از قرنها پيش و پيش از جنگهاي صليبي در غرب، تلاش ميشد كه چهره پيامبر ما را مخدوش نشان داده و آن حضرت را جنگطلب و به دور از صلح معرفي كنند؛ اقدامي كه تاكنون نيز توسط اقليتي در غرب ادامه دارد چنانكه آنها به رغم آنچه راجع به تساهل و تسامح و احترام به افكار و مقدسات ديگران مطرح ميكنند و حتي جامعه خود را سكولار معرفي ميكنند، هنوز پيشزمينههاي فرهنگي آنان از بين نرفته و با اينكه بين پيامبران هيچ اختلافي نيست و خداوند همه آنان را براي هدف واحد اصلاح و هدايت انسانها فرستاده، آنان به تلاش در فرق گذاشتن بين پيامبران ادامه داده؛ يكي را پيامآور صلح و دوستي و ديگري را به گونهاي ديگر معرفي ميكنند.
دشمنان اسلام خود را به زحمت انداختهاند تا از پيامير اكرم(ص) چهرهاي خشن و خون ريز بكشند و ثابت كنند كه پيشرفت سريع اسلام در شرق به نيروي سلاح و زور و شمشير بوده، و گرويدن ملل مغلوب به اسلام، تنها به زور و قدرت و با شمشير بوده است. اين تهمت معروفي است كه اغلب نويسندگان غرب در طول چند قرن روي آن تبليغ كردهاند و در نظر عموم مردم به صورت حقيقت و يك امر واقعي و بديهي جلوه دادهاند. از اينرو، در اين نوشتار برآنيم تا به چند نمونه از اين تهمتها و اتهامات ناروا اشاره و سپس به آنها پاسخ داده شود.
تهمتزنندگان
۱ـ بسوئه: درباره پيامبر اكرم(ص) با كمال بيانصافي و جهالت چنين ميگويد: ((پيغمبرِ… اعراب خود را فرستاده خدا معرفي كرد و پس از آنكه ملت هايي نادان را فريفت، از نفاق و تفرقهاي كه ميان كشورهاي همسايه وجود داشت، سود جست و با كمك شمشير و جنگهاي خانمان برانداز دينِ شهوانيِ خود را رواج داد…)).
۲ـ كارل بروكلمان: ميگويد: ((… از سويي ديگر همين پيامبر بر شمشير تكيه كرد تا پرستش آئين خود را بر ملت ها واجب گرداند. و بر مسلمين واجب ميگرداند كه دشمني خويش را بر غير مسلمان اعلام دارد و در هر جا كه ايشان را بيابد بر آنان دشمن باشد، زيرا نبرد با غير مسلمان واجب ديني است.))
۳ـ مسيونر كولي ميگويد: ((در قرن هفتم ميلادي دشمني در شرق بپا خاست و آن اسلام بود كه نيروئي تازه را پي افكند و با سختترين انواع تعصب بپاخاست و محمد در دست هر كسي كه از او پيروي و اطاعت گزيد شمشيري داد و مقدسترين قوانين اخلاق را زير پا نهاد، براي پيروان خويش ناروائي و ستم و سلب اموال ديگران را مباح گردانيد، و كساني را كه در ميدان نبرد كشته ميشدند وعده داد كه از لذات جاويد آخرت بهرهمند خواهند شد…))
۴ـ جوليان ميگويد: ((اين اعراب بودند كه آئين خود را با نيروي شمشير خويش بر مردم فرض قرار دادند و بر خلق اعلام ميكردند كه: يا اسلام را بپذيريد و يا به استقبال مرگ بشتابيد! در حالي كه پيروان مسيح با نيكوكاري و احسان خويش مردم را هدايت ميكردند و راه راست مينمودند.))
۴ـ لاپتي لوونيان ميگويد: ((تاريخ اسلام زنجير خوفناكي از خونريزي ها و نبردهاي سراسر خونين بود.))
۵ـ ج. ايزاك ميگويد: ((محمد بر پيروان خويش فرمان داد تا همه جهانيان را به زير رايت اسلام بكشند و اگر ضرورت ايجاب كند از توسل به شمشير خودداري نورزند)).
پاسخ اتهامات:
۱ـ جواب نقضي:
سؤالي كه در اينجا مطرح است اين است كه آيا اديان ديگر هميشه در صلح زيسته و هرگز با جنگي گريبانگير نبودهاند؟ مگر در تاريخ مسيحيان جنگهاي متعددي براي مسيحي کردن ديگران روي نداده است؟ آيا ميتوان جنگهايي را که مسيحيان بر افروختند، به حساب دين عيسي که دين صلح است تمام کرد؟ غربيان اسلام را دين همراه با شمشير ميدانند و برخي از آنان ميگويند: مسيحيت اين افتخار را دارد که هيچ اسمي از جنگ در آن نيست. در حالي که با مراجعه به تورات و انجيل پي ميبريم که در آياتي به جنگ و جهاد اشاره شده است که به عنوان نمونه به دو مورد اشاره ميشود:
۱ـ در انجيل متي آمده است: ((گمان نكنيد كه من آمدهام تا صلح را بر روي زمين بياورم، بلكه شمشير آوردهام.))
۲ـ در تورات آمده است: ((چون به شهري نزديك ميشوي تا با اهل آن بجنگي ابتدا آنان را به صلح دعوت كن. اگر دعوت تو را به صلح پذيرفتند و آن شهر را در اختيارت گذاردند، تمام مردم آن مسخّر براي توست و همه برده تو ميشوند. و اگر با تو صلح نكردند بلكه از راه جنگ وارد شدند، آنان را محاصره كن، و چون پروردگارت تو را ياري كرد و بر آنها دست يافتي تمام مردانشان را از دم شمشير بگذران و تمام زنان و اطفال و چارپايان و هر آنچه در شهر است، غنيمت براي توست و ميتواني از آنها كه پروردگارت به تو عطا كرده استفاده كني و اين چنين انجام ميدهي با شهرهاي دور افتاده كه از شهرهايي نيستند كه امت تو در آن قرار دارند. و اما آن شهرهايي را كه پروردگارت براي تو نصيبي در آنها قرار داده هيچ انساني را در آنها باقي مگذار.))
به راستي كه اگر يك خواننده منصف اين سطور را بخواند و آن را با دستورات و فراميني كه از سوي پيامبر اكرم(ص) در رابطه با نيكي كردن با اسرا، زنان و اطفال و پيران صادر شده مقايسه كند، به خوبي خواهد فهميد كه كدام دين، پيامآور صلح و دوستي است؟
از اين ها گذشته كساني كه به جنگهاي پيامبر اكرم(ص) اشكال ميكنند بهتر است نظري به جنگهاي صليبي افكنند كه چگونه مسيحيان به جهت گسترش مسيحيت، خون ميليونها مسلمان بيگناه را بر زمين ريختند. و به عنوان نمونه برخي از فجايع آنان را از زبان «ريموند داجيل» كشيش شهر لوپوي كه خود از نزديك شاهد خونريزي و قتل و غارت همكيشان خود در بيتالمقدس – پس از فتح آن شهر بوده – نقل ميكنيم تا روشن شود اين ديني كه دارندگان آن فرياد سر ميدهند در آن هيچ اسمي از جنگ نيست، چگونه عملكردي داشتهاند:
۱ـ ((هنگامي كه لشكر ما برج و باروي شهر بيتالمقدس را گرفت حالت بهت و منظره هولناكي مردم عرب را فرا گرفت، سرها بود كه از تن جدا ميشد و تازه اين كوچكترين كاري بود كه به سرشان ميآمد، برخي را در آتش ميسوزاندند و اين پس از آن بود كه مدت زماني او را زجر و شكنجه داده بودند، در ميان كوچهها و ميدانهاي بيتالمقدس جز تلهائي از سرها و دست و پاي بريده اعراب چيزي ديده نميشد، و راه عبور تنها از روي كشتههاي ايشان بود، تازه اينها مختصري از مصيبتي بود كه به سر اعرب رسيد))
۲ـ همين كشيش در مورد كشتار دهها هزار مسلمان در مسجد عمر نيز چنين نقل ميكند:
((به راستي قشون ما در هيكل سليمان در خونريزي افراط كردند، از يكسو لاشههاي كشتگان در خون خود دست و پا ميزد، در طرف ديگر دست و بازوهاي قلم شده گويا با انگشتان تسبيح ميگفتند و هر كدام ميخواستند به بدني متصل گردند. ميان دستها و بدنها به هيچ وجه تميز داده نميشد، لشكري كه خود مباشر چنين كشتار بيرحمانهاي بودند از بخار خونها به زحمت افتاده بودند.))
اعمال مسيحيان در اين جنگها آنقدر وحشيانه و بيرحمانه بوده است كه دكتر گوستاولوبون پس از اينكه از ذبح مسلمين و زنده در آتش سوزاندن و… و مهاجرت سه ميليون مسلمان از اسپانيا سخن ميراند، ميگويد: ((ما نميتوانيم (از اعمال صليبيها دفاع كنيم) و قادر به هيچ گريزي نيستيم، جز اينكه بگوئيم هيچگونه تفاوتي ميان وحشيان و فاتحين اسپانيا نبوده است…)). و در ادامه ميگويد: ((هيچ ستمگري در جهان مرتكب چنان ستم و آدمكشي بدانصورتي كه صليبيها مرتكب شدند، نشده است.))
حال بايد از كساني كه تهمت جنگ و خونريزي و خشونت به اسلام و پيامآور آن ميزنند، بايد پرسيد آيا از مسلمين براي نشر و گسترش دين اسلام، اينقدر قتل و غارت و خونريزي سر زده است؟ بنابراين ميتوان گفت در اسلام كه جهاد وجود دارد، افتخاري برايش محسوب ميشود؛ زيرا مشتمل بر قوانيني است كه جلو هر گونه قتل و غارت و بيرحمي را ميگيرد. و مسيحيت چون طرحي جامع براي جامعه و قانوني براي تشکيلات اجتماعي ندارد، جهاد و قوانين آن را ندارد. در واقع مسيحيت تنها يک سلسله نصحيت است. اسلام ديني است که وظيفه و تعهد خودش را اين ميداند که جامعه و حکومت تشکيل دهد. رسالتش اصلاح جهان است. چنين ديني نميتواند جهاد نداشته باشد همچنانکه دولت نميتواند ارتش نداشته باشد
۲ـ گواهان منصف:
اگرچه پيامبر اكرم(ص) از سوي برخي نويسندگان متعصب غربي مورد انواع تهمتها و اتهامات قرار گرفته است اما در ميان همان نويسندگان غربي هستند افرادي كه با ديده بصيرت و با نظر انصاف و با فكري روشن و قلبي پاك، و خالي از شوائب تعصب درباره اسلام و شارع مقدس آن اظهار نظر كرده و خط بطلاني بر اتهامات متفكران همكيش خويش كشيدهاند. ما در ادامه بحث نظر اين افراد را ميآوريم تا ثابت شود كه ((نظريه جنگطلب بودن پيامبر اكرم و گسترش اسلام با زور و شمشير)) تهمتي بيش نيست.
۱ـ توماس كارلايل:
وي درباره اين باره ميگويد:
((و چون محمد به ملايمت و پند و موعظه آنها (كفار) را به راه راست خواند قبول نكردند و به سركشي و قلدري ادامه دادند و از پيروي حق سرباز زدند، بنابراين سزاوار است كه محمد كار را به شمشير واگذار نمايد تا اين آلت برنده كار را فيصله دهد.
درباره اينكه محمد اسلام را با شمشير به پيش برده سخن بسيار گفتهاند. اگر مردم اين را دليل بر سستي و دروغي بودن دين او بگيرند اشتباه و حقپوشي بزرگي كردهاند. اينها ميگويند: اگر شمشير نبود اسلام پيش نميرفت. ولي بايد پرسيد چه چيز بود كه شمشير را براي آن نشر آن ايجاد كرد؟ آيا جز قوه دين و ايمان چيز ديگري بود؟ … من معتقدم حق، خودبخود به هر حال پيش ميرود. آيا مگر اين مسيحيت نيست كه گاهي شمشير به كار ميبرد؟ آنچه كه شارلماني با قبائل “ساكسون” كرد در اين باره كافي است.))
۲ـ جان ديون پورت:
وي كه كتابي با عنوان عذر تقصير به پيشگاه قرآن و محمد تأليف كرده، در اين باره مينويسد:
((كساني كه هنوز تصور ميكنند ديني را كه قرآن تعليم داده بوسيلة شمشير تبليغ شده است اشتباه و خبط خارقالعادهاي كردهاند. زيرا همه صاحبنظران و متفكرين به روشني و بيغرضي تصديق دارند كه دين محمد كه بوسيله آن نماز و زكات جانشين قربانيهاي بشري گرديد و ديني كه به جاي جنگ و نزاع دائم و مستمر، روح خيرخواهي، بشردوستي و فضائل اجتماعي را در نفس دميد، بايستي در تمدن اثر و نفوذ مهمي داشته باشد. در حقيقت خير و بركتي بود براي جهان شرق و بالاخره براي قلع و قمع بتپرستي و مانند روش موسي نيازمند آن نبود كه بدون مضايقه ابزار و آلات جنگي و وسايل خونريزي را مورد استفاده قرار دهد.))
۳ـ ار. اف. بودلي:
انتقاد كنندگان بر محمد ايراد ميگيرند كه او آتش جنگ را دامن ميزند و در اين باره بعضي از تاريخنويسان قلمفرسائي ميكنند. به خيال اينكه تنها محمد اين نوع جنگ ها را بوجود آورد. اين تاريخنويسان فراموش كردهاند كه در دنيا سبب اساسي براي جنگ ها مذاهب و اديان ديگرند. (و اين اختصاص به اسلام ندارد) اگر محمد تورات را ميخواند ميديد موسي جنگ هاي مقدسي را به راه انداخته كه دو هزار سال قبل از جنگهاي محمد بر پا شدند. اگر كمي بيشتر تورات را مطالعه ميكرد ميديد پادشاهان بنياسرائيل بيش از او براي دفاع از عقايد خود ميجنگيدند كه هيچ قابل قياس با قوانين امروز ندارد.
محمد تشنه خونريزي نبود او به اسير اجازة انتخاب ميداد تا اين كه يا جزيه بدهد و يا اسلام را قبول كند (و او را نميكشت.)
۴ ـ ام ساواري فرانسوي:
شايد بعضي بپرسند براي چه پيامبر اسلام كه براي صلح و آرامش آمده بود براي خود پناهگاه ميساخت كه نشانه جنگ به شمار آيد؟ پيغمبر (اسلام) هرگز نميخواست جنگ كند. و تا ميتوانست از جنگ دوري ميكرد. هر جا كه زبان و منطق نيرومند اسلام به علت تعصبهاي جاهلانه و خشك مردم سودمند نبود، و هر جا كه پيروان حزب خدا از روشهاي سياسي خود به علت كارشكني احزاب مخالف مانند كفار و يهوديان كاري از پيش نميبردند و هر جا كه آبرو و شرافت مسلمانان در خطر ميافتاد، دست به جنگ ميبرد. و جز اين هم كاري نميشد كرد… در هر عصر و زماني، دفاع از عقيده و ايمان شايسته و پسنديده بود و محمد نيز جهاد در راه خدا يعني جنگ با كساني كه مسلمانان را آزار ميدادند و از دين و عقيده خود جانبداري ميكردند روا داشت هنگامي كه جنگ براي دفاع از جان و ناموس و عقيده باشد نه به خاطر ماديات و توسعهطلبي ميتوان گفت اين چنين جنگ از جنبه حيواني خارج شده و جهاد انساني خواهد بود.
۵ـ گوستاو لوبون:
وي در اين باره ميگويد:((پيشرفت سريع اسلام موجب شده كه مورخين دشمن اسلام، اين پيشرفت را معلول دو چيز دانستهاند: يكي آزاديهايي كه در اين دين موجود است و ديگري زور شمشير. ولي بايد دانست كه اين نسبتهاي ناروا روي پايه و اساس صحيحي نيست.))
و در ادامه ميگويد:
((زور شمشير موجب پيشرفت اسلام نگشت، زيرا رسم اعراب اين بود كه هر كجا را فتح ميكردند مردم آنجا را در دين خود آزاد ميگذاشتند، و اينكه مردم مسيحي از دين خود دست بر ميداشتند و به دين اسلام ميگرويدند و زبان عرب را بر زبان هاي مادري خود انتخاب ميكردند بدان جهت بود كه عدل و دادي كه از آن عربهاي فاتح ميديدند مانندش را از زمامداران پيشين خود نديده بودند، و براي آن سادگي و سهولتي كه در دين اسلام مشاهده مينمودند و نظيرش را در كيش قبلي سراغ نداشتند.
تاريخ اين مطلب را ثابت كرده اديان به زور شمشير پيشرفت نكرده است. وقتي مسيحيان اندلس را فتح كردند، عربهاي آن سرزمين كشته شدن و آوارگي را بر ترك دين خود ترجيح دادند و به هيچ وجه زير بار مذهب ديگري نرفتند.
واقعاً اسلام به جاي اينكه با سر نيزه پيشرفت كند، به وسيله تشويق و با نيروي تبليغ و بيان جلو رفته است و همين مسأله بود كه اقوام ترك مغول علي رغم شكست دادن اعراب، دين اسلام را قبول نمودند. در هندوستان كه فقط عرب از آنجا عبور كرد، اسلام به قدري رشد يافته كه اكنون ۵۰ ميليون مسلمان در آنجا وجود دارد، (اين ارقام مربوط به زمان گوستاولوبون ميباشد) و پيوسته بر عده آنها افزوده ميشود. اكنون كه هزاران كشيش مسيحي با وسايل لازم در آنجا مشغول تبليغ و تمام اهالي هم تحت سلطه حكومت انگليساند، با اين حال معلوم نيست كه در اين امر پيشرفتي نموده باشند.
در چين نيز پيشرفت اسلام قابل ملاحظه است و فعلاً بيش از ۲۰ ميليون مسلمان در آنجا موجود هستند در حالي كه عرب به چين حمله نكرده و حتي يك وجب از زمينهاي آنجا را به زور شمشير به تصرف خود نياوده است.))
۶ـ رابرتسن:
وي در كتابش تاريخ شارلكن ميگويد: ((اين تنها مسلمين بودند كه جهاد و گذشت و آزادي را با هم جمع كرده بودند، فقط مسملين در تاريه نسبت به پيروان ساير اديان پس از پيروزي محبت ميكردند، و آنان را در انجام شعائر دينيشان آزاد ميگذاشتند.))
۷ ـ لورا واكسيا واگليري:
اگر به پيشگوئي ها (و سخنان) محمد يا به فتوحات مسلمانان صدر اسلام توجه كنيم، به سهولت خواهيم ديد كه تهمت تحميل اسلام با زور شمشير تا چه اندازه كذب و (بياساس) است. قرآن ميگويد: ((لا اكراه في الدين)) و باز ميگويد: ((قل الحق من ربّك فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر)). محمد كه هميشه اين اصول ملكوتي را به كار ميبرد، بسيار بردبار بود. مخصوصاً درباره اديان توحيدي و ميدانست كه با بتپرستان تا چه اندازه مدارا كند. او به خوبي ميدانست كه بالاخره خداوند در قلب بشر نفوذ خواهد كرد.
و يا در جاي ديگر ميگويد:
((در دنياي منطقي امروز كسي را جرأت چنين گماني نيست كه بگويد شمشير فاتحين وسيله راهگشايي اسلام بوده است.))
۸ـ ديسون:
آقاي ديسون به موضوع جنگطلبي و پيشرفت اسلام به وسيلة شمشير اشاره كرده ميگويد:
((اشتباه بزرگي است انسان، گفته بعضي را كه رواج ميدهند اسلام به زور شمشير پيشرفت كرد و انتشار يافت تصديق كند. زيرا علت اصلي انتشار اسلام بر اساس آن برادري ديني بينظير و زندگاني اجتماعي و ايمان محكمي بود كه مسلمانان را وا ميداشت از دورترين نقطه دنيا تا نقطه ديگر بجنگند.
و بعد از آن، محمد(ص) و جانشينانش با كمال عفت و از خود گذشتگي و پاكدامني و پرهيزكاري، نيرويي در پيروان خود دميدند كه شكستناپذير بود.))
و يا در جاي ديگري ميگويد:
((بعضيها به خاطر شبهاتي كه به آنها القا شده، ميخواهند پيشرفت سريع اسلام را ناشي از نيروي شمشير بدانند. آنها ميخواهند بگويند اين همه قبائل مختلف كه داراي اديان متشتت و رسوم و عادات متغايري بودند، همه به زور شمشير اسلام را پذيرفته يكي شدند.
اگر اين خيال، واقعيت داشته باشد باز هم از اهميت اين پيشآمد عجيب نميكاهد و به نيروي اسلام و سرعت انتشارش صدمهاي نميزند. و ليكن موضوعي كه خيلي كه روشن و ثابت است، اين است كه هر وقت مردم چيزي را به زور شمشير و سر نيزه پذيرفتند چندان دوام نميكند. اما وقتي كه ما به مردمان مسلمان نگاه ميكنيم قطعنظر از اسپانيا كه اسلام را به زور سرنيزه و فشار در آنجا پايمال كردند. ميبينيم ملتهايي كه از صدر اسلام پيرو آن شده و بيش از هزار و دويست سال هم از آن ميگذرد و حاضر نيستند، آن را با هيچ چيزي عوض نمايند.
وانگهي مجبور ساختن ملتي به قبول يك دين لازمهاش اين است كه عده زيادي از رهبران آن دين و سربازانش در هر شهر و دهي كه فتح ميكنند، اقامت كنند تا از دين جديد محافظت نموده و آسايش و امنيت را پا بر جا سازند. و اين كاري است كه اسلام در تاريخ انجام نداد. چنانكه ميدانيم عربها در جنگهاي خود، آنقدر سرباز نداشتند كه بتوانند از شهرها و روستاهاي فتح شده محافظت نمايند و دين تازه خود را به زور سرنيزه و قدرت به مردم تحميل كنند.))
۹ـ هنري دوكاسترو:
وي در كتابش ((اسلام با مشكلات و پيشامدهاي خطرناك)) پس از وصف پيروزيهاي مسلمين و انتشار اسلام در ميان ملتها، ميگويد:
((آنان مللي را كه از اسلام رو برميگرداندند، و از پذيرش اين آئين سر ميپيچيدند نميكشتند… و حتي يك تن را نيز بدون ميل و به زور شمشير به پذيرش اسلام مجبور نميساختند، و حتي با زبان نيز كسي را تهديد نميكردند، بلكه فقط با برانگيختن رغبت و با آزادي و گزينش شخصي مردم را به اسلام ميخواندند، و نتيجه نيز آن بود كه مردم با تأثيري بسيار نيكو به جانب اسلام گرايش مييافتند و صاحبان خرد با حس درست و گزينش منطقي بدان ميگرويدند.))
۱۰ـ واكستون كوستا:
وي ميگويد:
(( اگر كسي از من بپرسد محمد كه اين همه مورد ستايش تو شده كيست؟ من با كمال احترام و ادب به وي خواهم گفت اين مرد نامي و سرور بيمانند كسي است كه علاوه بر اينكه فرستاده خداوند بود، رئيس و بزرگ حكومت اسلامي و واضع شريعت بيمانند آن است و همانطور كه آن حكومت مرجع و پناه تمام مسلمين و حامي مصالح اجتماعي آنها بوده خود محمد(ص) باني و مؤسس آن نيز به تمامي معني كلمه بزرگترين پيشوا و فرمانده سياسي بود سيادت و فرماندهي او در عاليترين و بزرگترين مظاهر فرماندهي كه بشر به آن برخورده است تجلي مينمود و در حقيقت نظير و مانندي براي آن نبود و نيست، پس اگر محمد نمونه راستي و درستي و مجسمة حقيقت نبود و اگر حائز بلندترين مقامهاي سياسي ديني نميشد و اگر سزاوار فرمانروائي واقعي نبود و اگر سراسر وجودش اخلاص و استقامت و پاكي و حانفشاني در راه نجات ملت خود و پيشرفت آن مبدأ عالي كه آورد و آن دين بيمانند كه به سوي آن دعوت نمينمود نبود و اگر براي ترويج آن فكر بيمانند قدم برنميداشت خلاصه آن كه اگر محمد(ص) داراي آن مزايا نميبود و بدخود و سنگدل بود قطعاَ يارانش او را ترك ميكردند و پيروانش پراكنده ميشدند.))
۱۱ـ مهاتما گاندي:
وي كه از مشهورترين رهبران اجتماعي قارة آسيا در عصر اخير، و مورد احترام ميليونها نفر است، در اين باره ميگويد:
((ميخواهم مهمترين خصوصيات زندگي كسي را بدانم كه امروز بر قلب ميليونها جمعيت بشري حكومت و سلطه دارد… من بيشتر از هر وقتي معتقد شدم كه اين شمشير نبود كه براي اسلام در صحنه حيات پيروزي ايجاد كرد، بلكه سادگي شديد و از خودگذشتگي آشكار پيامبر و توجه و علاقه شديد به حفظ حيثيت و فضيلت و اخلاص شديد او نسبت به دوستان و پيروانش بود و نداشتن ترس از هيچكس و هيچ چيز و اعتقاد مطلق به خدا و رسالتش بود كه او را پيروز نمود.
بله اين صفات بود نه شمشير، كه همه چيز را پيشاپيش آنها ميبرد و بر هر مانعي فائق ميآمد.))
۳ـ ايرادات وارده بر قول به جنگطلب بودن پيامبر اكرم(ص):
۱ـ اگر پيامبر(ص) جنگطلب بود، لازمهاش اين بود كه داراي افكار استيلائي و استعلائي باشد كه قصد تسلط بر انسانها و به دست آوردن اراضي و… داشته باشد. در حالي كه ما در تاريخ شاهد هستيم، ايشان به كليه كساني كه مسلمان ميشدند زمينهايشان را بازميگرداند و حافظ جان و مال و عرض آنان بود و هر گونه بدي و اسائهاي را نسبت به كساني كه در تحت قلمرو وي سكونت داشتند اعمال نميكردند.
۲ـ اگر هدف پيامبر(ص) جنگ و خونريزي و نابودي ديگران بود، لازم ميآمد كه ياران و اصحابش را به جنگ بفرستد و خودش و اهلبيت و نزديكانش وارد معركه نشوند. در حالي كه ما در تاريخ شاهد عكس اين قضيه هستيم و ميبينيم كه ايشان نزديكان خودش چون حمزه، علي، حارث، جعفر و… در سختترين شرايط به جنگ ميفرستند.
۳ـ اگر پيامبر اكرم(ص) جنگطلب بود، لازمهاش اين بود كه در اين دنيا براي خودش قصر و برجهاي زيبا و مستحكم ميساخت و بيتالمال را طبق خواسته خود خرج ميكرد، در حالي كه شاهد هستيم آنحضرت روزي سير و روز ديگري گرسنه بودند و فقط به قدر كفاف از خداوند زاد و توشه مسألت مينمودند.
۴ـ قول به جنگطلب بودن پيامبر اكرم(ص)، لازمهاش اين است كه مانند افرادي چون هيتلر، موسيليني و… افكار و رؤياهاي فاسد سلطهگرانه بر جهان داشته باشد، در حالي كه آنحضرت هرگز از فتوحات، قصد تسلط بر جهان و قتل و غارت مردم را نداشته است؛ بلكه اين امر فقط به خاطر رسالت جهانياي بود كه خداوند بر عهده ايشان نهاده بود.
۵ـ اگر پيامبر اكرم(ص) جنگطلب ميبود، لازمهاش انكار برخي وقايع مسلّم تاريخي همچون انعقاد صلح و معاهده به جاي جنگ و يا اتمام حجتها قبل از جنگ بود.
جمعبندي و نتيجه بحث:
به عنوان نتيجه بحث بايد بگوئيم: با توجه به صفات و فضائل حضرت محمد(ص) كه سرشتش تركيبي از همه مواهب عالي انساني بود، ميتوان پي برد كه صرفاً تعميم اسلام مورد نظر او بود نه نفع مادي و كسب قدرت دنيوي، آنحضرت نه جوياي سلطنت بود، نه مال و منال و ثروت و مكنت. و اگر با دعوت اسلام معارضه نميشد، ايشان ناگزير به جنگ – كه با روح اسلام سازگار نبود – نميشد، و راه و روشي كه اقتضاي طبع نرم و ملايمش بود اختيار ميكرد و روشي غير از آنچه به ناچار در پيش گرفت.
و با توجه به تمام اطراف و جوانب امر بايد گفت: كساني كه از تاريخ و حقايق آن بيخبرند يا تحت تأثير القائات كشيشها و امثال آنها قرار گرفتهاند، حق دارند دچار اشكال شده باشند و از آن گذشته شايد انتظار دارند كه شخص رسولالله(ص) كه مأموريت دارد جهاني را اصلاح كند، مانند فلان زاهد صومعهنشين در گوشهاي بنشيند و با بيان اذكار و اوراد به سر برد و هر چه مخالفان بيرحم بر پيروانش ستم كنند نديده بگيرد و زور را با زور جواب ندهد و از حق الهي و طبيعي خود دفاع نكند و نيز انتظار دارند فرستادة خدا، خصلت جنگجوئي بشر را از نظر دور بدارد و حس جنگجوئي شديد عرب را از نظر دور داشته و آن حس را در راه دفاع از حق و خدمت به حق و اصلاح نوع بشر به كار نبرد و بگذارد سراسر جهان در هرج و مرج بماند و هر چه ميشود بشود! و استعدادها را در راه خير و بركت به كار نيندازد و از عرب جنگجوي آدمكش، مردان غييور حقپرست و خيرخواه و مصلح و واعظ و زاهد و رهبر و راهنما و متفكر نسازد!
و آنان که ميگويند اسلام دينِ شمشير است، اگر مقصودشان از دينِ شمشير آن است که اين دين، جهاد را واجب کرده است، سخن درستي گفتهاند؛ ولي اگر مقصودشان آن باشد که اسلام با تيزي شمشير و زور منتشر شده است در يک اشتباه آشکار به سر ميبرند؛ زيرا اسلام با عقل و منطق و از راه فعاليتهاي فرهنگي عالمگير شده است. و به گواهي تاريخ در بيشتر كشورها مسلمين با غزوات به اسلام فراخوانده نشدند، و بلادي را كه مردمش با غزوه به آئين اسلام درآمدند، در برابر بلادي كه مردم آن با دعوت، اسلام را پذيرفتند بسيار اندك است؛ از جمله ميليونها مسلمان در آفريقا و جنوب آسيا هستند كه هرگز پاي سپاهيان اسلام بدانجا نرسيد، بلكه تنها مبلغين اسلام بدانجا راه يافته بودند.
و بالاخر اينكه آيا هيچگاه به انديشه اين كينهتوزان متعصب گذشته است تا شمار كشتهشدگان نبردهاي پيامبر اكرم(ص) را در خلال بيست و سه سال دوران رسالت ايشان، تعيين كنند؟ و هيچگاه از خود پرسيدهاند كه اسلام چگونه با نيروي شمشير رواج يافته كه در خلال بيست و سه سال از اوان بعثت تا هنگام وفات رسولخدا(ص) در آن همه غزوات، تنها سيصد و پنجاه و هفت تن كشته شدند؟ آيا هيچ دعوتي در جهان بوده كه در چنين مدت اندكي به پيروزيهائي همچون پيروزيهاي پيامبر اكرم(ص) دست يافته باشد؟ و يا با اين چنين خسارت بس اندك نوع انساني؟
منابع و مآخذ:
اسلام از نظر دانشمندان جهان، علي آل اسحاق خوئيني، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چ ۱٫
اسلام از نظر ولتر، جواد حديدي، تهران، كانون انتشارات جوان، چ ۲، ۱۳۵۱٫
اسلام در زندان اتهام، شوقي ابوخليل، ترجمه: حسن اكبري مرزناك، انتشارات بعثت، تهران.
پژوهشي در تبليغ، محمد تقي رهبر، تهران، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، چ ۱، ۱۳۷۱٫
تاريخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون، ترجمه: سيد هاشم حسيني، تهران، انتشارات كتابفروشي اسلاميه.
جهاد الرسول المصطفي و السلام العالمي، ستار جبار زهيري، دار الاثر، بيروت، چ ۱، ۱۴۲۳ ق
زندگاني محمد (الابطال / قهرمانان)، توماس كارلايل، ترجمه: ابوعبدالله زنجاني، تبريز، چ ۴، بيتا

رد تهمت جنگ طلبي پيامبر اكرم نويسنده: محسن شريفي
از قرنها پيش و پيش از جنگهاي صليبي در غرب، تلاش ميشد كه چهره پيامبر ما را مخدوش نشان داده و آن حضرت را جنگطلب و به دور از صلح معرفي كنند؛ اقدامي كه تاكنون نيز توسط اقليتي در غرب ادامه دارد
شناسه خبر : 5957