آيا شفاعت به عنوان اصل اعتقادي در ميان مسلمانان مورد پذيرش است يا خير؟
قدر متقن اين است که اصل مساله شفاعت به پيروي از آيات قرآن و روايات مورد قبول همه طوايف و فرقه هاي اسلامي است؛ به عبارت ديگر شايد ميان حدود و نتيجه شفاعت در بين فرقه هاي مسلمان اختلاف باشد اما اصل آن در نزد همگان پذيرفته شده است و اين هم به دليل آيات قرآن و رواياتي است که در کتب روايي شيعه و سني وارد شده است. از جمله در مسند احمد، جلد ۱، صفحه ۳۰۱ و صحيح بخاري، جلد ۱ ، صفحه ۹۱ (چاپ مصر) روايت شده که پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمودند:« أُعْطِيتُ خَمْسًا لَمْ يُعْطَهَا أَحَدٌ قَبْلِي: جُعِلَتْ لِيَ الَارْضُ مَسْجِدًا وَ طَهُورًا، وَ نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ، وَ أُحِلَّ لِيَ الْمَغْنَمُ، وَ اُعْطِيتُ جَوَامِعَ الْکَلِمِ، وَ أُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ؛ به من پنج چيز عنايت شده است که به هيچکس قبل از من داده نشده است: زمين براي من سجدهگاه و پاک کننده شد، و با ترس در دل دشمنان ياري شدم، و غنيمت براي من حلال شد، و جوامع کلمات به من اعطاء شد، و شفاعت به من داده شد.»
پس اصل شفاعت طبق اين روايت وارد شده در کتب اهل سنت از سوي مسلمانان پذيرفته شده و شفاعت مقامي است که يکي از افراد داراي اين مقام پيامبر اسلام (ص) است.
اعتقاد وهابيت در اين باره چگونه است و چرا آنها کساني را که به شفاعت معتقدند تکفير کرده و مشرک مي دانند؟
آياتي در قرآن ذکر شده است که خداوند به عده اي اذن شفاعت داده و آن را منحصر در خود نکرده است. در اين زمينه وهابيت به آياتي استناد مي کنند که شفاعت را منحصر به خدا مي کند:« قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ بگو شفاعت يکسره از آن خداست فرمانروايى آسمان ها و زمين خاص اوستسپس به سوى او باز گردانيده مىشويد»(زمر، آيه ۴۴)
اما آياتي در قرآن هم وجود دارد که اين امر را منحصر به پروردگار نکرده است:« لَا يَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا؛ [آنان] اختيار شفاعت را ندارند جز آن کس که از جانب [خداى] رحمان پيمانى گرفته است»
اين آيه دلالت دارد بر اين که گروه يا عده اي مي توانند شفاعت کنند که علاوه بر قرب معنوي به خدا، از سوي او اذن داشته باشند. اما اينکه اجازه داشتن را قرآن مطرح مي کند، نشان مي دهد اصل کار مورد تاييد خدا است و اگر انحصار در پروردگار داشت، اجازه به عده اي و شفاعت آنها را مورد پذيرش قرار دادن، قبول نبود.
علاوه بر اين در آيه ۲۵۵ سوره بقره مشاهده مي کنيم که:« مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ؛ کيست آن کس که جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت کند». بنابراين حضرت محمد (ص) و هر کس که از سوي خدا مأذون باشد مي تواند شفاعت کند.
وهابيت مطرح مي کنند که شفاعت از اموري است که مربوط به روز قيامت است و در اين دنيا معنا و جايگاهي ندارد؛ چطور اين مساله را توجيه مي شود؟
بله و در اين زمينه به آياتي از جمله آيه ۱۰۹ سوره طه استناد مي کنند:« يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا»؛ اما آياتي در قرآن وجود دارد که بيانگر شفاعت پيامبر (ص) در دنيا است؛ از جمله مي توان در اين زمينه به آيه ۶۴ سوره نساء اشاره کرد:« وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا؛ و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنکه به توفيق الهى از او اطاعت کنند و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند پيش تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مىکرد قطعا خدا را توبهپذير مهربان مىيافتند»
در اين آيه خداوند، پيامبر (ص) را شفيع معرفي کرده و آمرزش خود را منوط به طلب آمرزش پيامبر (ص) مي کند. البته آيات ديگري هم وجود دارد که شفاعت دنيوي را ثابت مي کند مانند آيات ۹۷ و ۹۸ سوره يوسف آن زمان که برادران يوسف (ع) از پدر خود حضرت يعقوب (ع) مي خواهند که براي آمرزش گناهانشان، آن حضرت () به پيشگاه خدا شفيع شود. در اينجا مشاهده نمي شود که حضرت يعقوب (ع) روي برتابد و بگويد اين درخواست شما شرک است و برويد از حرف خود توبه کنيد. بنابراين اين آيه دو نکته را در بردارد: نخست اينکه طلب شفاعت از غير خدا شرک نيست و دوم اينکه شفاعت هم در دنيا هم در آخرت جايگاه دارد.
در صحبت هاي خود اشاره کرديد به اينکه طلب شفاعت از غير خدا شرک نيست؛ يکي از شبهات مهمي که وهابيت مطرح مي کنند اين است که شيعيان با شفاعت از غير خدا، مرتکب شرک مي شوند و در واقع آنها با اين عمل، مشرک هستند؛ پاسخ اين شبهه چيست؟
درخواست از غير خدا منافاتي با توحيد ندارد و شرک نيست. در ابتدا بايد ديد مقصود از شرک چيست. آيا شرک در ذات خدا است و کسي درخواست شفاعت از غير او کرد، شريک در ذات و پرستش خدا قرار داده يا شرک در خالقيت يا شرک در تدبير پروردگار است؟
شبهاتي که از سوي وهابيت در اين راستا مطرح مي شود، شرک در عبادت و پرستش خدا را مورد هدف قرار مي دهد. در پاسخ به اين مساله بايد گفت با مراجعه به قرآن مشاهده مي کنيم چنين درخواست هايي شرک نيست؛ در آيات ۷۲ و ۷۳ سوره ص مشاهده مي کنيم که خدا از سجده فرشتگان بر آدم سخن به ميان مي آورد و اين عمل شرک در عبادت خدا نبود. يا در جريان حضرت يوسف (ع) طبق آيه ۱۰۰ سوره يوسف ملاحظه مي کنيم که حضرت يعقوب (ع) و فرزندانش بر ايشان سجده کردند و اين اظهار خضوعي بود که ربطي به عبادت ندارد. بنابراين همان گونه که اين سجده نمي تواند معناي عبادت را به دنبال داشته باشد، طلب شفاعت هم از غير خدا شرک نيست چرا که در عبادت دو رکن اساسي داريم يکي اعتقاد و ديگري عمل؛ عبادت آن گاه عبادت ناميده مي شود که شخص نسبت به کسي که او را معبود قرار مي دهد براي او جنبه الوهيت و خالقيت و ربوبيت و مدبّريت قائل باشد و با اين اعتقاد نسبت به آن معبود خضوع کند. بنابراين کسي با طلب شفاعت از پيامبر (ص)، ايشان را خدا و الله و رب و مدبر خود نمي داند بلکه معتقد است آن حضرت مقامي از سوي خدا دريافت کرده است که مي توانند در دنيا و آخرت شفيع افراد باشند.

شفيع واسطه فيض است نه شريک در مقام خدايي/ عزالدین رضانژاد
کسي با طلب شفاعت از پيامبر (ص) ايشان را خدا، الله، رب و مدبر خود نمي داند بلکه معتقد است آن حضرات مقامي از سوي خدا دريافت کرده اند که مي توانند در دنيا و آخرت شفيع افراد باشند.
شناسه خبر : 19905