پهچهیی پهرچهمییو، پرچی سیاههر دهلیی مانگه شهوه كولمی تیا
لاده دهسروكهیی ههوری له جهبیندهركهوی شهمس و قهمهر، نور ضیا
لیوی تو ئاوی بهقا، من خضرمفهیضی تو رهحمهت و من سهوزه گیا
فهرشی كهففی بهری پیته نهرگسسهری داخستووه وهك چاوی حهیا
مهخمهره هاوییهیی ههولی فیراقدهستی من دامهنی تو روژی قیا
“گیل” ئهگهر توركی، “تعال” ئهر عهرهبی”بی” ئهگهر كوردی، ئهگهر فورسی “بیا”
بیستم له ههموو لایه مهیلی شهر و دهعوایهسهودا له سهرمدایه، باكم چ له غهوغایه
فهرموی به مژهی مهستی، ئازانهو و تهردهستیسادهی له دلی سستی، تیری، به تهمهننایه
چهرخی چهپی گهردوونه، راست و چهپی چهند دوونهبی چاكه چ بیچونه، راستی له چهپی نایه
پیم گوت: مهكه چاك چاكم، پیش خزمهتی زور چاكم…فهرموی: به سهری كاكم، داغت له دلمدایه!…
زاهید! مهكه مهنعی دل، بو تو نییه سودی گولخاكت بهسهر ئهی غافل! كهوتوویه چ سهودایه؟!
“نالی” مهكه وهصفی تو -باریكه نمامی تو-مهعلوومه كه سهروی تو بی میثله له دونیایه
شاعر مشهور کردملا خدر ( ملا خضر ) متخلص به نالی فرزند احمدشاه ویس آلی بیکی (علی بیگی) میکاییلی به سال ۱۲۱۵ ه.ق در دهکده خاک و خول از دهات شهروز متولد شد و پس از رسیدن به حد رشد به قره داغ رفت و تحصیلات خود را در آنجا آغاز کرد ومدتی از محضر ملا محمد بن الخیاط استفاده کرد. پس از آن به سلیمانیه رفت نزد یکی از علمای آنجا به نام ملا عبدالله رش درس خواند. بعد از آن به سابلاخ(مهاباد فعلی)سفر کرد و ایامی در آنجا تلمذ نمود و از سابلاخ راهی سنندج شدو پس از یک سال به سلیمانیه برگشت و به اخذ اجازه نایل آمد. آنگاه در سلک مریدان مولانا خالد نقشبندی درآمد و مدتی مشغول سیروسلوک طریقه نقشبندیه گردید. در سنه ۱۲۵۰ مسافرتی به ممالک عربی و حجاز کرد پس از انجام مراسم حج در سنه ۱۲۵۵ ه.ق مستقیما به استانبول رفت و ملازمت احمدپاشابابان را اختیار کرد.احمد پاشا -که خود اهل شعر وادب بوده است- مصاحبت نالی را غنیمت میشمارد و در بزرگداشت و احترام او بسیار می کوشد او را با دوستان و آشنایان فاضل و ادیب خود در استانبول آشنا می سازد.نالی سرانجام به سال۱۲۷۳ ه.ق در استانبول وفات می کند و در قبرستان ابوایوب انصاری به خاک سپرده می شود.نالی هنگام مراجعت از سفر حجاز مدتی در شام توقف می کند و همانجا نامه ای را به ضمیمه یک قصیده کردی مشتمل بر ۳۳ بیت برای دوستان و نزدیکان خود در سلیمانیه می فرستد و از چگونگی اوضاع وطن خود جویا میشود که اگر رو به راه است به سلیمانیه برگردد و اگر نه برای همیشه با زادگاه خود وداع می گوید و آواره دیار غربت می شود. که از آن قصیده است:قوربانی توزی ریگه تم ئه ی بادی خوه ش موروروه ی په یکی شاره زا به هه موو شاری شاره زوورئایا مه قامی روخسه ته له م به ینه بیمه وه؟یامه سله حه ت ته وه ققوفه تا یه ومی نه فخی سوور؟حالی بکه به خوفیه که ئه ی یاری سه نگ دل(نالی) له شه وقی تویه ده نیری سلامی دووردر آن ایام عبدالرحمن بیگ سالم، در سلیمانیه بوده است. نامه و اشعار نالی را می بیند ودر جواب او قصیده مفصلی می سراید و شمه ای از مظالم مامورین عثمانی را در مناطق کرد نشین برای نالی شرح می دهد او را از مراجعت به وطن منصرف می سازد که اینک ابیاتی از آن قصیده:جانم فه دای سروه که ت ئه ی باده که ی سه حه روه ی په یکی موسته عیدی هه مووراهی پور خه ته رئه ی میروه حه ی جه مالی مه ئاسای دلبه رانوه ی شانه زه ن به کاکولی تورکانی سیم به رنالی از شعرای بزرگ کرد است که به زبان عربی و فارسی و ترکی نیز آشنایی داشته به این زبانها شعر گفته است. اشعار کردی نالی به شیوه سورانی و در نهایت بلاغت و شیوایی و روانی و دارای محسنات لفظی و معنوی است.نالی در ایام تحصیل در قره داغ دل در گرو عشق دختری به نام حبیبه می بازد و مدتی در آتش شوق دیدار یار می سوزد؛ بدون اینکه فرصتی دست دهد تا او را از دلدادگی و شوریدگی خود آگاه سازد؛ غافل از آنکه محبوب نیز به او دلباخته و عشق، کار هردو را ساخته است. همین مساله عشق و دلدادگی موجب می شود که ذوق فطری نالی شکوفا شود و احساسات درونی خود رادر قالب شعر بریزد.سرانجام شدت شوریدگی او را وادار می کندکه شخصا به خواستگاری معشوق برود. از قضا تصمیم و تدبیر او با اراده و تقد یر ازلی موافقت می کند و آن دو دلداده با هم ازدواج می کنند و به وصل همدیگر نایل می شوند.گروهی معتقدند که بعد از مدتی حبیبه در می گذرد و نالی تا روزی که حیات داشته – بدون اینکه همسر دیگری برگزیند- در دیار غربت، داغدار مرگ و هجران آن همسر و یار وفادار خود بوده است.برخی معتقدند که آن دو دلداده بیشتر از این با هم زندگی کرده اند؛ با این حال نالی همچنان به همسر خود عشق می ورزیده و به او وفادار بوده است. بارها دوستانش به وی گفته اند: عجبا پیر شدید، اما گویی هنوز از همدیگر سیر نشده اید؟ نالی در جواب گفته است: حبیبه انگیزه شعر و شاعری من بوده و عشق او ذوق مرا تحریک کرده است، از او دارم و نمی توانم فراموش کنم و آن را نادیده بگیرم.

خدر شاویسی مکائیلی
خدر شاویسی میكائیلی (نالی) – ١٨٠٠ تا ١٨۵٦ میلادی- اولین دیوان كردی را خلق كرد، وی بر چهار زبان تركی، عربی، فارسی و كردی مسلط بود و به هر چهار زبان نیز اشعار ظریفی را سروده است. بیشتر عمر پر بار خویش را در سنندج گذراند. نالی تنها دو سال در كنار “حبیبه” همسر دلبندش ماند و بعد از مرگ زودرس همسر، ترك شهر و دیار خویش كرد و هرگز زن دیگری هم اختیار نكرد. نالی در نزد كردها حكم حافظ شیرازی را دارد……
شناسه خبر : 20039