خانه / کلام و عقیده / جایگاه توسل به انبیاء و صالحان در مذاهب اسلامی/ابراهیم نعمت اله زاده – بوکان

جایگاه توسل به انبیاء و صالحان در مذاهب اسلامی/ابراهیم نعمت اله زاده – بوکان

در این مقاله تلاش شده است تا ضمن بررسی افراط و تفریط در مقوله¬ی توسل، حد اعتدال مورد پسند علمای فرزانه که برگرفته از آموزه¬های نبوی و ائمه¬ی اطهار و صحابه¬ی کرام است فراروی خوانندگان محترم قرار داده شود تا موجب اعتصام به حبل الهی و احتراز از افتراق بین مؤمنان نیک ¬اندیش گردد و گامی در راستای تقریب مذاهب اسلامی برداشته شود

چکیده:
دین مبین اسلام که جامع ادیان و شاهراه سعادت بشریت است، به وسیله¬ی دانشمندان اسلامی و علمای کرام بر جوامع اسلامی عرضه شده و مسلمانان با تبعیت و تقلید از فقها و مجتهدین ره¬توشه¬ی سفر ابدی مهیا می¬نمایند، لیکن اختلاف نظر علما در فروع به استناد احادیث نبوی اجتناب¬ناپذیر است،از جمله موارد مورد اختلاف میان مذاهب اسلامی مسأله¬ی توسل از غیر خداوند متعال می¬باشد. در این میان دسته¬ای از شاهراه حقیقت دور شده و راه افراط را پیش گرفته و در مقابل گروهی دیگر دچار تفریط در این امر شده¬اند. در این مقاله تلاش شده است تا ضمن بررسی افراط و تفریط در مقوله¬ی توسل، حد اعتدال مورد پسند علمای فرزانه که برگرفته از آموزه¬های نبوی و ائمه¬ی اطهار و صحابه¬ی کرام است فراروی خوانندگان محترم قرار داده شود تا موجب اعتصام به حبل الهی و احتراز از افتراق بین مؤمنان نیک ¬اندیش گردد و گامی در راستای تقریب مذاهب اسلامی برداشته شود.
 
مقدمه:
سپاس خدای راکه اسلام را به واسطه¬ی پیامبر(ص) و صالحان و عالمان اهل عمل یاری کرد و با دلایل روشن آنان، حجت های گمراهان را منقطع ساخت. همان گمراهانی که همچون چارپایان و حتی گمراهتر از آنان می¬باشند و شهادت می¬دهیم که خدایی به جز الله نیست، یگانه است و شریکی ندارد و همواره به صفات کمال موصوف است و شهادت می-دهیم که سرور ما محمّد(ص) بنده و فرستاده¬ی اوست، همان کسی که قرآن بر او نازل شد تا روشنگر و هدایت¬کننده و رحمتی برای دیگر مردمان باشد، پیامبری که روش ها را بنا نهاد و شریعت را روشن کرد، دین را ظاهر ساخت و احکام را تمام نمود. صلوات خدا بر او و بر خاندان پاک و یاران برگزیده¬اش که هادیان امت¬اند و برای ما مسایل دین را بیان می¬کنند.
بدون شک، دین اسلام برای سعادت بشریت و نجات انسان¬ها از گمراهی و ضلالت و هدایت به سوی منزلگه مقصود که همانا خوشبختی دنیا و آخرت است، توسط یگانه منجی عالم بشریت حضرت ختمی مرتبت محمد المصطفی (ص) به جامعه¬ی انسانیت ابلاغ شده است. انسان، این موجود پیچیده در عالم خلقت که به عنوان اشرف مخلوقات و خلیفه¬ی الهی در زمین مستقر شده است، در طول تاریخ خلقت برای رسیدن به تکامل و تعالی تلاش و کوشش نموده است، اما در طی نمودن این مسیر پر پیچ و خم همواره در معرض لغزش و خطا بوده و هست. برای مصون ماندن از خطا و لغزش از سوی رهبران دینی و علمای اعلام برای مؤمنان و پیروان آئین انسان¬ساز اسلام ابزار لازم معرفی شده است که از جمله¬ی آن ابزار توسل می¬باشد.
مسأله¬ی توسل در طول تاریخ پر افتخار اسلام از جمله مقولات مورد اختلاف علمای کلام بوده است که در این میان هر یک از این فرزانگان استنادات مد نظر خویش را بیان نموده¬اند.
در این مقاله سعی بر آن شده است که استنادات این بزرگان را مورد بررسی قرار دهیم تا خدمتی به تقریب مذاهب اسلامی باشد، زیرا به حق در این میان، گروهی بسیار تندروانه عمل کرده¬اند و این رفتار آنان در نهایت باعث به گمراهی کشانیدن بسیاری از مسلمانان، شده و موجبات تفرقه و اختلاف را فراهم ساخته است و گاهی اوقات با سوء استفاده از عدم اطلاع بعضی از مسلمانان خصوصا نسل جوان، زمینه¬ی تکفیر عامه¬ی مسلمانان از سوی دشمنان وحدت اسلامی به وجود آمده است که امروزه اثرات مخرب این افکار افراطی و خارج از حیطه¬ی اسلام، به وضوح در جوامع اسلامی دیده می¬شود.
در این مقاله از منابع معتبر علمای اهل سنت و تشیع اعم از کتاب ها و دانشنامه¬های عربی و فارسی و کردی استفاده شده است.
جا دارد از تمام اساتیدی که چراغ راه ما بوده¬اند تشکر نماییم. و صلی الله علی حبیبنا محمد و علی آله و صحبه و سلم تسلیما کثیرا.
توسل:
توسل عبارت است از هر عمل و سببی که باعث نزدیکی انسان به خدا، برآوردن حاجات و اجابت دعای توسل کننده نزد خدا گردد، ممکن است آن سبب پیامبران، صلحا و اولیاء¬¬ الله باشد و یا عبادات مثل نماز، روزه، جهاد، حب رسول گرامی اسلام و اهل بیت او و نیز می تواند اماکن متبرکه مانند مساجد، زیارتگاه ها و قبر پیامبر و اولیا باشد.
توسل در لغت به معنی تقرب ونزدیک شدن است یُقَال: تَوَسَّلْت إِلَى اللَّهِ بِالْعَمَل گفته می شود به سوی خدا نزدیک شدم به وسیله ی عملی که انجام دادم وَالْوَاسِل: الرَّاغِبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى واسل یعنی مشتاق و راغب به سوی خداوند متعال(لسان العرب وأساس البلاغه وترتیب القاموس المحیط ماده ” وسل (” و باز توسل به تقرب و نزدیکی به خدا با طلب دعا از غیر مانند اسماء و صفات خدا یا طلب دعا از انبیاء و صالحان و اولیا اطلاق می شود، هرچند علما در این باب اختلاف نظرهایی دارند(قاعدهَ جلیله َ فی التوسل والوسیلهص۱۳ وما بعدها، و تفسیر الألوسی ۱۲۴/۶(.توسل در اصل به معنای آنست که به وسیله ی چیزی به کسی نزدیکی بجوییم، یا به عبارتی، وسیله قرار دادن و دست به دامن شدن است.
توسل در اصطلاح عبارت است از وسیله قرار دادن عبادات، انبیا ، صالحان و اولیا که به اذن پروردگار برای رفع احتیاجات و نیازها از متوسلٌ¬بِهِ استعانت و طلب کمک و یاری می نمایند.شخص با استعانت از وسیله ، زمینه ی تقرب به خدا را برای خویش فراهم می سازد. خداوند متعال توسل را یک تکلیف برای انسان های مومن قرار داده و امر فرموده است با فراهم کردن وسیله به ذات اقدسش تقرب جویند و می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ». « ای مؤمنان از خدا بترسید و برای تقرب به خدا ، وسیله بجوئید و در راه او جهاد کنید تا اینکه رستگار شوید». (سوره¬ی مائده آیه¬ی ۳۵)
با توجه به مفاد این آیه ی شریفه، فراهم کردن وسیله مایه ی رستگاری انسان مسلمان است و این مهم بیانگر آن است که توسل و استعانت برای رفع نیازها و حاجات مومن امری اجتناب نا پذیر و سبب ترقی و تعالی اندیشه و ایمان فرد مسلمان و متقی به حساب می آید.
خداوند درآیه ی شریفه ی ۱۸۰ سوره ی اعراف می فرماید:«وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ».« خداوند دارای زیباترین نام¬هاست، او را بدان نام¬ها فریاد دارید و بخوانید و کسانی را که در نام¬های خدا به تحریف دست می¬یازند ترک گویید، آنان کیفر کار خود را خواهند دید».(سوره¬ی الأعراف آیه¬ی ۱۸۰)
در این آیه بر توسل به اسماء زیبا و مبارک پروردگار عالم اذعان شده و بر این واقعیت دلالت دارد که یکی از وسیله هایی که توسل به آن برای مومنین مورد اتفاق و تأکید است، اسماء زیبای خداوند عالمیان است .
در آیه ی ۱۲۷ سوره ی مبارکه ی بقره خداوند بزرگ ، داستان تجدید بنای خانه ی کعبه توسط حضرت ابراهیم(ع) و فرزندش اسماعیل(ع) رایاد آور می شود و می فرماید: « وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم».« به یاد آورید آن گاه را که ابراهیم واسماعیل پایه¬های خانه¬ی کعبه را بالا می¬بردند(و در اثنای آن می¬گفتند) ای پروردگار ما از ما بپذیر بی¬گمان تو شنوا و دانا هستی»این آیه بیانگرآن است که میتوان عمل نیک خود را وسیله ی استجابت دعا نزد پرور دگار قرار داد.
ابن عباس می فرماید :وسیله هر چیزی است که به واسطه¬ی آن می توان به خدا نزدیک شد، در قرآن کریم آمده است:
« أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَه أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا ».
« آن کسانی را که به فریاد می¬خوانند، آنان که از همه مقرب¬ترند، برای تقرب به پروردگارشان وسیله می¬جویند وبه رحمت خدا امیدوار و از عذاب او هراسناک هستند، چرا که عذاب پروردگارت باید از آن خویشتن را برحذر داشت.» (سوره¬ی اسراء آیه¬ی ۵۷).
همانگونه که در آیه ی ۱۲۷ سوره ی بقره اشاره شده، حضرات ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام که از انبیاء الهی بوده اند، برای قبول دعای خویش به عمل نیک خود متوسل شده اند و آیه ی ۵۷ سوره ی اسراء نیز بر این واقعیت دلالت دارد که مقربین درگاه رب العالمین در پی وسیله برای کسب رحمت و فیوضات الهی می باشند، بنابراین توسل به اعمال نیک، مقدسات ، انبیاء کرام ، اولیاء و صالحان برای افراد مسلمان که فضل، تقوا، ایمان، عمل صالح و درجه ی آنان به نسبت انبیاء عظام قطره به دریاست، ضرورتی غیر قابل انکار می باشد.
در باب جواز توسل به انبیاء و صالحان، اعمال نیک و عبادات روایات و مستندات زیادی در آراء و نظرات علمای بزرگوار مذاهب اسلامی آمده است که در این قسمت مورد اشاره قرار خواهیم داد.
حضرت علی(ع) در خطبه ی ۱۱۰ نهج البلاغه ایمان به خدا، ایمان به پیامبر(ص)، جهاد در راه خدا، اقامه ی نماز، پرداخت زکات، روزه، حج، صدقه و انجام کارهای نیک را از وسیله های ایمان بر شمرده است . آن حضرت در این خطبه ی وزین و مملو از پند واندرز، جهاد در راه خدا را قله ی مرتفع اسلام توصیف فرموده و شهادت به وحدانیت خدا و رسالت نبی مکرم اسلام(ص) را هماهنگ با سرشت انسانی ذکر کرده و نماز را آیین اسلام، زکات را فریضه ای واجب، روزه را سپر گناهان، حج را نابود کننده ی فقر و عامل شستشوی گناه، صله ی رحم را باعث افزایش مال و طول عمر و صدقه را کفاره ی گناهان بر شمرده است. آن بزرگوار هرکدام از این اعمال نیک را وسیله ی تقرب خدا دانسته و مؤ منین را به انجام این اعمال شایسته و توسل به آن ها رهنمون شده است.
بخاری در کتاب زکات آورده است که رسول خدا(ص) می فرماید: خورشید در روز قیامت پایین می آید تا آن که عرق انسان ها به نیمه های گوش می رسد و در آن هنگام مردم از آدم وموسی و سپس محمد(ص) یاری می طلبند.
این حدیث شریف بر جواز توسل و یاری خواستن از انبیاء علیهم السلام دلالت واضح و صریح دارد و از وجوه جواز شفاعت آن بزرگواران در روز قیامت می باشد.
مسلم از عمر بن خطاب روایت می کند که پیامبر(ص) فرمود: همانا مردی از یمن نزد شما خواهد آمد که او را اویس می نامند، ایشان در یمن جز مادرش کسی را ندارد، هرکدام از شما که وی را دید از او بخواهد که برایش دعا کند.
این روایت نیز بر درستی توسل به اولیاء و صالحان صحه می گذارد و بیانگر آن است که اهل فضل و تقوا نزد پروردگار دارای مقام و منزلت خاص می باشند و خدواند به جهت جایگاه و مقام آنان، کسانی را که متوسل به آن بزرگواران می شوند مورد لطف و عنایت خویش قرار خواهد داد.
امام نووی در تحلیل مفهوم این حدیث شریف می فرماید: در این حدیث مستحب بودن طلب دعا و استغفار از اهل صلاح می بینیم . حتی اگر طالب دعا از آن شخص اهل صلاح برتر باشد اگر به قصد طلب دعا به او بگوید مرا یاری کن، اشکالی ندارد.
استعانت:
صحیح بخاریاستعانت از انبیا ، اولیا و صالحان بر سه نوع است:
الف: فردی صالح شخصی را از نظر مادی مساعدت نماید
ب: شخصی با دعا و آمرزش طلب یاری نماید
ج: رساندن مدد از راه دور.
جواز این وجوه سه گانه دلایل ثابت شده ای در کتاب، سنت و اجماع دارد. در مورد اول و دوم اجماع علمای گذشته را از زبان امام تقی الدین سبکی بیان می کنیم که گفت: بدان که توسل و استغاثه و شفاعت از پیامبر(ص) نزد خداوند متعال جایز و نیکو است و جواز آن از اموری است که نزد هر مسلمان متدین معلوم و آشکار است، به طوری که هیچ یک از ادیان منکر آن نمی باشد و در هیچ زمانی مورد رد و انکار قرار نگرفته است، تا این که ابن تیمیه آمد و به شیوه ای از آن سخن گفت که حقیقت را بر جماعت ضعیف پوشاند و چیزی را بدعت نامید که در عصر های گذشته سابقه نداشته است.
امام سبکی در رد عقاید ابن تیمیه در خصوص استعانت و توسل گفته است: کافی است بدانی قبل از ابن تیمیه، هیچ دانشمندی چنین عقیده ای نداشته است و سخن وی چیزی جدید بود که به میان مسلمانان آورد و در موردش به درازا سخن گفت. ایشان (امام سبکی) بر این عقیده است که توسل به پیامبر(ص) قبل و بعد از خلقت در طول مدت زندگی در دنیا و پس از رحلت، در عالم برزخ در عرصه های قیامت و بهشت جایز است. بنابراین، مسلمان چگونه می تواند این جسارت را به خود بدهد و امری را که تضادی با عقل و شرع ندارد مردود بشمارد و مانع آن شود.مسأله ی توسل پیش از ما نیز وجود داشته و اگر در توحید اخلال و اشکال ایجاد می کرد در هیچ یک از ادیان حلال شمرده نمی شد و نمونه ی بارز آن توسل حضرت یعقوب(ع) به پیراهن حضرت یوسف(ع) می باشد و در قرآن کریم ذکر شده و بر آن صحه گذاشته شده است.
رسالت و دعوت همه ی ادیان وانبیا بر توحید استوار است و شکی نیست که همه انبیاء علیهم السلام خصوصاً پیامبر عظیم الشأن اسلام نزد خداوند قدر و منزلت دارند و هر کس که این سخن را انکار کند کافر شده است ، در نتیجه اگر کسی بگوید: از تو به حق پیامبر (ص) می خواهم شکی در جایز بودنش نیست.
شیخ احمد زینی دحلان می گوید:مذهب اهل سنت و جماعت این است که توسل به پیامبر (ص) و همین طور دیگر پیامبران و رسولان صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین و اولیا و صالحین د ر زمان زندگی و بعد از وفات ایشان صحیح و جایز است.
شیخ عبدالکریم مدرس رئیس انجمن علمای عراق گفته است: اجماع علمای متأخر بر این است که شرک و کفر دانستن توسل مخالفت آشکار با بنیان های اسلام است، زیرا اگر رو به ضریح نورانی پیامبر(ص) بایستیم و با ایشان سخن بگوییم، برای چنین کاری در دین مبنایی وجود دارد و آن اصل و مبنا همان سخن گفتن با او در تشهد نماز است و معنی آن این است که ایشان روحی با درجات بالا داردو خداوند سبحان آن روح را به او عطا فرموده است . روحی با فضیلت هایی که تنها خداوند آن ها را می شناسد واین خداست که صلوات صلوات فرستندگان و خطاب حاضران و غایبان را به ایشان می رساند. هنگامی که به ایشان متوسل می شویم و می خواهیم که برایمان دعا کند، طلب دعا از آن حضرت مشروع است و برای روح نورانی آن بزرگوار فرقی نمی کند که در دنیای مادی باشد یا در عالم برزخ و هنگامی که به ذات شریف یا مقام عظیم پیامبر(ص) نزد خدا متوسل می شویم یا به فضل احسان و لطفشان و به مقام طاعت و اعمال و جهادشان، در راه دین توسل می جوییم جایز است و دلیل جواز همه ی این ها در روایات صحیح و در کتاب و سنت آمده است.
هنگامی که به ایشان متوسل می شویم و می خواهیم که برایمان دعا کند، طلب دعا ازآن حضرت مشروع است و برای روح نورانی آن بزرگوار فرقی نمی کند که در دنیای مادی باشند و یا در عالم برزخ و هنگامی که به ذات شریف، و یا مقام عظیم پیامبر(ص) ، نزد خدا متوسل می شویم و یا به فضل احسان و لطفشان و به مقام طاعت و اعمال و جهادشان در راه دین توسل می جوییم، جواز همه ی این ها در روایات صحیح ودر کتاب و سنت آمده است.
متوسل¬به های مورد اتفاق
توسل به اسماء و صفات پروردگار
علمای اسلام در توسل به اسماء و صفات پروردگار اتفاق نظر دارند به دلیل فرموده¬ی خداوند: «وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ».« خداوند دارای زیباترین نام¬هاست او را بدان نام¬ها فریاد دارید و بخوانید و کسانی را که در نام¬های خدا به تحریف دست می¬یازند ، ترک گویید. آنان کیفر کار خود را خواهند دید».(سوره¬ی الأعراف آیه¬ی ۱۸۰) این آیه ی شریفه دلیل واضح وروشنی بر جواز توسل به اسماء حسنای پروردگار قادر متعال می باشد که این نوع از توسل مورد اتفاق علما ی مذاهب اسلامی است و نمونه های زیادی از توسل به اسماء خداوند در سنت نبوی، سیره ی اصحاب گرانقدر آن حضرت، در کتب معتبر دینی بیان شده است.
در سنت نبوی احادیث زیادی وارد شده است که در آن¬ها پیامبر (ص) به اسماء و صفات پروردگار متوسل شده است ، از جمله¬ی این احادیث حدیث انس بن مالک است که گفت:« کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا کَرَبَهُ أَمْرٌ قَال: یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحْمَتِک أَسْتَغِیثُ» «هرگاه امری پیامبر را دچار سختی می¬کرد می¬فرمود: ای پروردگار زنده و پایدار به رحمت تو متوسل می¬شوم…» (أخرجه الترمذی (۵ / ۵۳۹ ط الحلبی) من حدیث أنس بن مالک. وقال: ” هذا حدیث غریب ” ففی إسناده یزید بن أبان الرقاشی وهو ضعیف کما فی المیزان للذهبی (۴ / ۴۱۸ ط الحلبی))
توسل به ایمان و اعمال صالح
فقها اجماع دارند بر جواز توسل به پروردگار به وسیله ی اعمال صالحی که انسان به نیت تقرب به خداوند انجام می¬دهد و این برداشت دسته¬ای از مفسرین از کلمه¬ی وسیله در آیات ۵۷ سوره¬ی اسراء و ۳۵ سوره¬ی مائده می¬باشد. « أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا ».« آن کسانی را که به فریاد می¬خوانند، آنان که از همه مقرب¬ترند برای تقرب به پروردگارشان وسیله می¬جویند وبه رحمت خدا امیدوار و از عذاب او هراسناک هستند، چرا که عذاب پروردگارت باید از آن خویشتن را برحذر داشت.» (سوره¬ی اسراء آیه¬ی ۵۷). «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ». « ای مؤمنان از خدا بترسید و برای تقرب به خدا وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید تا اینکه رستگار شوید». (سوره¬ی مائده آیه¬ی ۳۵)
چنان¬که در تفاسیر روح¬المعانی ج ۶ ص ۲۴ و تفسیر قاسمی ج ۶ ص ۱۹۶۸ کلمه¬ی وسیله به اعمال صالحه معنی شده است.
ازجمله احادیثی که می¬توان به آن استناد نمود حدیث عبدالله پسر عمربن الخطاب (رضی الله عنهما) است که می¬فرماید: از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: انْطَلَقَ ثَلاَثَهُ نَفَرٍ مِمَّنْ کَانَ قَبْلَکُمْ حَتَّى آوَاهُمُ الْمَبِیتُ إِلَى غَارٍ فَدَخَلُوهُ، فَانْحَدَرَتْ صَخْرَهٌ مِنَ الْجَبَل فَسَدَّتْ عَلَیْهِمُ الْغَارَ، فَقَالُوا: إِنَّهُ لاَ یُنَجِّیکُمْ مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَهِ إِلاَّ أَنْ تَدْعُوا اللَّهَ بِصَالِحِ أَعْمَالِکُمْ. قَال رَجُلٌ مِنْهُمْ: اللَّهُمَّ کَانَ لِی أَبَوَانِ شَیْخَانِ کَبِیرَانِ وَکُنْت لاَ أَغْبِقُ قَبْلَهُمَا أَهْلاً وَلاَ مَالاً. فَنَأَى بِی طَلَبُ الشَّجَرِ یَوْمًا فَلَمْ أُرِحْ عَلَیْهِمَا حَتَّى نَامَا، فَحَلَبْتُ لَهُمَا غَبُوقَهُمَا، فَوَجَدْتُهُمَا نَائِمَیْنِ، فَکَرِهْت أَنْ أُوقِظَهُمَا، وَأَنْ أَغْبِقَ قَبْلَهُمَا أَهْلاً أَوْ مَالاً، فَلَبِثْت – وَالْقَدَحُ عَلَى یَدَیَّ – أَنْتَظِرُ اسْتِیقَاظَهُمَا حَتَّى بَرَقَ الْفَجْرُ وَالصِّبْیَهُ یَتَضَاغَوْنَ عِنْدَ قَدَمِی، فَاسْتَیْقَظَا فَشَرِبَا غَبُوقَهُمَا. اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتُ فَعَلْت ذَلِکَ ابْتِغَاءَ وَجْهِک فَفَرِّجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَهِ، فَانْفَرَجَتْ شَیْئًا لاَ یَسْتَطِیعُونَ الْخُرُوجَ مِنْهُ
قَال الآْخَرُ: اللَّهُمَّ إِنَّهُ کَانَتْ لِی ابْنَهُ عَمٍّ کَانَتْ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَیَّ، وَفِی رِوَایَهٍ: کُنْتُ أُحِبُّهَا کَأَشَدِّ مَا یُحِبُّ الرِّجَال النِّسَاءَ فَأَرَدْتهَا عَلَى نَفْسِهَا فَامْتَنَعَتْ مِنِّی حَتَّى أَلَمَّتْ بِهَا سَنَهٌ مِنَ السِّنِینَ، فَجَاءَتْنِی، فَأَعْطَیْتُهَا عِشْرِینَ وَمِائَهَ دِینَارٍ عَلَى أَنْ تُخِلِّی بَیْنِی وَبَیْنَ نَفْسِهَا فَفَعَلَتْ، حَتَّى إِذَا قَدَرْتُ عَلَیْهَا، وَفِی رِوَایَهٍ: فَلَمَّا قَعَدْتُ بَیْنَ رِجْلَیْهَا قَالَتْ: اتَّقِ اللَّهَ وَلاَ تَفُضَّ الْخَاتَمَ إِلاَّ بِحَقِّهِ، فَانْصَرَفْتُ عَنْهَا وَهِیَ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَیَّ، وَتَرَکْتُ الذَّهَبَ الَّذِی أَعْطَیْتهَا. اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتُ فَعَلْتُ ذَلِکَ ابْتِغَاءَ وَجْهِکَ فَافْرِجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِیهِ، فَانْفَرَجَتِ الصَّخْرَهُ غَیْرَ أَنَّهُمْ لاَ یَسْتَطِیعُونَ الْخُرُوجَ مِنْهَا.
وَقَال الثَّالِثُ: اللَّهُمَّ اسْتَأْجَرْتُ أُجَرَاءَ وَأَعْطَیْتُهُمْ أَجْرَهُمْ غَیْرَ رَجُلٍ وَاحِدٍ تَرَکَ الَّذِی لَهُ وَذَهَبَ، فَثَمَّرْتُ أَجْرَهُ حَتَّى کَثُرَتْ مِنْهُ الأمْوَال، فَجَاءَنِی بَعْدَ حِینٍ، فَقَال: یَا عَبْدَ اللَّهِ أَدِّ إِلَیَّ أَجْرِی، فَقُلْت: کُل مَا تَرَى مِنْ أَجْرِکَ مِنَ الإبل وَالْبَقَرِ وَالْغَنَمِ وَالرَّقِیقِ. فَقَال: یَا عَبْدَ اللَّهِ لاَ تَسْتَهْزِئْ بِی، فَقُلْت: لاَ أَسْتَهْزِئُ بِکَ، فَأَخَذَهُ کُلَّهُ فَاسْتَاقَهُ فَلَمْ یَتْرُکْ مِنْهُ شَیْئًا. اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتُ فَعَلْتُ ذَلِکَ ابْتِغَاءَ وَجْهِک فَافْرِجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِیهِ. فَانْفَرَجَتِ الصَّخْرَهُ فَخَرَجُوا یَمْشُونَ (أخرجه البخاری (الفتح ۶ / ۵۰۵ – ۵۰۶ – ط السلفیه) ومسلم (۴ / ۲۰۹۹ – ۲۱۰۰ – ط الحلبی)) .
« قبل از شما سه تن بودند، که به سفر رفتند و برای سپری کردن شب وارد غاری شدند، ناگهان صخره ی بزرگی از کوه سرازیر گردید و آستانه ی غار بسته شد، سپس آنان گفتند، هیچ چیزی شما را از این صخره نجات نخواهد داد، مگر این که به وسیله اعمال نیکتان از خدا بخواهید که شما را نجات دهد.
مردی از میان آن ها گفت: خداوندا من پدر و مادری داشتم که هر دوی آن ها پیر بودند و قبل از آن دو هیچ کدام از اعضای خانواده و خدمت کاران را سیرآب نمی کردم، روزی جستجوی درخت، مرا دور کرد و زمانی بازگشتم که آن دو به خواب رفته بودند، شیر شان را که باید شب می نوشیدند برای آن ها دوشیدم، وقتی دیدم که آن ها به خواب رفته اند، روا دانستم که آن ها را از خواب بیدار کنم و نه این که به یکی از اعضای خانواده و خدمتگزارانم شیر بنوشانم، من همچنان صبر کردم تا آن ها از خواب بیدار شوند، تا هنگامی که صبح شد، پیاله ی شیر هم در دستم بود ، در حالی که کودکانم در پیش پایم از گرسنگی جزع و فزع می کردند. پس آن ها از خواب بیدار شده، شیر خود را نوشیدند. خدایا اگر این کار را به خاطر رضای تو انجام داده ام ،ما را از این مشکل و گرفتاری نجات بده. قسمتی از صخره کنار رفت، ولی به اندازه ای نبود که بتوانند از آن خارج شوند.
دیگری گفت: خدایا، دختر عمویی داشتم که محبوبترین مردم در نزدم بود، و در روایتی آمده که: من تا بالاترین حدی که مردان زنان را دوست می دارند او را دوست می داشتم و خواستم با وی هم بستر شوم، ولی او امتناع ورزید و قبول نکرد، تا این که در سالی، قحطی فرا رسید ، آن زن خود نزد من آمد، من به وی صد و بیست دینار دادم که خود را در اختیار من بگذارد و او این کار را کرد، چون بر وی تسلط یافتم، در روایتی آمده که چون در میان دو پایش نشستم، گفت: از خدا بترس و این مهر را (کنایه از پرده بکارت است) جز به حق خود دور منما، من در حالی که او را از همه بیشتر دوست می داشتم از وی رو برگرداندم و حتی از طلایی هم که به وی داده بودم گذشت کردم، خدایا اگر این کار را به خاطر رضای تو انجام دادم، ما را از این مشکل نجات بده. صخره مقداری دیگر کنار رفت، ولی آن ها هنوز نمی توانستند از غار بیرون بیایند.
سومی گفت: خدایا، من عده ای کارگر را کرایه کردم و مزدشان را هم به آنان دادم، غیر از یک مرد که دستمزد خود را گذاشت و رفت. من حق او را به تجارت انداختم، تا اینکه از آن مال سود و مال فراوانی به دست آمد ، وی پس از مدتی نزد من آمده و گفت: ای بنده ی خدا مزدم را به من بده، من گفتم: تمامی شترها، گاوها، گوسفندها و غلام هایی را که می بینی از مزد و حق تو می باشد. گفت: ای بنده ی خدا مرا مسخره مکن. گفتم: من تو را مسخره نمی کنم، آن گاه وی همه را گرفته و با خود برد و چیزی باقی نگذاشت، خدایا اگر این کار را برای رضای تو کرده ام ما را از این مشکل نجات بده. آن گاه صخره از دم غار کنار رفت و آن ها از غار بیرون آمده و به راه افتادند»
همان گونه که در قرآن کریم نیز آمده است ، هدف از خلقت انسان و جن عبادت و پرستش خداست، خدایی که بر ما منت نهاد و ما را از نیستی به هستی خلق کرد. پروردگار متعال راه را به ما نشان داد و مسیر شکرگزاری و کفران نعمت را مشخص نمود. براساس تکالیفی که واجب است و انجام عملی آن برای انسان سعادت دنیا وآخرت را به همراه دارد می توان گفت: که عمل صالح اساس و شالوده ی تکامل وتعالی بشر است. بر مبنای این اصل مهم ، در سنت شریف نبوی بر انجام اعمال صالح تأکید فراوان شده است و چنانچه ذکر شد توسل به این اعمال موجب رهایی از تنگنا و همچنین توجه خدای متعال به بنده ی ناتوان ومستأصل خواهد شد.
توسل به پیامبر(ص)
در میان علمای اسلام در جواز توسل به پیامبر(ص) در حالات زیر اختلافی نیست:
۱- توسل به پیامبر به معنای طلب دعا از وی در دنیا و شفاعت در آخرت. توسل به پیامبر به معنای طلب دعا از وی در دوران حیاتش به صورت متواتر به اثبات رسیده است ، اصحاب کرام پیامبر در امور دنیوی و اخروی از ایشان طلب دعا می¬نمودند تا جایی¬که قرآن کریم اصحاب را بدین صورت به این کار تشویق می¬نمود:
« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوک فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا». « و اگر آنان بدان هنگام که به خود ستم می¬کردند به نزد تو می¬آمدند و از خدا طلب آمرزش می¬نمودند و پیامبر هم برای آنان درخواست بخشش می¬کرد، بی¬گمان خدا را بس توبه¬پذیر و مهربان می¬یافتند»(سوره¬ی نساء آیه¬ی ۶۴)
و در کتب سنت، احادیث زیادی در این باب وارد شده است.
عثمان بن حنیف می¬گوید: « أَنَّ رَجُلاً ضَرِیرَ الْبَصَرِ أَتَى النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَال: اُدْعُ اللَّهَ أَنْ یُعَافِیَنِی.قَال: إِنْ شِئْتَ دَعَوْتُ وَإِنْ شِئْت صَبَرْتَ فَهُوَ خَیْرٌ لَک، قَال: فَادْعُهُ. قَال: فَأَمَرَهُ أَنْ یَتَوَضَّأَ فَیُحْسِنَ وُضُوءَهُ وَیَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْک بِنَبِیِّک مُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرَّحْمَهِ. یَا مُحَمَّدُ إِنِّی تَوَجَّهْت بِک إِلَى رَبِّی فِی حَاجَتِی هَذِهِ لِتُقْضَى. . . إِلَى قَوْلِهِ: اللَّهُمَّ فَشَفِّعْهُ فِی فَقَامَ وَقَدْ أَبْصَرَ».
« مردی نابینا نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: برایم از خدا بخواه تا شفایم دهد. فرمود: اگر دوست داری برایت دعا می¬کنم و اگر صبر کنی برایت بهتر است، آن مرد گفت: از خدا بخواه شفایم دهد. عثمان بن حنیف می¬گوید: پیامبر به وی امر نمود به نیکی وضو بگیرد و این دعا را بخواند: خداوندا از تو می¬خواهم و به وسیله¬ی پیامبرت محمد که نبی رحمت است به سوی تو رو می¬کنم و همچنین ای محمد من به وسیله¬ی تو برای رفع نیازم به سوی خداوند رو می¬کنم تا این که گفت… خداوندا محمد را شفیع من گردان، آن مرد در حالی برخاست که بینایی¬اش را به دست آورده بود. » (أخرجه الترمذی (۵ / ۵۶۹ – ط الحلبی وقال: حدیث حسن صحیح) .
۲- طلب دعا از پیامبر در روز قیامت. علما بر توسل به پیامبر در روز قیامت با طلب شفاعت از ایشان در صحرای محشر اتفاق نظر دارند، برخلاف فرقه¬ی معتزله.
از جمله دلایل و مستندات جواز شفاعت پیامبر در روز قیامت بخشی از آیه¬ی ۲۵۵ سوره¬ی بقره می¬باشد که میفرماید:« مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» وکیست که نزد خداوند شفاعت کند مگر با اذن و اجازه¬ی او. بی¬گمان این نص صریح قرآن دلالت بر شفاعت پیامبر(ص) در روز قیامت برای مؤمنان دارد. بنا بر این، توسل به پیامبر(ص) برای شفیع شدن آن بزرگوار در قیامت امری واضح و مبرهن است.
در حدیث شریف نبوی نیز ابوهریره روایت می¬کند:
« أُتِیَ رَسُولُ اللهِ بِلَحْمٍ، فَرُفِعَ إِلَیْهِ الذِّرَاعُ، وَکَانَتْ تُعْجِبُهُ، فَنَهَسَ مِنْهَا نَهْسَهً ثُمَّ قَالَ: أَنَا سَیِّدُ النَّاسِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ، وَهَلْ تَدْرُونَ مِمَّ ذَلِکَ یُجْمَعُ النَّاسُ الأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ فِی صَعِیدٍ وِاحِدٍ، یُسْمِعُهُمُ الدَّاعِی، وَیَنْفُذُهُمُ الْبَصَرُ، وَتَدْنُو الشَّمْسُ فَیَبْلُغُ النَّاسَ مِنَ الغَمِّ وَالْکَرْبِ مَا لاَ یُطِیقُونَ وَلاَ یَحْتَمِلُونَ؛ فَیَقُولُ النَّاسُ أَلاَ تَرَوْنَ مَا قَدْ بَلَغَکُمْ أَلاَ تَنْظُرُونَ مَنْ یَشْفَعُ لَکُمْ إِلَى رَبِّکُمْ فَیقُولُ بَعْضُ النَّاسِ لِبَعْضٍ، عَلَیْکُمْ بِآدَمَ، فَیَأْتُونَ آدَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ؛ فَیَقُولُونَ لَهُ: أَنْتَ أَبُو الْبَشَر، خَلَقَکَ اللهُ بِیَدِهِ، وَنَفَخَ فِیکَ مِنْ رُوحِهِ، وَأَمَرَ الْمَلاَئِکَهَ فَسَجَدُوا لَکَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ أَلاَ تَرَى إِلَى مَا قَدْ بَلَغَنَا فَیَقُولُ آدَمُ إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الْیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنَّهُ نَهَانِی عَنِ الشَّجَرَهِ فَعَصَیْتُهُ، نَفْسِی نَفْسِی نَفْسِی؛ اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى نُوحٍ؛ فَیَأْتُونَ نُوحًا فَیَقُولُونَ: یَا نُوحُ إِنَّکَ أَنْتَ أَوَّلُ الرُّسُلِ إِلَى أَهْلِ الأَرْضِ، وَقَدْ سَمَّاکَ اللهُ عَبْدًا شَکُورًا، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ فَیَقُولُ: إِنَّ رَبِّی عَزَّ وَجَلَّ قَدْ غَضِبَ الْیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ؛ وَإِنَّهُ قَدْ کَانَتْ لِی دَعْوَهٌ دَعَوْتُهَا عَلَى قَوْمِی، نَفْسِی نَفْسِی نَفْسِی اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى إِبْرَاهِیمَ، فَیَأْتُونَ إِبْراهِیمَ فَیَقُولُونَ یَا إِبْرَاهِیمُ أَنْتَ نَبِیُّ اللهِ وَخِلِیلُهُ مِنْ أَهْلِ الأَرْضِ اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ فَیَقُولُ لَهُمْ إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الْیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَه، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ؛ وَإِنِّی قَدْ کنْتُ کَذَبْتُ ثَلاثَ کَذَبَاتٍ، نَفْسِی نَفْسِی نَفْسِی اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى مُوسَى فَیَأْتُونَ مُوسَى، فَیَقُولُونَ: یَا مُوسَى أَنْتَ رَسُولُ اللهِ فَضَّلَکَ الله بِرِسَالَتِهِ وَبِکَلاَمِهِ عَلَى النَّاسِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّکَ أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ فَیَقُولُ إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الْیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنِّی قَدْ قَتَلْتُ نَفْسًا لَمْ أُومَرْ بِقَتْلِهَا، نَفْسِی نَفْسِی نَفْسِی اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهبُوا إِلَى عِیسى؛ فَیَأْتُونَ عِیسى، فَیَقُولُونَ یَا عِیسى أَنْتَ رَسُولُ اللهِث وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ، وَکَلَّمْتَ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا، اشْفَعْ لَنَا، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیهِ فَیَقُولُ عِیسى، إِنَّ رَبِّی قَدْ غَضِبَ الْیَوْمَ غَضَبًا لَمْ یَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ وَلَنْ یَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَلَمْ یَذْکُرْ ذَنْبًا، نَفْسِی نَفْسِی نَفْسِی اذْهَبُوا إِلَى غَیْرِی، اذْهَبُوا إِلَى مُحَمَّدٍث؛ فَیَأْتُونَ مُحَمَّدًاث، فَیَقُولُونَ: یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ رَسُولُ اللهِ وَخَاتِمُ الأَنْبِیَاءِ، وَقَدْ غَفَرَ اللهُ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى ِکَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِیه فَأَنْطَلِقُ فَآتِی تَحْتَ الْعَرْشِ فَأَقَعُ سَاجِدًا لِرَبِّی عَزَّ وَجَلَّ ثُمَّ یَفْتَحُ اللهُ عَلَیَّ مِنْ مَحَامِدِهِ وَحُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ شَیْئًا لَمْ یَفْتَحْهُ عَلَى أَحَدٍ قَبْلِی، ثُمَّ یُقَالُ: یَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَکَ، سَلْ تُعْطَهْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ؛ فَأَرْفَعُ رَأْسِی، فَأَقُولُ: أُمَّتِی یَا رَبِّ أُمَّتِی یَا رَبِّ فَیُقَالُ: یَا مُحَمَّدُ أَدْخِلْ مِنْ أُمَّتِکَ مَنْ لاَ حِسَابَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْبَابِ الأَیْمَنِ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ، وَهُمْ شُرَکَاءُ النَّاسِ فِیمَا سِوَى ذلِکَ مِنَ الأَبْوَابِ، ثُمَّ قَالَ: وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ مَا بَیْنَ المِصْرَاعَیْنِ مِنْ مَصَارِیعِ الْجَنَّهِ کَمَا بَیْنَ مَکَّهَ وَحِمْیَرَ، أَوْ کَمَا بَیْنَ مَکَّهَ وَبُصْرَى».
« یک مقدار گوشت را براى پیغمبر صلی الله علیه وسلم آوردند که از گوشت دست (حیوان) بود، پیغمبر صلی الله علیه وسلم از گوشت دست خوشش مى‌آمد ویک تکه از آن را به دهان گذاشت و فرمود: بزرگترین انسان در روز قیامت من هستم، آیا مى‌دانید چرا؟ چون تمام مردم از اوّل تا آخر در یک جاى وسیع و هموار جمع مى‌شوند، به نحوى که صداى بلند یک نفر به همه ی آنان مى‌رسد و چشم هر بیننده‌اى یکباره همه را مى‌بیند و خورشید نزدیک مى‌شود، غم و ناراحتى مردم به جایى مى‌رسد که برایشان قابل تحمل نمى‌باشد، مردم به‌هم مى‌گویند: مگر نمى‌دانید به چه ناراحتى و بلایى دچار شده‌ایم؟ چرا کسى را پیدا نمى‌کنید که در نزد پروردگارتان براى شما شفاعت کند؟ بعضى مى‌گویند: باید پیش آدم برویم، به نزد آدم مى‌آیند، به او مى‌گویند تو پدر همه ی انسان ها هستى، خداوند با دست قدرت خود تو را به وجود آورده و روح خود را در تو دمیده است و به فرشتگان دستور داده تا برایت سجده کنند، آنان هم برایت سجده نمودند، پس در پیشگاه پروردگارت براى ما شفاعت کن، مگر نمى‌بینى در چه وضعیت بدى قرار گرفته‌ایم؟ و مگر نمى‌بینى به چه ناراحتى شدیدى دچار گشته‌ایم؟ آدم مى‌گوید: پروردگارم امروز به اندازه‌اى به خشم در آمده که نه در گذشته به این صورت خشمگین شده و نه در آینده مانند آن خشمگین خواهد شد، او مرا از خوردن ثمر درخت مخصوصى در بهشت منع نمود، ولى من فرمان او را به جاى نیاوردم، (چون خطا کرده‌ام تنها به فکر نفس خودم هستم و مى‌گویم:) مرا (ببخشاى) مرا (ببخشاى) مرا (ببخشاى) پس پیش کس دیگرى بروید، به نزد نوح بروید، مردم به نزد نوح مى‌روند، مى‌گویند: اى نوح! تو اوّلین پیغمبر مرسل براى مردم مى‌باشى و خداوند تو را بنده ی سپاسگزار لقب داده است، پیش پروردگارت براى ما شفاعت کن، مگر نمى‌بینى در چه وضعیت بدى قرار داریم؟ نوح در جواب مى‌گوید: پروردگار بزرگوارم به اندازه‌اى امروز به خشم آمده که نه در گذشته مانند آن خشمگین بوده و نه در آینده مانند آن خشمگین خواهد شد، حق یک دعا به من داده شد، آن دعا را براى از بین رفتن و نابودى قومم انجام دادم، (پس تنها براى خودم مى‌توانم تمنا کنم و مى‌گویم:) مرا (ببخشاى) مرا (ببخشاى) مرا (ببخشاى)، پیش کس دیگرى بروید! به نزد ابراهیم بروید، به نزد ابراهیم مى‌آیند و مى‌گویند: اى ابراهیم! تو پیغمبر خدا و دوست مخلص او در بین مردمان زمین هستى، پیش پروردگارت براى ما شفاعت کن، مگر نمى‌بینى در چه وضعیت بدى قرار داریم، ابراهیم مى‌گوید: امروز پروردگارم به اندازه‌اى خشمگین است که هیچ گاه در گذشته به این شدت به خشم در نیامده و در آینده نیز مانند آن خشمگین نخواهد شد، من سه بار سخن خلاف گفته‌ام (و تنها باید بگویم پروردگارا) مرا (ببخشاى) مرا (ببخشای) مرا (ببخشاى) پیش کس دیگرى بروید، به نزد موسى بروید. آن گاه مردم به سوى موسى مى‌آیند، مى‌گویند: اى موسى! تو فرستاده ی خدا هستى و به واسطه ی رسالت و گفتگوى مستقیم با خدا بر دیگران برترى دارى، پیش پروردگارت براى ما شفاعت کن، مگر نمى‌بینى که ما در چه وضعیت بدى قرار داریم، موسى مى‌گوید: پروردگارم امروز به اندازه‌اى خشمگین است که نه در گذشته به این صورت به خشم درآمده و نه در آینده مانند آن خشمگین خواهد شد، من یک نفر (کافر) را کشته‌ام که دستور کشتنش را نداشتم (پس تنها مى‌توانم بگویم) مرا (ببخشاى) مرا (ببخشاى) مرا (ببخشاى) به نزد کس دیگرى بروید، پیش عیسى بروید، مردم به نزد عیسى مى‌روند، مى‌گویند: اى عیسى! تو پیغمبر خدا هستى و از کلمه ی خدا (کن فیکون) که به وسیله جبرئیل به مریم القا شد به وجود آمده‌ای و روح خدا مى‌باشى و در گهواره با مردم گفتگو نموده‌اى، پس براى ما پیش پروردگارت شفاعت کن، مگر نمى‌بینى در چه وضعیتى قرار گرفته‌ایم؟ او هم مى‌گوید: امروز پروردگارم بحدى خشمگین شده که هرگز در گذشته تا این اندازه به خشم نیامده و هرگز مانند آن خشمگین نخواهد شد، عیسى هیچ قصورى را در مورد خود ذکر نمى‌کند، ولى او هم مانند سایر پیغمبران قبل از خود مى‌گوید: نفسى، نفسى، نفسى، مى‌گوید: پیش کس دیگرى بروید به نزد محمّد بروید، آنگاه مردم به پیش محمّد مى‌آیند، مى‌گویند: اى محمّد! تو فرستاده ی خدا و خاتم پیغمبران هستى و خداوند گناه اوّل و آخر تو را بخشیده است، در پیشگاه پروردگارت براى ما شفاعت کن، مگر نمى‌بینى در چه موقعیت بدى قرار داریم؟.
(پیغمبر صلی الله علیه وسلم فرمود:) آن گاه مى‌روم، در زیر عرش قرار مى‌گیرم و در برابر پروردگار عزّ و جل به سجده در مى‌آیم سپس خداوند، سپاس و ستایش مخصوصى را به من الهام مى‌فرماید که آن را به هیچ کس دیگرى الهام نکرده است (و به وسیله این ستایش مخصوص خداوند را ستایش مى‌کنم) و خداوند مى‌فرماید سرت را از سجده بردار، اى محمّد! هرچه مى‌خواهى درخواست کن، خواسته‌هایت پذیرفته مى‌شودو شفاعت کن شفاعتت قبول خواهد شد، سرم را بلند مى‌کنم و مى‌گویم: پروردگارا! امّتم (را ببخش) پروردگار! امّتم (را ببخش)، گفته مى‌شود: اى محمّد! کسانى که از امّتت حسابى ندارند (و اهل تقوا هستند) از باب الأیمن که یکى از درهاى بهشت است، وارد بهشت مى‌شوند (و این درب مخصوص ایشان است) و آنان در بقیه ی درهاى بهشت نیز با سایر مردم شریک هستند، سپس پیغمبر فرمود: قسم به کسى که جان من در اختیار اوست، فاصله ی درهاى بهشت با هم به اندازه فاصله بین مکه و شهر صنعاء (در یمن) مى‌باشد و یا به اندازه ی فاصله ی بین مکه و شهر بصره مى‌باشد. (لازم به یادآورى است که اهل تحقیق و علماى بزرگ اسلامى اعمّ از فقهاء و متکلمین عقیده دارند که انبیا قبل از رسیدن به مقام نبوت از گناه کبیره محفوظ مى‌باشند و بعد از تشرف به مقام نبوت و رسالت از گناهان کبیره و صغیره محفوظ هستند و مقام رسالت مقام عصمت و پاکى است و کارهایى که این پیغمبران کرام در مقام عظمت الهى به عنوان گناه و خطا به خود نسبت داده‌اند کارهایى است که نسبت به دیگران گناه محسوب نمى‌شود، ولى نسبت به مقام شامخ رسالت گناه به حساب مى‌آیند همانطورى که گفته مى‌شود: «حسنات الأبرار سیّئات المقرّبین»، مثلاً ترک نمازهاى سنّت براى افراد عادى امرى است معمولى ولى متقیان هرگاه نماز شب یا رواتب را ترک کنند خود را مجرم احساس مى‌نمایند و کارهایى که به اسم گناه به پیغمبران: نسبت داده شده نیز از این قبیل است، موسى کافرى را در حال جنگ با یک مسلمان قبل از رسیدن به مقام نبوت بدون قصد، به قتل مى‌رساند، این امر براى دیگران گناه نیست، ولى موسى چون این کار را بدون اجازه ی خداوند انجام داده است، آن را براى خود جرم مى‌داند، و نوح نهصد و پنجاه سال قومش را به یکتاپرستى دعوت نمود و در این مدت از هیچ خیر و صلاحى نسبت به آنان دریغ نکرد و آنان هم متقابلاً از هیچ اذیت و آزار و توهینى نسبت به او و پیروانش کوتاهى نکردند با وجود این، وقتى که از هدایت آنان مأیوس مى‌شود به ضرر آنان دعا مى‌کند و نابودى آنان را از خدا مى‌خواهد، این کار را که براى دیگران امرى است عادى براى خود گناه به حساب مى‌آورد. گناهى که ابراهیم آن را به خود نسبت مى‌دهد یا گناهانى که به سایر پیغمبران نسبت داده مى‌شود نیز از این قبیل گناهان مى‌باشند و این پیغمبران کرام که از پاکترین نفس و عالى‌ترین مقام معنوى و نزدیک‌ترین منزلت در پیشگاه خداوند برخوردار مى‌باشند با مشاهده ی کوچکترین امرى که شایسته ی مقام آنان نباشد، خود را مقصر مى‌دانند و خودرا شایسته ی مقام والاى شفاعت واین مقام محمود نمى‌بینند، سبحان الله از عظمت روحى و از این بزرگوارى که خداوند به این رهبران واقعى عالم بشریت عطا فرموده است، هرگاه کارى را که نوح و یا ابراهیم به عنوان خطاء و جرم به خود نسبت داده‌اند در نظر بگیریم و آن ها را با جنایات، مفاسد و خیانت هاى کسانى که ادّعاهاى بزرگى دارند و خودشان را معصوم و پاک و منزه از هر خطا و اشتباهى به مردم معرفى مى‌نمایند، مقایسه کنیم، بیش از پیش به عظمت وپاکى روح پیغمبران و مؤمنین واقعى آگاه مى‌شویم واز ناپاکى و فساد و بدطینتى و بى‌ایمانى مدّعیان ناحق و منافق مطلع خواهیم شد»( أخرجه البخاری فی: ۶۵ کتاب التفسیر: ۱۷ سوره الإسراء: ۵ باب ذریه من حملنا مع نوح. أخرجه “ابن أبی شیبه”۱۱/ ۴۴۴، و”أحمد” ۲/ ۳۳۱ و ۴۳۵، و “البخاری” / (۳۳۴۰و۳۳۶۱ و۴۷۱۳)،و “مسلم” – واللفظ له- فی الإیمان (۳۲۷ و ۳۲۸)، و “الترمذی”/ (۲۴۳۴)، وقال: حسن، صحیح وفی “الشمائل”- (۱۶۸) ببعضه، و “النسائی” – فی الکبرى- تحفه الإشراف، / (۱۴۹۲۷) و “ابن ماجه”/ (۳۳۰۷)، و “ابن حبان”/ (۶۴۶۵)، و “البیهقی” فی الأسماء والصفات ص ۳۱۵، و “البغوی”/ (۴۳۳۲). من طرق عن أبی زرعه بن عمرو البجلی عن أبی هریره به.)
 
۳- توسل به پیامبر به مفهوم ایمان و محبت به ایشان.
در میان علمای مذاهب اسلامی توسل به پیامبر(ص) اگر به معنای توسل به ایمان داشتن به نبوت و محبت آن حضرت باشد، اتفاق نظر وجود دارد.مثلا وقتی شخصی می-گوید: به پیامبرت متوسل شدم. اگر مراد او این باشد که خداوندا من به ایمانی که به نبوت پیامبر و محبتی که به ایشان دارم، متوسل می¬شوم جایز است. همچنان¬که ابن تیمیه در کتاب قاعده ی جلیله صص ۶۳-۹۵ و آلوسی در تفسیر خود ج۶ ص ۱۲۸ به این مسأله اذعان داشته¬اند و این مقوله از بعضی اصحاب و تابعین و امام احمد و غیر ایشان نیز نقل شده است.
تأمل در آیات واحادیث نشان می دهد، هیچ مانعی نیست که خداوند در زمینه ی اجابت دعا و تقرب به او، مقام وساطت را به اولیا و مقربان درگاهش اعطا کند تا آنان واسطه ی جریان فیض الهی به سوی بندگان باشند و این امر با توحید در عبادت، که پایه ی تعالیم پیامبران به شمار می رود، ناسازگار نیست. برای اثبات ممنوعیت توسل، گاه به آیات قرآنی استدلال شده، از جمله آیات ۵۶ و ۵۷ اسراء، با این استدلال که در این آیات، توسل به غیر خدا منع و نکوهش شده، ولی آیه ی درباره ی نفی الوهیت معبودهای مشرکان است و هیچ گونه ارتباطی به مسأله ی توسل به امور مقدّس به منظور تقرب به درگاه الهی ندارد. همچنین آیه ی ۵ حمد درصدد نفی کمک خواستن از غیر خدا با اعتقاد به استقلال آن هاست، نه نفی استعانت از خداوند با وسایل و وسایط، همچنان که در قرآن کریم یاری جستن از نماز و امور دیگر نیز مطرح شده. توسل به دعای پیامبر اکرم ، محدود به زندگانی جسمانی آن حضرت نیست، زیرا زندگی انبیا و اولیا پس از انتقال آنان به عالم برزخ نیز ادامه دارد. بررسی سیره ی مسلمانان نیز اثبات می کند که آنان پس از رحلت پیامبر اکرم ، مانند زمان حیات به دعای آن حضرت متوسل می شده اند.
متوسل¬به های مورد اختلاف
توسل به پیامبر بعد از وفات ایشان
علما در مشروعیت توسل به پیامبر(ص) بعد از وفات ایشان اختلاف نظر دارند.
قول اول: جمهور فقها از جمله مالکیه و شافعیه و متأخرین حنفیه که مذهب حنابله نیز می¬باشد، بر جواز توسل به پیامبر(ص) بعد از وفات ایشان هم¬رأی هستند. (شرح المواهب ۸ / ۳۰۴، والمجموع ۸ / ۲۷۴ والمدخل ۱ / ۲۴۸ وما بعدها، وابن عابدین ۵ / ۲۵۴، والفتاوى الهندیه ۱ / ۲۶۶، ۵ / ۳۱۸، وفتح القدیر ۸ / ۴۹۷ – ۴۹۸، والفتوحات الربانیه على الأذکار النوویه ۵ / ۳۶٫)
علامه قسطلانی می¬گوید: روایت شده است که ابو جعفر منصور عباسی (دومین خلیفه¬ی عباسی) از امام مالک پرسید ای ابو عبدالله آیا هنگام دعا کردن به قبر پیامبر رو کنم یا به قبله؟ مالک فرمود: به چه دلیل از پیامبر روی¬گردان می¬شوی در حالی¬که ایشان وسیله¬ی تو و پدرت آدم تا روز قیامت نزد پروردگار می¬باشد، بلکه به ایشان رو کن و طلب شفاعت نما، آن¬گاه خداوند ایشان را شفیع تو می¬نماید. شرح المواهب ۸ / ۳۰۴ – ۳۰۵، والمدخل ۱ / ۲۴۸، ۲۵۲، ووفاء الوفاء ۴ / ۱۳۷۱ وما بعدها، والفواکه الدوانی ۲ / ۴۶۶، وشرح أبی الحسن على رسالهَ القیروانی ۲ / ۴۷۸، والقوانین الفقهیه ص۱۴۸) .
امام نووی در بیان آداب زیارت قبر پیامبر(ص) می¬گوید: زائر به مکانی که رو به روی وجه رسول¬الله باشد برمی¬گردد و به ایشان توسل می¬کند و ایشان را نزد خداوند شفیع می-گرداند و از زیباترین اقوالی که زائرین می¬گویند روایتی است که ماوردی و قاضی ابوطیب و سایر اصحاب ما از عتبی به عنوان تأیید سخن وی روایت کرده¬اند که گفته است: من نزد قبر پیامبر(ص) نشسته بودم که مردی اعرابی آمد و گفت: سلام خدا بر تو باد ای پیامبر، از خداوند شنیده¬ام که فرموده است: « وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوک فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا». « و اگر آنان بدان هنگام که به خود ستم می¬کردند به نزد تو می¬آمدند و از خدا طلب آمرزش می¬نمودند و پیامبر هم برای آنان درخواست بخشش می¬کرد، بی¬گمان خدا را بس توبه¬پذیر و مهربان می¬یافتند»(سوره¬ی نساء آیه¬ی ۶۴) حال من نزد شما آمده¬ام و از گناه خود طلب مغفرت می¬کنم وتو را نزد خداوند شفیع قرار می¬دهم.
علامه سبکی می¬گوید: توسل و استغاثه و طلب شفاعت از پیامبر امری نکوست. (المجموع ۸ / ۲۷۴، وفیض القدیر ۲ / ۱۳۴ – ۱۳۵ وإعانهَ الطالبین ۲ / ۳۱۵، ومقدمهَ التجرید الصریح بتحقیق الدکتور مصطفى دیب البغا) .
ابن¬القدامه ی مقدسی از علمای حنابله در کتاب المغنی بعد از این¬که داستان عتبی با اعرابی مذکور را نقل می¬کند می¬گوید: و مستحب است برای کسی که به مسجد داخل می¬شود ، پای راست خود را جلو انداخته … سپس نزد قبر پیامبر آمده و بگوید: حال، من نزد شما آمده¬ام و از گناه خود طلب مغفرت می¬کنم وتو را نزد خداوند شفیع قرار می¬دهم. (کشاف القناع ۲ / ۶۸، والمبدع ۲ / ۲۰۴، والفروع ۲ / ۱۵۹ والمغنی مع الشرح ۳ / ۵۸۸ وما بعدها، والشرح الکبیر مع المغنی ۳ / ۴۹۴ – ۴۹۵، والإنصاف ۲ / ۴۵۶٫)
متأخرین حنفیه نیز به صراحت توسل به پیامبر(ص) بعد از حیات ایشان را جایز می-دانند. ابن همام در کتاب فتح¬القدیر می¬گوید: شخص در موقف خود ایستاده و بگوید السلام علیک یا رسول¬الله … و حاجت خود را از خداوند با توسل نمودن به پیامبر(ص) طلب می-نماید.
صاحب کتاب الاختیار گفته است: ازجمله دعایی که هنگام زیارت قبر پیامبر خوانده می-شود این است؛ از سرزمینی دور نزد شما آمده¬ایم و تو را نزد پروردگارمان شفیع قرار می-دهیم و به مانند این سخن در مراقی¬الفلاح و الطحاوی علی الدر المختار و فتاوی¬الهندیه آمده است.
علامه شوکانی می¬گوید به وسیله¬ی انبیاء و صالحان به خداوند توسل جسته می¬شود. (الاختیار ۱ / ۱۷۴ – ۱۷۵، وفتح القدیر ۲ / ۳۳۷ ومراقی الفلاح بحاشیهَ الطحطاوی ص۴۰۷، وحاشیهَ الطحطاوی على الدر المختار ۱ / ۵۶۲، والفتاوى الهندیهَ ۱ / ۲۶۶، وتحفه الأحوذی ۱۰ / ۳۴ وتحفهَ الذاکرین للشوکانی (۳۷)) .
دلایل این دسته از علما در این مراجع (مراجع السابق، والمدخل ۱ / ۲۴۸ وما بعدها، وشرح المواهب ۸ / ۳۰۴، وجلاء العینین ص۴۳۳ وما بعدها، وقاعده جلیله ص۶۵ وما بعدها، وحقیقه التوسل والوسیله ص۳۸ وما بعدها لمؤلفه موسى محمد علی، والتوسل وأنواعه وأحکامه للألبانی ص۵۱ وما بعدها) به شرح ذیل آمده است:
۱-آیه¬ی«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ». « ای مؤمنان از خدا بترسید و برای تقرب به خدا وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید، تا این که رستگار شوید». (سوره¬ی مائده آیه¬ی ۳۵)
۲-حدیث شخص نابینا که ذکر آن گذشت.
۳-این گفته¬ی پیامبر در دعایی که برای فاطمه دختر اسد خواند: «اغْفِرْ لامِی فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ وَوَسِّعْ عَلَیْهَا مُدْخَلَهَا بِحَقِّ نَبِیِّک وَالانبِیَاءِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِی فَإِنَّک أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ». « خداوندا مادرم فاطمه بنت اسد را ببخشای و به حق پیامبرت و انبیای قبل از من، مکان وی را وسیع گردان، زیرا که تو مهربان¬ترین مهربانانی.» (أخرجه الطبرانی فی الکبیر والأوسط کما فی مجمع الزوائد للهیثمی (۹ / ۲۵۷ – ط القدسی) ، وقال: فیه روح بن صلاح، وثقه ابن حبان والحاکم وفیه ضعف، وبقیهَ رجاله رجال الصحیح) .
۴-توسل آدم به پیامبرمان محمد(ص)؛ بیهقی در دلائل¬النبوه و امام حاکم از عمر بن خطاب روایت کرده¬اند که گفت: «قَال رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَمَّا اقْتَرَفَ آدَمُ الْخَطِیئَهَ قَال: یَا رَبِّ أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ لَمَا غَفَرْتَ لِی فَقَال اللَّهُ تَعَالَى: یَا آدَمُ کَیْفَ عَرَفْتَ مُحَمَّدًا وَلَمْ أَخْلُقْهُ؟ قَال: یَا رَبِّ إِنَّکَ لَمَّا خَلَقْتنِی رَفَعْتُ رَأْسِی فَرَأَیْتُ عَلَى قَوَائِمِ الْعَرْشِ مَکْتُوبًا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُول اللَّهِ فَعَلِمْتُ أَنَّک لَمْ تُضِفْ إِلَى اسْمِک إِلاَّ أَحَبَّ الْخَلْقِ إِلَیْک، فَقَال اللَّهُ تَعَالَى: صَدَقْتَ یَا آدَمُ، إِنَّهُ لأََحَبُّ الْخَلْقِ إِلَیَّ، وَإِذْ سَأَلْتنِی بِحَقِّهِ فَقَدْ غَفَرْتُ لَکَ، وَلَوْلاَ مُحَمَّدٌ مَا خَلَقْتُک». « پیامبر فرمود: هنگامی که آدم به گناه دچار شد گفت: خداوندا به حق محمد از تو می¬خواهم که مرا ببخشی، خداوند فرمود: ای آدم از کجا محمد را شناختی در حالی¬که هنوز او را خلق نکرده¬ام ، آدم گفت: پروردگارا، هنگامی که مرا خلق کردی سر خود را بلند کردم و دیدم که بر ستون¬های عرش نوشته شده است؛ لا اله الّا الله محمد رسول الله، آن¬گاه دانستم که جز نام محبوب¬ترین مخلوقات خود را در کنار نام خود قرار نمی¬دهی ، خداوند فرمود: راست گفتی ای آدم، به حقیقت که محمد محبوب¬ترین مخلوقات نزد من است و مادمی که به حق وی از من استغفار کردی من نیز تو را بخشیدم و اگر محمد نبود تو را خلق نمی¬کردم.(أخرجه الحاکم (۲ / ۶۱۵ – ط دائره المعارف العثمانیه) وعنه البیهقی فی دلائل النبوه (۵ / ۴۸۹ – ط دار الکتب العلمیه) وقال البیهقی: “تفرد به عبد الرحمن بن زید بن أسلم من هذا الوجه، وهو ضعیف ” وتعقب الذهبی تصحیح الحاکم فی تلخیص المستدرک بقوله: ” بل موضوع، وعبد الرحمن واه) .
۵-حدیث مردی که نزد عثمان بن عفان نیازی داشت؛ طبرانی وبیهقی روایت کرده¬اند که :
«أَنَّ رَجُلاً کَانَ یَخْتَلِفُ إِلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی زَمَنِ خِلاَفَتِهِ، فَکَانَ لاَ یَلْتَفِتُ وَلاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِ فِی حَاجَتِهِ، فَشَکَا ذَلِکَ لِعُثْمَانِ بْنِ حُنَیْفٍ، فَقَال لَهُ: ائْتِ الْمِیضَأَهَ فَتَوَضَّأَ، ثُمَّ ائْتِ الْمَسْجِدَ فَصَل، ثُمَّ قُل: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْک بِنَبِیِّک مُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرَّحْمَهِ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِک إِلَى رَبِّک فَیَقْضِی لِی حَاجَتِی، وَتَذْکُرُ حَاجَتَکَ، فَانْطَلَقَ الرَّجُل فَصَنَعَ ذَلِکَ ثُمَّ أَتَى بَابَ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَجَاءَ الْبَوَّابُ فَأَخَذَ بِیَدِهِ، فَأَدْخَلَهُ عَلَى عُثْمَانَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَأَجْلَسَهُ مَعَهُ وَقَال لَهُ: اُذْکُرْ حَاجَتَک، فَذَکَرَ حَاجَتَهُ فَقَضَاهَا لَهُ، ثُمَّ قَال: مَا لَکَ مِنْ حَاجَهٍ فَاذْکُرْهَا ثُمَّ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ فَلَقِیَ ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَال لَهُ: جَزَاکَ اللَّهُ خَیْرًا مَا کَانَ یَنْظُرُ لِحَاجَتِی حَتَّى کَلَّمْتَهُ لِی، فَقَال ابْنُ حُنَیْفٍ، وَاَللَّهِ مَا کَلَّمْتُهُ وَلَکِنْ شَهِدْتُ رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَتَاهُ ضَرِیرٌ فَشَکَا إِلَیْهِ ذَهَابَ بَصَرِهِ». مردی در زمان خلافت عثمان بن عفان(رض) در پی رفع نیازی نزد ایشان می¬آمد، اماحضرت عثمان حاجت وی را برآورده نساخت. آن مرد نزد عثمان بن حنیف رفت و از آن احوال نزد وی شکوه نمود، ابن حنیف به وی گفت: به مسجد پیامبر(ص) برو و وضو بگیر و بعد از نماز بگو پروردگارا به تو روی آورده¬ام تا به وسیله¬ی پیامبرت که نبی رحمت است از تو بخواهم که نیاز مرا مرتفع گردانی ،و بگو ای محمد به وسیله¬ی تو به پروردگارت روی آورده¬ام تا نیاز مرا مرتفع گرداند و نیازت را بازگو. سپس آن مرد رفت و چنان کرد آن¬گاه بر در عثمان بن عفان رفت تا دربان دست وی را بگرفت و او را نزد عثمان(رض) برد، عثمان به وی گفت حاجتت را بگو، آن مرد نیاز خود را گفت و عثمان نیازش را مرتفع نمود ، سپس به وی گفت هر نیاز دیگری که داری بگو، آن مرد از نزد عثمان خارج شد و در راه به ابن حنیف رسید و به وی گفت خداوند تو را پاداش نکو دهد تا با شما صحبت نکردم عثمان حاجتم را رفع نکرد، ابن حنیف گفت قسم به خدا که من با عثمان سخن نگفته¬ام ، ولی گواهی می-دهم که پیامبر خدا(ص) شخصی نابینا نزد ایشان آمد و از نابینائی خود شکوه نمود… (أخرجه الطبرانی فی معجمه الصغیر (۱ / ۱۸۳ _ ط المکتبه السلفیه) وقد تکلم الذهبی فی میزان الاعتدال (۲ / ۲۶۲ – ط الحلبی) فی روایه شعیب بن سعید بما یقتضی تضعیف زیادته فی هذا الحدیث).
مبارکفوری می¬گوید: شیخ ما عابد السندی در رساله¬ی خود می¬گوید حدیث فرد نابینا بر جواز توسل و طلب شفاعت به ذات مکرم پیامبر در حیات ایشان دلالت می¬کند. اما بعد از وفات آن حضرت طبرانی در الکبیر روایت نموده است که مردی نزد عثمان بن عفان می¬آمد و…
و شوکانی در تحفه الذاکرین می¬گوید این حدیث دلیل است بر جواز توسل به رسول خدا به شرطی که معتقد باشیم که فاعل اصلی خداوند می¬باشد. (تحفه الاحوذی ج ۱۰ ص ۳۴)
دیدگاه اندیشمندان اهل سنت درباره ی توسل :
الف: نورالدین سمهودی معتقد است که توسل به پیامبر (ص) و طلب شفاعت از او از کردارانبیا و سلف صالح بوده و درهمه ی حالات قبل و بعداز خلعت در حیات دنیا و بعد از رحلت جایز می باشد و توسل به آن حضرت اولی از توسل به اعمال نیک می باشد.(وفاء الوفا ج ۴ص۱۳۷۲)
ب: عبدری قیروانی از علمای مالکیه (متوفای سال۷۳۱) در کتاب الغدیر در باب توسل چنین گفته است: هرکس به زیارت حضرت رسول(ص) رود و به ساحت او متوسل شود و حاجت بخواهد، مأیوس نخواهد شد،زیرا آن حضرت شافع مشفع است و توسل به ایشان موجب آمرزش گناهان خواهد شد. لذا هرکس در آستان حضرت رسول(ص) بایستد و به او متوسل شود. خداوند را بخشنده و مهربان خواهد یافت.(المدخل ج ۱ ص۲۵۸- الغدیر جلد ۵ ص ۱۱۲)
ج: زینی دحلان مفتی وقت شهر مکه ی مکرمه ضمن حمله به اندیشه و اعتقادات مخالفین جواز توسل، رویه آن ها را نقد کرده و می نویسد: مسأله ی توسل مانند یک سنت و اصل در دین اسلام مورد توجه بسیاری از صحابه ی رسول خدا، خلفا و پیشوایان مذاهب چهار گانه ی اهل سنت بوده و همگان خود را ملزم به رعایت این سنت برای تقرب و جلب رضایت خدا می دانستند. این در حالی است که مخالفان جواز توسل در کتب خویش، توسل به صالحان را نوعی اختلاف میان شیعه و سنی قلمداد کرده اند. اما اختلاف در مسأله ی ربطی به تسنن و تشیع ندارد، بلکه اختلافی است میان پیروان ابن تیمیه با دیگر فرق اسلامی (اعم از شیعه و سنی).
براساس فقه اهل سنت، مسأله ی اجماع در ردیف کتاب و سنت از مبانی و ادله ی استنباط احکام شرعی است، اما در فقه شیعه منبع مستقلی برای استخراج احکام محسوب نمی شود، بلکه از آن جهت که موافقت معصوم را نشان می دهد، معتبر است.
د: ابن جوزی از علمای اهل سنت(متوفای ۵۹۷ه ق) مدتی قبل از ابن تیمیه در جواز توسل به پیامبر(ص) در کتاب الوفاء فی فضائل مصطفی در بابی تحت عنوان التوسل بالنبی احادیث و اقوال زیادی را بیان کرده که نشان دهنده ی جواز توسل از دیدگاه اوست.از جمله این که ابن جوزی در کتاب مناقب احمد بن حنبل به نقل از عبداله بن موسی می نویسد:من و پدرم به زیارت قبر احمد می رفتیم و به او متوسل می شدیم تا نیازهایمان بر آورده شود.(مناقب احمد- بن جوزی ص ۲۹۷)
بنابر آنچه از نظرات و آرای علمای بزرگوار اهل سنت بیان شده، توسل به پیامبر(ص) و صالحین به عنوان فضیلتی در کارنامه ی رفتاری صحابه، خلفای راشدین و ائمه ی چهار گانه ی مذاهب اهل سنت ثبت شده است، به طوری که این بزرگواران علاوه بر عمل به این سنت الهی و فضیلت و ارزش اسلامی مردم را به اتیان به این امر مهم دعوت کرده اند و توسل به انبیا و اولیارا در زمان حیات و بعد از آن جایز دانسته اند.
سیره ی عملی بزرگان و اندیشمندان اهل سنت قبل و بعد از ابن تیمیه، بیانگر این واقعیت است که آن بزرگواران قایل به جواز توسل بوده اند و این اندیشه ، نشانه ی استقلال رأی علمای اهل سنت و عدم تأثیر پذیری آنان از آرای ابن تیمیه می باشد . از سویی دیگر، بیانگر رد نظر و اندیشه ی ابن تیمیه در این مقوله است چون علمای اهل سنت نه این که مردم را از عمل به این سنت بر حذر نداشته اند. بلکه از آن به عنوان فضیلتی دینی یاد نموده و دیگران را به انجام این سنت حسنه فرا می خواندند.
قول دوم: دسته¬ای دیگر از علمای امت اسلامی بر این باورند که توسل به پیامبر بعد از وفات ایشان جایز نیست.
ابویوسف از امام ابوحنیفه نقل کرده است، برای هیچ کس درست نیست که جز به اسماء وصفات خداوند توسل جوید. صاحب کتاب درالمختار می¬گوید: احتیاط در آن است که این نوع توسل ممنوع باشد، زیرا جواز این نوع توسل در خبر واحدی که با اصول قطعی مخالفت می¬کند نقل شده است و این قول، قول ابن تیمیه و متأخرین حنابله می-باشد. اما توسل به اولیا و صالحین نیز به مانند توسل به پیامبر می¬باشد. (وفاء الوفاء ۴ / ۱۳۷۵ والمدخل ۱ / ۲۴۹ وتفسیر روح المعانی ۶ / ۱۲۸، وتحفه الأحوذی ۱۰ / ۳۴ وتحفه الذاکرین للشوکانی (۳۷) .)
این گروه از علما توسل مشروع و جایز را به شرح زیر بیان نموده اند:
۱- تـوسل به ذات خداوند متعال جایز است، مانند این که بگوئی: یا الله.
۲- توسل به یکی از اسماء الله: یا رحمن، یا رحیم، یا حی، یا قیوم.
۳- توسل به صفات باری تعالی: «اللهم برحمتک أستغیث» خدایا به رحمت تو دادرسی و استغاثه می کنم (فریاد رسی می کنم). و مانند این ها.
۴- توسل به دعای مرد صالحی که زنده است و وجود دارد، مثلاً می گوئیم: ای شیخ برایم دعا کن، و ماننـد این.
۵- توسل به عمل نیک و صالح: مانند قصه ی اصحاب غاری که صخره ای درِ غار را بر روی آن ها بست، و خدا را با اعمال صالحی که انجام داده بودند دعا کردند، خداوند مشکل آن ها را بر طرف کرد و از غار بیرون آمدند.
این دسته از علما، سووال وطلب از مردگان و شخص غیر حاضر را شرک می دانند و معتقدند خداوند بندگان را ارشاد وراهنمایی کرده تا فقط اورا بخوانند و برای خود دلایلی از قرآن ذکر کرده و مورد استناد قرار داده اند که به شرح زیر به این آیات اشاره می شود:
«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ » (سوره بقره البقره آیه ی ۱۸۶). «وهنگامی که بندگانم از تو درباره ی من بپرسند، من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند پاسخ می گویم، پس آنان هم دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا آنان راه یابند».
وآیه ی ۱۴سوره ی فاطر را نیز دلیلی برای اثبات رأی خویش بیان کرده اند:
« إِن تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا دُعَاءکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ » )سوره فاطرآیه ی۱۴) «اگر آنـ ها را به فریاد بخوانید صدای شما را نمی شنوند و به فرض اگر بشنوند، توانایی پاسخ گویی به شما را ندارند، و (گذشته از این) در روز قیامت انبازگری و شرک ورزی شما را رد می کنند (و می گویند: شما ما را پرستش نکرده اید و بی خود می گویید) و هیچ کسی همچون (خداوند) آگاه از احوال آخرت، به گونه قطع و یقین، از چنین مطالبی تو را با خبر نمی سازد» پس هر مرده ای که چون از آن ها کمک خواسته شود استجابت نمی کند چنان که می‌فرماید:( سوره النمل آیه۸۰) «بی گمان تو نمیتوانی مرده دلان (زنده نما) را شنوا بگردانی(سوره ی نمل آیه ۸۰) «و تو نمیتوانی مردگان آرامیده در گورها را شنوا گردانی».(سوره ی فاطر آیه ی ۲۲)
توسل از دیدگاه وهابیت:
علمای این فرقه، اعتقادی به زیارت قبور،توسل و استعانت به غیر خداوند ندارند و آن را منافی توحید قلمداد می نمایند. پیروان این ایده، معتقدند لازمه ی توحید این است که از غیر خدا استعانت نشود و توسل به غیر خداو طلب شفاعت را شرک می دانند.
این گروه آیه ی ششم سوره ی مبارکه ی جن را که می فرماید: وانه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقاً را دلیل صحت نظریه ی خویش ذکر کرده اند و می گویند: انبیای الهی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و نمی توان از آنان درخواست کمک کرد.
در رد این شبهه، علما گفته اند: شأن نزول این آیه ی شریفه این است که عرب جاهلیت اعتقاد داشت که جن در بیابان زندگی می کند، بنابراین، هنگام خارج شدن از شهر از رئیس جنیان برای حفظ از شر جن ها و آذیت و آزار ان ها استمداد می کردند، این در حالی است که توسل و تمسک به جن مطلقا حرام است و خداوند از این عمل نهی فرموده است .
برخلاف آن، پیامبران حاملان وحی و فرستادگان خدا هستند و با خداوند در ارتباط می باشند و نزد پروردگار متعال از مقام و منزلت ویژه برخوردارند و قیاس انبیاء علیهم السلام با جنیان، قیاسی بس باطل و غیر معقول می باشد و همچنین نیت اهل جاهلیت در تمسک به جن با نیات مسلمان موحد، که برای تقرب به خدای بزرگ به پیامبران و صالحان توسل می جوید، تفاوت واضح وآشکاری دارد که بر اهل عقل و اندیشه و خرد پوشیده نیست. همچنین آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که بیانگر آن است با اجازه ی خداوند می توان به دیگران نیز متوسل شد و از افراد مورد تأیید خداوند استمداد نمود. ای کاش این دسته از علما که توسل را جایز نمی دانند این آیات شریفه را مد نظر قرار می دادند و بر اساس مفاهیم این آیات مبادرت به صدور رأی می نمودند.
توسل به خدواند، همان دستاویزی به کمال قوت و قدرت است.توسل با انبیاء و اولیای الهی از موارد نزدیکی جستن ضعیف به قوی است، از این جهت که آنان نسبت به سایر انسان ها قوی ترندمی توان به آن بزرگواران متوسل شدو سیره ی عملی آنان را که سنت و روش آن هاست الگوی خود قرار داد.
باید اذعان کرد که عامه ی مسلمانان اعم از شیعه و سنی در اعتقاد راسخ به سه اصل توحید، معاد ونبوت هیچ اختلافی ندارند و به طور قطع و یقیین کسانی را که به هرکدام از این اصول سه گانه معتقد نباشند خارج از دایره ی معتقدان به مکتب انسان ساز اسلام می دانند. بنابر این، می توان گفت: کسانی که بدون اطلاع و آگاهی از نیت اشخاص مؤمن آنان را به واسطه ی توسل به مقام و جایگاه انبیا و اولیا تکفیر می کنند راه را به خطا رفته اند.
رسول گرامی اسلام (ص) در بیانی صریح می فرماید « انما الاعمال بالنیات».«اعمال وکارهای انسان به نیت وی بستگی دارد».(شرح اربعین نووی) آنان که به نیات واقعی توسل کنندگان واقف نیستند، چگونه در خصوص دیگران این چنین شتاب زده قضاوت به خرج می دهند.
با مطالعه و بررسی اندیشه ی معتقدین به توسل بعد از وفات انبیا و صالحان پی می بریم که این بزرگواران اهل ورع، زهد و تقوا بوده اند ودر صراط مستقیم الهی گام نهاده اند، به هیچ وجه این گونه نبوده که نسبت به آیات قرآن و احادیث شریف نبوی بی اطلاع باشند، بلکه بر خلاف اندیشه ی تکفیری ها از موحدان واقعی بوده اند.
بنابراین باید گفت: منظور آن ها از سوی معاندان ومخالفانشان به درستی درک و فهم نشده و در نتیجه دچار ظن و شکی شده اند که به تعبیر قرآن کریم از مصادیق گناه ومعصیت به شمار می رود. «ان بعض الظن اثم». «بعضی از شک و گمان ها گناه ومعصیت است».(آیه ی سوره). به یقیین اگر اطلاع کافی و وافی نسبت به باور راسخ متوسلین داشتند و زبان ایشان را می فهمیدند، اعمال آنان را مورد تأیید وتنفیذ قرار می دادند.
مطلب دیگری که باید به آن اشاره کرد؛ مقام ومنزلت پیامبر(ص) نزد پروردگار یکتاست. خداوند در قرآن اطاعت از خود را منوط به اطاعت وپیروی از رسولش نموده است و می فرماید: پیامبر(ص) الگو و اسوه ی مکارم اخلاقی است، حیات وممات آن حضرت برای انسان ها درس بزرگی از تقوا، کرامت انسانی، اخلاق حسنه، کفر ستیزی ومبارزه با مصادیق شرک و الحاد است.
مقام آن حضرت به مراتب از شهدا، صالحین، اولیا و سایر انبیاء علیهم السلام برتر است، این در حالی است که خداوند متعال در توصیف مقام شامخ شهدا در آیه ی ۱۶۹سوره ی آل عمران می فرماید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون».« معنی». این آیه دلالت صریح بر این دارد که مردگان توانایی بر انجام کارهایی دارند که به اعضا و حرکات اختیاری بستگی نداشته باشد.
شوکانی و ابن قیم از علمای مخالف توسل به اموات به طلب نفسانی، شفاعت، سببیت ویاری خواستن از ارواح اعتراف کرده اند، زیرا که روح با مرگ نمی میرد وتنها از بدن جدا می شود و دراین صورت علاقه وارتباطش با مادیات قطع و وارد زنجیره ی مجردات می گردد و در نتیجه قدرتش نسبت به هنگامی که در بدن محبوس بود، چند برابر می شود.
طبق روایتی که در باب توسل حضرت آدم به پیامبر(ص) ذکر شد، این عمل قبل از حیات طیبه ی رسول خدا(ص) به وقوع پیوسته است، یعنی درخواست آدم قبل از وجود مطلوب منه(متوسل به) بوده است و می بینیم که خداوند دعای حضرت آدم را پذیرفته و ایشان را مورد آمرزش قرار داده است.
 
در این نمونه از توسل،حضرت آدم نزد پروردگار به مقام حضرت محمد(ص) متوسل می شود، در حالی که انسان عاقل عملی را که احتیاج به شعور دارد از کسی که نه حیات جسمانی دارد ونه حیات روحانی طلب نمی کند، پس جاه، مقام و شرف پیامبر(ص) در علم خدا ودر لوح المحفوظ ثابت بوده و آدم نیز آن را در لوح دیده است و خداوند بزرگ بر چنین کاری توانایی دارد.
نتیجه گیری:
با مطالعه و تحقیقی که برای تحریر وارائه ی این مقاله برایم حاصل شد، دریافتم که مقوله ی توسل مانند سایر احکام نورانی اسلام در متن و بطن مقررات دین مبین اسلام، خصوصاً در قرآن کریم واحادیث شریف نبوی و سیره ی سلف صالح، جایگاه ویژه ای دارد و اصلی است مورد اتفاق علما و صاحب نظران مذاهب اسلامی، به طوری که سکانداران و معماران مذاهب اسلامی در توسل به اسماء وصفات پروردگار، جاه، مقام و محبت انبیاء و صالحان، قرآن کریم و عبادت اتفاق نظر دارند و آنچه که در این باب مورد اختلاف ومناقشه است توسل به انبیا وصالحان بعد از حیات آن بزرگواران در عالم برزخ و روز قیامت .
اما آنچه روشن ومبرهن است، این است که اکثر قریب به اتفاق علمای شهیر و فاضل مذاهب اسلامی اعم از چهار مذهب اهل سنت وجماعت و مذهب اهل تشیع که هریک منبع و مصدری از علوم متعالی ومترقی اسلامی در باب فقه، اصول، کلام، تفسیر وحدیث و…. بوده وچراغ نورانی راه مسلمانان می باشند به جواز توسل به انبیا، اولیا وصالحان و استعانت از این گوهرهای گرانبهای عالم معرفت ومعنویت رأی داده اند و مسلمانان را نیز به انجام این مهم توصیه فرموده اند.
این بزرگواران طریق اعتدال، تقوا و زهد را که همان طریق قرآن و سنت نبوی است انتخاب کرده وما را بدان رهنمون شده اند. لذا بر اساس نصوص صریح قرآن و سنت و سیره-ی علمای مذاهب اسلامی برای تقرب الهی وکسب فضیلت و رحمت بی کران پروردگار می توان به پیامبر(ص) وصالحین توسل جست و قطعاً این امر شامل زمان حیات و ممات آن بزرگواران خواهد شد.
در متن مقاله نمونه های زیادی برای تنویر افکار خوانندگان عزیز با استناد به آیات واحادیث و منابع تاریخی ذکرشد .
خصوصاً در مذهب حضرت امام شافعی (ره) علما و صاحب نظران این مذهب به صراحت انواع توسل را مورد تأیید قرار داده اند که به آن اشاره شد.
آنچه را که مخالفین جواز توسل به انبیاء علیهم السلام و صالحین مستند نظرات وآرای خویش قرار داده اند با مقایسه به استنادات علمای مذاهب اسلامی که توسل را جایز می دانند، از ضعف استدلال برخور دار است.
لذا با عنایت به مستندات ذکر شده در منابع اسلامی، توسل به شرطی که رنگ استقلال در تأثیر به خود نگیرد و شخص توسل کننده قدرت متوسل به را موازی قدرت خداوند بزرگ تصور ننماید، بلکه نیت واقعی اش فراهم کردن وسیله برای تقرب به خدا باشد، همان طوری که در تعریف توسل بدان اشاره شد، عین توحید است و با شرک مورد نظر مخالفین در تضاد می باشد.
شکی در این نیست که انجام واجبات و مستحبات مانند نماز، روزه، زکات، جهاد وغیره همگی ابزار و وسایلی معنوی به شمار می روند که عمل به آن ها انسان را به سرمنزل مقصود که همان تقرب به خداست می رسانند و انسان در پرتو انجام این فرایض و سنت ها حقیقت بندگی خدا را در می یابد و در نتیجه¬ی آن، به خدا نزدیک می شود که این هم هدف نهایی همه ی انسان های مسلمان و موحد می باشد.
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
منابع:
۱-لسان العرب
۲-أساس البلاغه
۳- ترتیب القاموس المحیط
۴- قاعدهَ جلیلهَ فی التوسل والوسیله
۵- وتفسیر روح المعانی الاَلوسی
۶- تفسیر ابن کثیر
۷- تفسیر قرطبی
۸- تفسیر جلالین
۹- صحیح مسلم
۱۰- صحیح بخاری
۱۱- سنن ابوداوود
۱۲- سنن ترمذی
۱۳- سنن ابن ماجه
۱۴- مسند امام احمد
۱۵- المستدرک علی الصحیحین
۱۶- مجموعه الفتاوى ابن تیمیه
۱۷- المیزان للذهبی
۱۸- وفاء الوفاء
۱۹- فیض القدیر للمناوی
۲۰- تفسیر القاسمی
۲۱- عمل الیوم واللیله
۲۲- مجمع الزوائد
۲۳- شرح المواهب
۲۴- المجموع للنووی
۲۵- المدخل
۲۶- الفتاوى الهندیه
۲۷- فتح القدیر
۲۸- الفتوحات الربانیهَ على الأذکار النوویه
۲۹- وفاء الوفاء
۳۰ الفواکه الدوانی
۳۱- شرح أبی الحسن على رساله َ القیروانی
۳۲- القوانین الفقهیه
۳۳- إعانهَ الطالبین
۳۴- التجرید الصریح
۳۵- کشاف القناع
۳۶- المبدع
۳۷- الفروع
۳۸- المغنی مع الشرح الکبیر
۳۹- الإنصاف
۴۰- مراقی الفلاح بحاشیه َ الطحطاوی
۴۱- حاشیهَ الطحطاوی على الدر المختار
۴۲- تحفهَ الأحوذی
۴۳- تحفهَ الذاکرین
۴۴- جلاء العینین
۴۵- حقیقهَ التوسل والوسیله
۴۶- التوسل وأنواعه وأحکامه
۴۷- فی الکبیر والأوسط للطبرانی
۴۸- دَلاَئِل النُّبُوَّهِ
۴۹- تلخیص المستدرک
۵۰- میزان الاعتدال
۵۱- الموسوعه الفقهیه بالکویت

شناسه خبر : 19859

این خبر رو هم ببینید

ضربت تیغ تکفیر بر فرق ایمان

خوارج اولیه که بعداز جنگ صفین و ماجرای حکمیت پدید آمدند، درباره موضوعات مختلف، باورهایی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 − پانزده =