الدیار در شماره ۲۲۷۶ در تاریخ ۱۹۹۴/۱۲/۲۲ چاپ کردند.
وقتی این تصمیم اعلام شد وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی شیمون پرز بسیار خوشحال شد و از همهی مسلمانان دعوت کرد که در این راه گام بگذارند. این وقایع در روزنامههای زیادی ثبت شدند از جمله روزنامه لبنانی السفیر مورخ ۱۹۹۴/۱۲/۲۳ و روزنامه استرالیایی تلگراف در شماره ۲۷۵۴٫
نتیجهگیری
در حال حاضر جهان اسلام در حال تجربه نوشکوفایی سریعی است. و توطئه و دسیسههای خارجی و جهل و دیگر عوامل داخلی نمیتواند مانع حرکت امت اسلامی به سوی اهدافش گردد. (۲۴)
هیچ نگرانی برای بیداری اسلامی نیست، چون انزوای غرب به دلیل جمعیتشناسی آینده اجتنابناپذیر است. بعد از دههها ثبات غرب و آمریکا نمیتوانند همان ثبوت را حفظ کنند، چون جمعیتشان کم خواهد شد و مشکل جمعیتشناسی روی نقشه جهان آشکار میشود. در این زمان، تغییر جدی در استراتژی جهانی رخ خواهد داد، این تغییر در حوزهی سیاست، اقتصاد و اجتماع روی میدهد. (۲۵)
آن روز خواهد آمد که چهرهی پروتستانی و آنگلوسگسونی آمریکا دوباره رخ بنمایاند و برخورد تمدنها در قلب تمدن آمریکایی اتفاق خواهد افتاد. (۲۶) هیچ چیز نهایی نیست وقتی انگیزه قوی میان مردم باشد و آنها در پی تغییر و جابجایی در نقشه جهان باشند، حتی مردم حاضرند ملزومات این تغییر را حتی اگر قربانی شدن باشد بپردازند. مسئله این جا نیاز به مقایسه ذهن غربی و شرقی نیست کاری که فردریک ماتوک در کتابش که دربارهی بنیانهای سلطه و کنترل غرب است انجام داده است.
خداوند متعال وعده داده است که:
“ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم. (۲۷)”
به هر حال، مشکل اصلی این است که بدنهی جامعهی اسلامی تا چه اندازه از آلودگیها و زهری که بعد از به آخر رسیدن جریانهای تکفیری که در اکثر کشورهای مسلمان و جهان گسترده شده است پاک و در امان خواهد ماند. این جریان با کمکهای مالی و نظامی بی حد و اندازه بینالمللی و کشورهایی که از مکتب تکفیر که محصول وهابیت است، حمایت میکنند و کشورهای غربی توانست بدین سرعت گسترش پیدا کند. غرب هنوز از این جریان به نفع خود سود میبرد و میتواند بین امت اسلامی و ادیان دیگر اختلاف ایجاد کند.
این روزها دکترین تکفیری در بین شیعه و سنی و بین مسلمانان و دیگر ادیان اختلاف ایجاد میکند در حالی که در طرف دیگر از غرب و صهیونیسم حمایت میکند.
بدین وسیله آنها تمدن اسلامی را در درون هدف قرار دادهاند تا اینکه وجههی اسلام را مخدوش کنند و آن را دین تفرقه نه اتحاد جلوه دهند. از این طریق بیعدالتی در جهان پابرجا میماند. بیعدالتی که توسط قدرتهای مغرور و صهیونیست افزایش مییابد. رژیم صهیونیستی که تقریباً تمامی نهادهای اصلی اقتصادهای جهان را اداره میکند بر آن است تا اطمینان حاصل کند که مسلمانان، تحت کنترلِ قدرتهای متحدِ حامی تکفیر و تروریست باقی بمانند.
پینوشتها:
۲٫ گراهام، ۲۰۰۶، ویرایش ۱، ص ۱۱٫
۳٫ گراهام، ۲۰۰۶، ویرایش ۱، ص ۱۸۲٫
۴٫ مری، ۲۰۰۶، ج۱، ص ۴، ۹٫
۵٫ توبه، آیه ۳۲ و ۳۳٫
۶٫ گراهام، ۲۰۰۶، ویرایش ۱، ص ۱۱٫
۷٫ گراهام، ۲۰۰۶، ویرایش ۱، ص ۱۵٫
۸٫ توئن بی، ۱۹۸۷، ج۱، ص ۳۵-۹٫
۹٫ گاردین، ۱۹۳۵٫
۱۰٫ عبدالهادی، ۲۰۰۴، ویرایش ۱، ص ۱۰٫
۱۱٫ خازلی، ۲۰۱۰، چاپ ژوییه، ص ۱۰٫
۱۲٫ آدلر، ۲۰۱۱، چاپ۶، ص ۲۰۰ الی ۲۱۲٫
۱۳٫ بریفالت، ۱۹۳۰ چاپ اول، ص ۹٫
۱۴٫ مارتین و اسکات، ۱۹۸۸، ص ۳۴٫
۱۵٫ اسفور، گزارش شورای عالی مصر برای فرهنگ، ۱۹۹۶٫
۱۶٫ هانیتنگتون، ۱۹۹۶، چاپ ۱، ص ۱۲٫
۱۷٫ وبسایت الحصاحیصا.
۱۸٫ مجموع التوحید، ص ۲۲۶ الی ۲۸۱٫
۱۹٫ نداء الوطن، تاریخ ۱۹۹۴/۹/۳٫
۲۰٫ کتاب الزیارة، ص ۱۲ و ۱۳٫
۲۱٫ همان، ص ۲۲ و ۳۸٫
۲۲٫ فتاوا، ص ۱۴۲٫
۲۳٫ اهم الفتاوا للوهابی، ص ۴۵٫
۲۴٫ تسخیری، روحنا وبسایت.
۲۵٫ هانیتنگتون، ۲۰۰۴، ص ۱۱٫
۲۶٫ معتوق، ۲۰۰۹، چاپ ۱، ص ۱۴۲٫
۲۷٫ اسراء، آیه ۷۰٫