در فرهنگ ما واژه “لُر “با حماسه و شور و شهامت گره خورده اسـت ؛ قدم خير، شخصيت حماسي لرستان و از زنان شاخص و نامدار است . براي جستجوي بيشتر و ديدار دوباره با چنين چهره هاي ماندگاري ناگزيربايد به سراغ تاريخ ، فرهنگ و ادب اين سرزمين رفت ؛ اين مقاله ،با ديدي منتقدانه به دنبال يافتن سيماي حقيقي قدم خير ،زن کم نظيرو باهوش لر است. آيا اوراق تاريخ با آن حوادث پرفراز و نشيبش و ادبيات شفاهي، با آن همه وسعت و گستردگيش، توانسته است تصويري واقعي وشايسته از اين زن خردمند، براي آيندگان ترسيم کند؟ آيا تاريخ نويسان او را همچون خودش ،زني شورآفرين وبا فرهنگ ،شجاع ويگانه،باهمه ي خصوصيات زنانهاش، به تصوير کشيدهاند؟ آيا قدم خيرهمان زني است که درترانه قدم خير در موسيقي لرستان آمده است؟ وجنبه هاي حماسي شخصيت او فراموش نشده است؟ اين پژوهش شايد علامت سوالي دربرابرتاريخ ،فرهنگ وادبيات شفاهي باشد درمورد تصوير زن حمــاسه آفرين لرستاني .
سخن گفتن از مبارزات ملتي که تاريخش مملو از مبارزه و تلاش براي آزادي و رهايي است، موضوع تازه اي نيست. برخي نامها تداعي گر ستم ديدگي مردمان آزاديخواه است و تاريخ، پر از حوادث غم انگيز مردان و زناني است که نام و يادشان در لابلاي صفــــحاتش نگاشته شده و يادشان گاه در ادبيات ما زنده مانده است.
تاريخ اگرچه آيينه ملتهاست، اما اين آيينه چقدر واقع گرا بوده است؛ جاي گمان دارد. چه ماجراها و سرگذشتهايي که تاريخ نويسان از آن غافل بودهاند. گاه بعد از قرنها معلوم شده است که برخي از حوادث غير ازآن بوده که تا امروز ديده و يا شنيدهايم. چه قهرمانهايي كه در پشت ديوارهاي آهنين گم شدهاند و چه نا لايقهايي که مدالهاي قهرماني و ستارههاي روشن برشانههايشان نصب شده.
براي ديدار دوبـارهي شخصيتهاي تاريخي و شناختن و شناساندن آنها چارهاي نيست مگر آنکه نگاهي ديگر به آيينهي تاريخ و ادبياتمان داشت باشيم. اگر تاريخ نويسان با درايتي بايسته چهرهي حقيقي شخصيتها را با تمام زوايا و ويژگيهايشان بنمــــايانند و از تنگ نظري و غرض ورزي بپرهيزند، ميتوان به اوراق تاريخ اعتماد کرد و اين اعتماد يافت نميشود مگر با آوردن اسنــاد و شواهدي محکم. ادبيات شفاهي نيز يکي از منابع وسيع و غني فرهنگ ماست. گنجينهاي که حامل بسياري از اطلاعات فرهنگي، اجتماعي و سياسي، که شايسته اسـت امروز يــا ارزش گذاري ديگري و با روشي نوين آنها را بازخواني کنيم. آياحافظهها، همهي هستي آنچه را که بوده، از پس سالهاي روزگار حفظ کرده است؟
اما همهي اين اگر و اماها در مورد زنان کمي متفاوتر است. اين مقاله، نگاهي منتقدانه دارد در برابر منابع اندکي که در اين پژوهش يافت شده. از جمله ادبيات شفاهي و تاريخ و چگونه نشان دادن تصوير قدم خير، زن مبارز و شجاع لر، که هر کدام جداگانه بررسي خواهند شد.
۱-۲- تاريخ: از ميان منابع اندک ياد شده در مورد قدم خير، به نظر ميرسد بسياري از گفتهها و نظرها جاي سوال دارند و آميخته با هالهاي از ابهام. در همهي منابع يافت شده تقريبا در مورد نام، نام پدر، برادران و محل زندگي و نام طايفه و قبيلهاش هم داستان هستند وگاه براي جذاب کردن داستان زندگيش ماجراهايي رمانتيک براي او ساختهاند و با افراط و تفريطهايي، از واقعيت وجوديش دور شدهاند. دوم آنکه او زني، دلير، شــجاع و مبارز بوده که علاوه بر همگام بودن با برادرانش در جنگها، بعدها خود، رهبر قيام »پشتکو« بوده است و بيش از پنج سال عليه رضا شاه مبارزه کرده است و در اين راه شجاعت و شهامت زيادي از خود نشان داده و هيچ گاه تسليم دشمنان و تهديدهاي آنها نشده، تقريبا اين نوع توصيفات و گفتههايي شبيه آن در هر جايي که سخن از قدمخير شده، آمده است، و البته که هيچ جاي ترديدي در شجاعت و فداکاري او براي مردمانش نيست. در کتاب “زنان نامدار کرد “که نگاهي مختصر به زندگي زنان شاعر و نويسنده و نامدار کرد دارد، آنجا که سخن از قدمخير دارد، آورده است که رضا شاه براي فريب قدمخير به او پيشنهاد ازدواج ميدهد و او درجواب رضا شاه ميگويد: “من زن نيستم شما زن هستيد” (محمد الجباري، زنان نامدار کرد ۲۱:۸۲) يقينا روح زني آزاده همچون قدمخير با مستبدي چون رضا شاه همخواني ندارد و دادن جوابهايي سخت به چنين پيشنهادهايي به جاست، از سويي ديگر سبک شمردن کلمه زن در فرهنگ مرد سالار ما سابقهاي ديرينه دارد و مسئلهاي غريب نيست و در جامعهي کنوني ما نيز تشبيه کردن يک مرد به زن نهايت توهين و تشبيه کردن يک زن به مرد نهايت عزت و بزرگي است.
اگرچه که اين گفته در منابع زيادي نيامده است، اما نقل اين سخن از جانب قدمخير کمي بعيد به نظر ميرسد. با استناد بـه اينکه زني با اراده، مصمم، استوار و مسلط در سوار کاري و تير اندازي و داراي قدرت رهبري، آن هم رهبري مرداني جنگجو در نظامي عشيرهايي؛ چنين زني مسلما جايگاه و عزت خود را در نظام اجتماعي خود ميشناسد بنابراين در زن بودنش تا اين اندازه ضعف و پستي نميشناسد که دشمن خونخوار و ظالمش را زن بنامد و کلمهي زن را در حد يک توهين و يــک واژهي تحقير شده به شمار آورد و نثارحاکم ظـالمي بکند که عزيزانش را کشته است و بــــه مردمش ستم کرده است، زني با اين رشادت، زن بودن را ننگ و عار بداند و زشت ترين کلمه به حساب آورد.
قدم خير داراي تحصيلات بوده و به ادبيات کردي و فارسي دلبستگي فراوان داشته و در سوارکاري و تير اندازي با مردان برابري ميکرده و با مردم مانوس بوده و از رنج و گرفتاريهاي آنها آگاه بوده” (صفي زاده، دايره المعارف کردي-فارسي، ۸۲۹:۸۰) زني که فرزند رييس قبيلهي خود بوده، با اين همه توانايي که از بسياري از مردان قبيلهاش هم بالاتر بوده اگر اينگونه از زن بودنش حاشا ميکند؛ جاي گمان است. اين تناقضها تداعيگر عبارتي مشهور از “»پولن دولايا«”ست که از طرفداران برابري حقوق زن و مرد است که ميگويد” هرچه مردان در بارهي زنان نوشتهاند بايد نامطمئن باشد زيرا مردان در آن واحد هم داورند و هم طرف دعوا” (سيمون دوبوار، جنس دوم/ ۲۹:۸۲) و به نظر ميرسد تاريخ نويس عزيز ما نيز از جانب خود و با ادبيات خود اينگونه از قدمخير ياد ميکند و مينويسد؛ و توپ ننگ زن بودن را به زمين دشمن مياندازد.
مورد ابهام آميز ديگري که دربارهي قدمخير نقل شده آنکه همين زني که در جبههي جنگ شکست نميخورد، سرانجام فريب دسيسههاي رضا شاه را ميخورد و به ارسال قرآن از جانب او اعتماد ميکند و سوگند اورا باور ميکند و تسليم ميشود. نکتهي جالب آنجاست که داستان اين دست خيانتها در تاريخ ما کم نيستند. مينورســـکي در خاطرات خود تعريف ميکند: “كه جعفر آقا برادر اسماعيل آقاي سمکو توسط حاکم آذربايجان فريب ميخورد و به قرآن کريم سوگند ياد ميکند که به او هيچ آزاري نخواهد رساند و در جايي ديگر از اميرنظام نامي که فرمانده ايراني هاست سخن ميگويد که چگونه حمزه آقا فرماندهي کردها را به سوگند قرآن ميفريبد اما درسوگند خود حيلهاي به کار ميگيرد و او را ميکشد. “(مينورسکي، کرد۷۶:.۶۹) البته خيانتهاي تاريخي کم نيستند که قهرمانان کرد را به دام انداختهاند و در اينجا نميخواهيم از رد و قبول اين ماجرا سخني بگوييم اما با کمي درنگ در حوادث تاريخي مشابه ياد شده جريان تـــا حدودي مه آلود به نظر ميرسد زيرا نويسندگان ديگري از سرانجام مبارزه و مرگ قدمخير نظرات متفاوت ديگري دارند. اگرچه که زمان زيادي از زندگي قدمخير نميگذرد اما به نظر ميرسد که زندگي حماسي و سراسر شجاعت و انساني وي با افسانهها و افسونها در آميخته شد ه و هرکس آنگونه که دوست دارد از او ميگويد. کسي از نقشههاي نظامي و تدبير و چاره انديشي او با امکانات اندک در مبارزه با ابرقدرت آن روزگار چيزي نگفته است. کسي از آن ابهت با شکوهش که چگونه در ميان سرداران جنگي حضور پيدا کرده ماجرايي نگفته است. هيچ نقل قولي، گفتهاي، سخن جالب توجهاي ثبت نشده است. آيا شجاعت و بيباکي خاص مردان است که درباره زنان کمتر نقل ميشود؟
-۲-۲ فولکلور: ادبيات شفاهي حوزهاي بسيار وسيع و حائز اهميت است و ميتواند آيينهي تمام نماي باور، فرهنگ و داشتههاي ملتها باشد و حتي ويژگي شخصيتهاي ديني، فرهنگي و حماسي را ميتوان در لابهلاي ترانهها و ادبيات به يادگار مانده، يافت؛ زيرا گنجينهاي است از تصاوير، عشق، انديشهها، منش و آرمانها. باهمهي اين اوصـــاف زنان هرگز جايگاه حقيقي خود در فرهنگمان را نيافتهاند. جان سيسل ادموندز که در سالهاي ۱۹۱۵-۱۹۱۷ ميلادي مطابق با ۱۲۹۴تا ۱۲۹۶ شمسي مامور سياسي انگلستان در ايران بوده به هنگام عبور از لرستان در کتاب سفر نامهاش اشارهاي دارد به زندگي قدمخير و ترانه و اشعار ساخته شده در رساي او .
در موسيقي محلي لرستان ترانه قدمخير يکي از همان يادگاريهاي ماندگاري اســـــت که نام قدمخير را زنده نگه داشته است ابيات اين ترانه اين گونه آمده است:
۱٫قدم خير هم سري، هم اسبئي هم وانمکي گوشه اين سيت زي کنم خم هم يدکي qadam xair Ham sori Ham Asbeyi Ham V?namaki Gu?ay in sit zi konom xom Hamm Yadaki
قدم خير تو سرخ و سفيد و با نمکي گوشهاي را برايت زين ميکنم خودم هم يدکي
۲٫ قدم خير زنه دمن ميشو کلک و پشمها برکنه و قوم خشو
Qadam xair qabam zana Da mena Mi?u
Qolko pa?m H? Bar Kana Va qowamo xi?u
قدم خير در ميان گله قدم ميزند کرک و پشم گوسفندها را بين خويشاوندان تقسيم ميکند.
۳٫ قدم خير شمع رنگ و مخمل نو حيف توا چرم چارتا دکلت بو
Qadam xair ? ama Rang-o Maxmala nu
Haif Tu e ?arma ?ar? da kalat bu
قدم خير رنگ پوست تو چون شمع و مخمل نو است
حيف است که اين چرم خشک با تو همبستر شود
۴٫ قدم خير کوش مخملي چتر حنائي و خمار سيلم نکو تش دم نيائي
Qadam xair kow? Maxmali ?atar Han?yi
V? Xom?r sailam Naku Ta? dam Ney?yi
قدم خير کفش مخملي و زلف حنايي
با چشم هاي خمارت مرا نگاه نکن که مرا آتش زدي
۵٫ کولاي سيت بوونم و بلکه پينه چشيات د نازگي افتو نوينه
Kul?yi sit Bowanam da balk pina
?a?yat da N?zaki Aftow Nawina
سايباني از برگ پونه برايت درست ميکنم تا نور آفتاب چشمهاي زيبايت را نيازارد.
(امان الهي، موسيقي در فرهنگ لرستان، ۱۳۸۴:۹۹)
توجه داشته باشيد تصويري که از قدمخير در اين مقام ديده ميشود. زيباييهاي ظاهري و دلربايي زني عادي با کارهاي روزمرهي زندگي عشيرهاي همانند تقسيم پشم در ميان اقوام است که سخاوت و بخشندگي او را نيز ميرساند. ويژگيهاي او، جذابيت، زلف حنايي، چشم خمار، رخسار زيبا و کفش مخملي است و در نهايت نگاه حسرتمند و حسود مرد گويندهي بيت که ميگويد: قدمخير رنگ پوست تو چون شمع و مخمل نو است حيف است که اين چرم خشک (يعني همسر قدمخير) با تــو همبستر شود. نهايت لطف مرد ظاهر بـــين راوي ما درحق او اين است که از برگ پونه براي او سايباني بسازد که چشمهاي او اذيت نشود.
همهي اين تشبيه و استعارات و بروز احساس و عاطفه انساني امري طبيعي است اما کافي نيست. تک بعدي ديدن زنان يعني فراموش کردن حضور انساني و خردمندانهي آنها در اجتماع. در هيـچکدام از ابيات آمده در اين ترانه نشاني از جنگجويي و شجاعت و دلاوري و ابهت و نقش قهرماني قدمخير ديده نميشود. گويي شجاعت و دليري خصوصيتي کاملا مردانه است و زنان تنها ميتوانند نقش يک لعبت زيبا و دل ربا را داشته باشند و جلوهگري تنها کاري است که يک زن ميتواند داشته باشد. يا ترانههاي موردتوجه ما جايي براي زنان حماسه آفرين ندارند. باز هم آنچه که در اين ترانه ديده ميشود تصويري است زيبا اما با نگاهي مردانه و آن صفاتي که يک مرد دوست دارد زن داشته باشد نه صفاتي که قدمخير دارد و دليري و مبارزه با ستم و حضور در جنگها ديده نميشود و اين درحالي است که قدم خير زني با هوش و زيرک و توانا بوده و در نشان دادن جسارت و تشويق برادران از شاهنامه رجزخواني ميکرده. اگرچه که جنگيدن کاري خشن و مردانه است اما او اين تناقض را يعني هيبت يک جنگجو و وقار و زيبايي يک زن را به هم گره زده است. او از جسم و روحي قوي برخوردار بوده است. ناگفته نماند شرايط اقليمي خاص زندگي اين زن عشاير، او را در مهارتهاي خاص مردانه آزمودهتر کرده است؛ اما به راستي اگر قدمخير زيبا نبود، دلربا و جذاب نبـــود، ترانهي قدمخير حماسه آفرين را داشتيم؟
اما بخش ديگري از ابيات پراکنده فولکلور تا حدودي اميدوارکنندهتر و واقع بينانهتر از آثار ديگر است. آنگونه که صفي زاده نقل ميکند: قدمخير آشنا به فرهنگ و ادبيات و ماهر در تير اندازي و اسب سواري بوده و اگر هم تا اين حد نبوده زني بوده که علاوه بر وظايف سخت و دشوار يک زن با زندگي عشيرهاي، براي دفاع از مردم، تفنگ بر دوش گرفته و بر زين نشسته و گرما و سرما و اضطراب و خطرات جنگ را پذيرفته است.
با نگاهي گذرا به برخي از ابيات فولکلور که در مورد قدمخير ثبت شده، ميتوان نشانههايي از يک زن جنگجو و غيرتمند را يافت به همراه همهي ويژگيهاي زنانهاي که يک زن ميتواند داشته باشد و شايد ظرافتهاي زنانهي او به مراتب بيش از يک زن معمولي بوده باشد؛ زني که آگاهانه حضوري اجتماعي و فعال دارد.
به راستي اگر زنان ما دچار رکود فکري شدهاند به خاطر غيبت آنها از صحنههاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در طول اعصار و قرون گذشته بوده است. اگر به ابيات فولکلور زير توجه شود ميتوان رگههايــــي از واقعيت را در شخصيت حقيقي قدمخير دريافت كرد.
۱- قدم خير از پايين آمده و ميل به جنــــگ دارد، پيچ گلبند سربندش پر از فشنگ آلماني اســت.
پنهان کردن فشنگ در ميان گلبند سربند زنانه، شايد يک تصويري واقعي از قدمخير باشد، به جاي بستن قطارهي فشنگها، با ظرافتي زنانه فشنگها را در سربندش جاسازي کرده.
۲- قدم خير در محيط خانه قدم ميزند آنچنان آرام قدم بر ميدارد که بلبلي در سربند او لانه کرده است. وقار، سکون و آرامشي قابل توجه در تصوير، لانه گزيني بلبل در سربند قدم خير، موج ميزند. اين آرامش همراه با شر و شور جنگ، حضور پارادوکسي زني است که در عين جنگ طلبي، آرامش بخش است. زنان سرچشمهي احساس و عاطفهاند وکارهاي خشــن معمولا مغاير روح لطيف آنهاست اما اگر ضرورت زندگي اين مهم را طلب کند ميتوانند اين دورا باهم داشته باشند.
۳- قدم خير در ديار خود (دوکوهه) قدم ميزند و آقاي »سان« که کلاه قهوهاي بر سر دارد ميـــهمان اوست. قهرمان ما به واسطهي مسئوليت سنگين دفاع از مردمش، يقينا نيازمند همفکري و بحث و تبادل نظر با سران ايل و ديگر مردان جنگجوست. حضور اجتماعي زن قهرمان ما و پذيرش وي از جانب جامعهاش به خوبي در اين بيت آشکار است.
۴- قدم خير از دور دست ميآيد و آماده جنگ و مبارزه است و تفنگ هفت تيري پر از فشنــگ در سر بند خود پنهان کرده است.
۵- نميدانم تو قدمخير هستي يا گوطلايي (خواهر قدمخير) با آن چشمان خمار مرا نگاه نــکن که آتش به جانم ميزني.
۶- اي قدم خير که پوست بدنت مانند مخمل، زيبا و لطيف است حيف است که پرندهاي زيبايي که مانند شاه پريهاست مثل تو بميرد.
افسوس و دريغ راوي در برابر تراژدي مرگ قهرمان.
۷- قدم خير از دور دست ميآيد و آماده جنگ و دلاوري است بسا که تفنگچيها در ميدان جنگ از خط تيرهاي او در امان نيستند.
در اين بيت مهارت قدمخير در تيراندازي مورد توجه بوده است.
۸- اگر تو ارمني هم شوي من سر قول و قرار خود هستم. من براي موهاي ريخته بر پشــانيت جان ميدهم.
۹- نه دستم به تو ميرسد نه چوب دستيم، مانند انار روي درختي، من هلا ک تو هستم.
۱۰- قدم خير درکنار رودخانه قدم ميزند سرزينش رابرف و جلوي سربندش را باران فراوان گرفته است. آنچه که از ابيات بالا آمده حاصل ميشود ظرافت و زيبايي زنانهي قابل توجه اوست که بسيار تکرار شده اما قدم خير را فقط يک زن زيبا با صورتي سرخ و سفيد و با موهايي ريخته بر پيشاني تصور کردن منصفانه نيست. زيرا آنچه که قدم خير را در ياد و ذهن اين مردمان ماندگار کرده روح شجاعت، دلسوزي و بي باکي و احساس مسئوليت او در مقابل سرنوشت مردمي است که با آنها زندگي ميکرده. بنابر اين تشبيه کردن او به شمع و گل و ريـحان و مخمل کــــافي نيست. دلاوري او بايد روشـــنتر از صورت زيباي او در تاريخ و فرهنگ ما بدرخشد. و نبايد اجازه داد که سيماي شير زناني چون قدمخير، مخدوش و يا در تاريخ گم شود.
تاريخ ما مملو از تلاش و مبارزه و حوادثي غم انگيز و مبارزههاي مردان و زناني است که نام و يادشان به يادگار مانده است؛ اما آيينهي تاريخ تا چه اندازه شفاف است. هنوز جاي گمان است، نه تاريخ و نه ادبيات شفاهي ما هيچ کدام آيينهي کاملي براي سيماي حقيقي قدمخير نبوده.
به واسطهي تسلط غالب فرهنگ مرد سالارانه، چهرهي زنان به ويژه زنان حماسي و دلير هنوز مه آلود و نا مفهوم است. اين تصوير به روشني ترسيم نشده تحقيق و تفحص خردمندانه و به روز وظيفهي پژوهشگران امروز است که با پژوهشهاي عميق و منصفانه و بررســـيهاي عالمانه و ورق زدن لايههاي ناپيداي فرهنگ غني خــــودمان چهرهي حقيقي زنان خردمند، شجاع و دلير و تواناي خود را که آراسته به صفات خوب انساني هستند. در قاپي امروزي به نسل فرداي خود نشان دهيم و هرچه بيشتر به شناسنامهي حضور مردان و زنان دليراين سرزمين پر گهر بباليم تا الگوي حسنهي ما، در روزگار شوند.
ــــــــــــــــــ
“منابع ”
۱- امان الهي بهاروند، سکندر. موسيقي در فرهنگ لرستان .(۱۳۸۴) تهران نشر افکار
۲-صفي زاده (بوره که يي) ، صديق . دايره المعارف کردي – فارسي جلد دوم- (۱۳۸۰)
تهران . انتشارات پليکان
3- دوبووار ، سيمون . جنس دوم ( ۱۳۸۲) تهران انتشارات توس (ترجمه قاسم صنعوي)
۴- محمد الجباري ،عبد الجبار . زنان نامدار کرد .(۱۳۸۲) ترجمه احمد محمدي ناشر،مترجم
۵-مينورسکي ، ولاديمير فئودوروويچ. کرد(۱۳۷۹) ترجمه حبيب اله تاباني تهران نشر
سيماي حقيقي قدم خير كلثوم عثمان پور
در فرهنگ ما واژه “لُر “با حماسه و شور و شهامت گره خورده اسـت ؛ قدم خير، شخصيت حماسي لرستان و از زنان شاخص و نامدار است
شناسه خبر : 20173