خداوند متعال را سپاسگزارم كه توجه و اهتمام به قرآن كريم، آخرين نسخه شفاي آسماني بهطور عام و ترجمه متن مقدس بهطور خاص در ميهن اسلامي ما هر روز رواج و رونق بيشتري ميگيرد و پژوهشهاي قرآني جدّيتر دنبال ميشود.
يكي از شاهكارهاي صورت پذيرفته در عرصة ترجمة قرآن كريم، ترجمة احمدبن عبدالرحيم، معروف به شاهوليالله محدّث دهلوي است. اين ترجمه از آغاز پيدايش خود، همواره توجة خواصّ قرآنپژوه و عموم مردم را به خود جلب كرده است.
آشنايي با مترجم
قطبالدّين احمد، ابن عبدالرحيم معروف به شاهوليالله دهلوي (۱۱۱۴ـ۱۱۷۶ هـ.ق، ۱۷۰۳ـ۱۷۶۳م) از پرآوازهترين شخصيتهاي فكري و فرهنگي قرن دوازدهم هجری/ هجدهم میلادی در شبهقاره بود.
مسلّم است كه نياكان وي از عربستان به هند مهاجرت كردهاند، امّا تاريخ كاملاً مشخصي براي اين مهاجرت ذكر نشده است. به قرايني گفتهاند كه سيصدسال پس از هجرت رسول خدا صلّياللهعليهوسلّم از مكّه به مدينه بوده است كه با عنايت به تاريخ پيشگفته، نياكان شاهوليالله نُه قرن پيش از وي در هند ميزيستهاند.
نوگرايي و مبارزه با امپرياليزم غرب در هند بسيار مديون انديشههاي محدّث دهلوي است تا آنجا كه پس از وفاتش شاهاسماعيل شهيد و سيّداحمد شهید به منظور رهايي مسلمانان، جنبشي را پايهگذاري كردند و عليه انديشة غربي و برای اعتلاي مسلمانان به مبارزه پرداختند.
وي در كودكي از بلوغي سرشار برخوردار بود. در مدّت اندكي توانست در رشتههاي مختلفِ دانش رايج آن زمان، سرآمد ديگران شود و حتي نوشتهاند كه در پانزده سالگي به تدريس پرداخت. چنانكه پس از وفات پدر بر كرسي تدريس تفسير، منطق، فقه و حديث تكيه زد و به پرورش طالبان بسياري پرداخت و خود نيز در اين راستا فرصت يافت به موشكافي بيشتر علوم اسلامي بپردازد. تنوّع تأليفات وي در علومي چون اقتصاد، سياست، مباحث اجتماعي، كلامي و مابعدالطّبيعي گواه اين گفته است.
شاهوليالله پس از آنكه دوازده سال به امر تدريس در هند اشتغال داشت، در سال ۱۱۴۳هـ.ق براي گزاردن فريضة حج راهي حجاز شد. گويند در آنجا در دروس حديث و فقه شیخ ابوطاهر كردي مدنی، شیخ وفدالله مكّي، شیخ تاجالدين قالي و… حاضر شد و نيز از عالماني كه براي گزاردن حج و عمره به مكّه مكّرمه ميآمدند، علم آموخت و همچنین با ارتباط با حاجيان ديگر سرزمينهاي اسلامي از اوضاع سياسيـ اجتماعي جهان اسلام آگاه شد.
وي پس از چهارده ماه سكونت در مهبط وحی، به هند بازگشت تا آموختههايش را به رشتۀ تحرير درآورد، و از سال بازگشت خويش ۱۱۴۵ تا سال وفاتش ۱۱۷۶هـ.ق، كتابهاي متعددي نوشت كه بررسي آرا و نظرات وي در مباحث تاريخي، اجتماعي، سياسي، فقه، تفسير، ترجمه و… مجالي بيشتر ميطلبد كه در حوصلة اين مختصر نميگنجد.
«حجةاللهالبالغه» در قواعد، مقاصد و اسرار شريعت را ميتوان مهمترين اثر وي دانست كه بهويژه در مباحث فقهي، توجه نوگرايان ديني را به خود جلب كرده است. تأثيرپذيري مؤلّف در اين كتاب از امام غزالي، خطابي و عزّبن عبدالسلام شافعيمذهب، آشكار است.
نوشتههاي قرآني دهلوي نيز عبارتاند از: فتح الخبير في اصول التفسير، و الفوز الكبير في اصول التفسير كه كتاب اخير در اصل فارسي بوده و بعدها به عربي ترجمه شده و هماكنون بيشتر ترجمة عربي آن مورد عنايت قرآنپژوهان است.
ترجمة وي نيز از قرآن كريم با مخالفتهاي جدّي برخی از دگمانديشان آن ديار روبهرو شد، امّا وي ارتباط عامة مردم غير آشنا با زبان عربي را با قرآن كريم واجبي گريزناپذير تلقي ميكرد و براي تحقّق اين هدف قرآن را به فارسي ترجمه كرد، چنانكه پس از او پسرش شاه رفيعالدين نيز به ترجمۀ متن مقدّس به اردو پرداخت.
علامه اقبال لاهوري دربارة او ميگويد: وي نخستين مسلماني بود كه ضرورت نوانديشي دربارة کل نظام اسلامي را به گونهاي كه از گذشتة خود منفصل نشود احساس كرده بود.
آشنايي با ترجمه
آشنايي اين حقير با ترجمة محدّث دهلوي، به آغاز آشناييام با قرآن كريم و ترجمة آن بازميگردد و همواره در طول عمرم در سفر و حضر آن را همراه داشته و سخت شيفته و دلدادة آن بودهام و با اينكه خودم قرآن كريم را ترجمه كرده و توفيق ويرايش چند ترجمة ديگر را نيز داشتهام و ترجمههايي نو و كهن در اختيار دارم، امّا همواره كام تشنة خويش را از آبشخور همين ترجمه سيراب ميكنم و از عمق توجّه و ريزهكاريها و دقتنظرهاي مترجم به شگفت ميمانم و نكتهها مياندوزم.
عمدهترين ويژگيهاي ترجمه
۱٫ در يك نگرش كلي به متن ترجمه، ميتوان بر ميزان تسلّط مترجم به علوم و معارف مختلف اسلامي كه بهطور مستقيم يا غيرمستقيم در ترجمة قرآن كريم نقشي دارند، پي برد و يقين كرد كه در معارفي چون: صرف، نحو، علوم بلاغي، علوم خاصّ قرآني، علوم حديث، لغت، اشتقاق، وضع و… دستي توانمند داشته است. ذكر نمونه براي هر يك از موارد پيشگفته در حوصلة اين مقال نميگنجد.
فراگير بودن دانش مترجم موجب شد كه ترجمهاش نسبت به بسياري از ترجمههاي ديگر، از لغزش كمتري برخوردار باشد، چنانكه نمونههاي بسياري از نقدونظرهاي دانشمند فرزانه، جناب آقاي بهاءالدين خرمشاهي و نيز مواردي از يادداشتهاي شخصي خود را بر اين ترجمه عرضه داشتم و طي مدّتي كه مشغول ويراستاري فنّي وتصحیح اين اثر بودم، كمتر به مواردی برخوردم كه بتوان نامش را لغزش گذاشت.
اين گمان پديد نيايد كه در اين ترجمه هيچ كاستي و نقصي وجود ندارد، بيعيب و نقص، خداوند يگانة قهار است و برگزيدگان محبوبش، و وجود كاستيهاي فراوان در ترجمههاي موجود از قرآن كريم حجتي سرشار بر اعجاز كلام حقّ است، بلكه به تحقيق ميتوان گفت كه عيب و نقص محتوايي و علمي اين اثر، بهمراتب از ديگر ترجمههاي موجود كمتر است و كسانيكه ميخواهند بيشتر به اين حقيقت پيبرند، نقد مثبتي كه جناب آقاي دكتر غلامعلي حدادعادلـ چهرة آشناي محافل علمي كشورـ بر اين ترجمه در ماهنامة كيهان انديشه (شمارة۴۰) نوشتهاند، رجوع كنند. البته بايد در نظر داشت كه اين ترجمه از سوي شخصي صورت گرفته كه غيرايراني و غيرافغاني بوده است و زبان فارسي زبان مادرياش نبوده و هنر ترجمه هنوز روشمند و فني نشده بود و مترجمان به كتابخانههاي جامع و فراگير دسترسي نداشتهاند.
۲٫ دومين ويژگي این ترجمه شيوايي نثر است، اگرچه بتوان آن را ترجمهاي تحتاللفظي تلقّي كرد، نيز به انصاف ميتوان گفت در ميان ترجمههاي تحتاللفظي منحصربهفرد است و نارساييهاي ديگر ترجمههاي لفظبهلفظ كمتر در آن ديده ميشود، اگرچه يك نثر سرراست فارسي بهشمار نميآيد، امّا خواننده همواره جملهها و عباراتي كوتاه و زودياب كه از هنر و ويژگيهاي نثر امروزين است، فراروي خود ميبيند. در حقيقت ميتوان آن را بهمنزلة پلي بين ترجمههاي لفظبهلفظ و ترجمههاي صورتپذيرفته با نثر معيار عصر حاضر دانست كه بهعنوان نمونه آية ۹۹ سورة اسراء را از نظر ميگذرانيم:
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا كُفُورًا؛ آيا نديدهاند كه آن خدايي كه آفريد آسمانها و زمين را توانست كه بيافريند مانند ايشان، و ساخته است براي ايشان ميعادي كه هيچ شبهه نيست در آن. پس قبول نكردند ستمكاران مگر انكار را.
۳٫ سومين و مهمترين ويژگي ترجمة محدّث دهلوي، دقّتنظر كمنظير نسبت به ساختار نحوي عبارات قرآن كريم است. اگرچه اين دقّتنظر و پايبندي به تركيب عربي عبارات، گاهي به زيبايي نثر ضربه زده است، امّا زودفهمي آن را همچنان باقي گذاشته و به آساني ميتوان به مفهوم عبارات ترجمه پيبرد. بحث در اين باره مجالي مفصل ميطلبد كه براي يكايك ساختارهايي چون قيود، حال، فصول مطلق، معاني حروف، ضماير فصل و… نمونهاي ذكر كنيم. امّا براي آنكه به هدف خود نزديكتر شويم يك مورد از دقّتنظر مترجم، به تركيب درست عبارات عربي قرآن كريم را يادآور ميشويم و آن را با دو مورد از ترجمههاي مطرح روزگارمان ميسنجيم تا موضوع هرچه بيشتر براي خوانندگان گرامي روشن شود.
در ترجمة آية چهارم سورة مباركة مسد: «وامراته حمّالة الحطب»، به ترتيب در ترجمههاي آقايان دكتر فولادوند و استاد آيتي آمده است:
فولادوند: «و زنش، آن هيمهكش [آتشافروز].»
آيتي: «و زنش هيزمكش است.»
دهلوي: «و زن او نيز درآيد، مراد دارم بردارندة هيزم را.»
نيك واضح است كه «امرأته» عطف بر ضمير فاعل در فعل «سيصلي» است و نحويان در تركيب «حمالۀ الحطب» دو وجه ذكر كردهاند، يا آن را حال از «امراته» ميدانند يا مفعول فعل محذوف ميشمارند كه در ترجمة آقاي فولادوند به عطف توجه شده امّا تركيب «حمالة الحطب» چندان روشن نيست و بيشتر به بدل شبيهتر است، امّا به ترجمة درستتر نزديكتر است. ولي آقاي آيتي نه به عطف توجهي داشته و نه به تركيب «حمالة الحطب» نظري انداخته و حتي منصوب بودن «حمالة الحطب» نيز نظر وي را جلب نكرده است. استاد خرمشاهی بهدرستی «هیزمکشان» آوردهاند و استاد گرمارودی دقیقتر مرقوم فرمودهاند: «و نیز همسرش، درحالیکه هیزمکش است.»
لكن با توجة به ترجمة دهلوي، به آساني ميتوان به پايبندي او به نحو قرآني و در نهايت فهم درست عبارت پيبرد. مورد پيشگفته از موارد روشني است كه بسياري از مترجمان در آن، به لغزش دچار شدهاند. در ترجمة محدّث دهلوي ريزبينيهاي فراواني وجود دارد كه از دقتنظر فراوان مترجم پرده برميدارد.
۴٫ چهارمين ويژگي ترجمة دهلوي، آوردن برابرهاي قابل فهم و درست براي مفردات است. بيشتر خوانندگان اين ترجمه از اغلاط مطبعي و عدم سجاوندي اين ترجمه مينالند و هرگز از مفرداتش شكوهاي نداشتهاند، چرا كه آنها از رساترين كلمات فارسي برگزيده شده و كمتر حاجت ميافتد كه كسي براي فهم كلمهاي به لغت رجوع كند. چنانكه با مقایسه بین نثر ميبدي كه كلماتش به رغم اصيل بودن و برخوردار بودن از ساختاري ادبي چنان ارزشي دارد كه بينياز از شرح است، امّا بيش از آنكه نظر عموم مردم را به خود جلب كند به كار شيفتگان ادب و دلدادگان نثر اصيل فارسي ميآيد. امّا حكايت ترجمة دهلوي كاملاً برعكس است، نه آنكه فاقد ارزش ادبي باشد، بلكه صرفاً ادبي نيست و در آن معنا فداي لفظ نشده است، اگرچه امروزه ميتوان براي برخي از كلمات، برابرهاي مناسبتري پيدا كرد، ولي برابرگزينيهاي درست و دقيق مترجم، ميتواند براي مترجمان جديد بسيار راهگشا باشد تا به معادلهاي مناسبتر و دلنشينتر دست يابند.
در اين باره شايد قسمت اخير آية ۷۴ سورة اعراف ما را از آوردن هر مثال ديگري براي اثبات اين ادّعا بينياز سازد: در ترجمة عبارت «تتخذون من سهولها قصوراً» آورده است: «ميسازيد از نرم آن كوشكها.»
كه «تتّخذون» را به ساختن، ترجمه كردن در اين آيه كاملاً درست و متين و سازگار با اهداف هنر ترجمه است و سهول و قصور نيز به درستي معادلگزيني شدهاند.
۵٫ پنجمين ويژگي اين ترجمه يكدست بودن آن است، چنانكه اگر سه عبارت از آغاز، ميان و پايان اين ترجمه برگزيده شود، هر طبع بيآلايشي درمييابد كه خاستگاه هر سه عبارت يك قريحه بوده است.
يكدست بودن ترجمه نيز از شاهد مثالهاي يادشده در اين مقال قابل دستيابي است.
۶٫ رعايت امانت نيز از شاخصههاي مهم ترجمة دهلوي است، چنانكه از آوردن معناي كمترين حرفي در ترجمه دريغ نداشته و بسيار كم اتفاق افتاده كه كلمهاي را حتي به قرينه، حذف كرده باشد. در عين حال در اين كار پاي در دايرة افراط نگذاشته و زيادهروي در ترجمة لفظبهلفظ تا آنجا كه خواننده را از مفهوم اصلي دور سازد، در اين ترجمه ردّ و نشاني ندارد و سعي مترجم همواره بر آن بوده است كه معنا را فداي لفظ نكند و بس. چنانكه ميتوان هر دو مورد پيشگفته را به آساني در دو عبارت از يك آيه (آية ۳۷ سورة مباركه يوسف) ملاحظه كرد. در ترجمة عبارت «ذلكما ممّا علّمني ربّي» آمده است: «اين تعبير از آن قبيل است كه آموخته است مرا پروردگار من.» كه پايبندي مترجم به ساختار دقيق عبارت قرآني بهشدّت معلوم ميشود و در عين حال در ترجمة عبارت «وهم بالآخرة هم كافرون» آمده است: «و ايشان به آخرت نامعتقدند.» كه بهدرستي ضمير «هم» را كه در عبارت عربي ظاهر است در ترجمه مستتر داشته است.
۷٫ ويژگي هفتم اين ترجمه، دقت لازم در معاني حروف است، اين دقت در موارد بسياري براي مترجمان جديد راهگشاست. مگر در يك مورد كه موجب تكرار و فروكاسته شدن دلنشيني نثر فارسي است و آن ترجمة «فا» به «پس» است كه بسيار آمدن آن با عنايت به معاني مختلفش با شيوایي و رسايي كلام عرب كاملاً سازگار است، امّا در فارسي تا اندازهاي فصاحت را خدشهدار ميكند، چرا كه انتقال تمامي معاني اين حرف (ترتيب، تراخي، تفصيل، عطف، زايد و…) به «پس» ممكن نيست و تكرار اين لفظ ملالآور است. براي آنكه دقتنظر دهلوي در معاني حروف بيشتر معلوم شود، لازم است كه يادآور شويم در عربي واوي به نام واو صرف وجود دارد كه اين واو از نظر بسياري از مترجمان متون عربي و ادبي نهان مانده است، امّا دهلوي با عنايت به همين واو، در ترجمة عبارت «ولمّا يعلم الله الذين جاهدوا منكم و يعلم الصابرين»(آلعمران:۱۴۲) آورده است: «و هنوز متميّز نساخته است خدا مجاهدان را از شما و پيش از آنكه جدا كند صابران را.»
بهخاطر آنكه سخن به درازا نكشد از شرح اين مجمل پرهيز كرده و تنها به اين نكته بسنده ميكنم. از ديگر نظرياتي كه نحويان پيرامون واوي كه بر سر «يعلم» درآمده و موجب تغيير آن شده است، آگاهم. و ذكر اين نمونه تنها به آن خاطر بوده است كه خوانندگان گرامي دريابند كه دهلوي تا چه ميزان به معاني دقيق حروف عنايت داشته و همواره درستترينها را برميگزيده است.
۸٫ ويژگي ديگر ترجمة دهلوي شرح يا افزودههاي تفسيري خارج از متن ترجمه است، اين افزودهها اگرچه اندكاند امّا بسيار روشنگر، و با عنايت به آن ميتوان پيبرد كه دهلوي به ضرورت افزودههاي تفسيری در خارج از متن نظر داشته است، و گاهي اوقات در متن نيز چنين افزودههايي ملاحظه ميشود كه بسيار اندك شمارند.
از باب نمونه در حاشية آية ۸۶ سورة طه، در شرح كلمة «عهد» در عبارت قرآني «أفطال عليكم العهد» مينويسد: يعني مدت مفارقت من. در آية ۷۸ همين سورة در شرح عبارت «فقذفناها» مينويسد: يعني در آتش. نيز در شرح عبارت «ألا تتبعن» در آية ۹۳ همين سورة مينويسد: يعني قتال اهل ضلال.
مزايا و كارآمدی ترجمة محدّث دهلوي هرگز در موارد پيشگفته خلاصه نميشود و ما به اقتضاي يك معرّفي اجمالي، اندكي از آن بسيار را در ميان آورديم تا چه در نظر آيد.
در نهايت به موضوعاتي جداً دلآزار ميرسيم كه از جا افتادن اين ترجمه بسيار كاسته است؛ رسمالخط بسيار نادرست چاپهاي موجود از اين ترجمه باعث شده است كه خوانندگان ترجمههاي قرآن، نسبت به آن كمرغبت شوند. افزون بر اين، اغلاط نوشتاري بسياري ديده ميشود كه گاه تا دگرگون ساختن معناي اصلي عبارت پيش رفته است.
ترجمة محدّث دهلوي بارها در شبهقارّه، گاه همراه با مواهب عليه (تفسير حسيني)، يا به گونة مستقل همراه با كاستيهاي پيشگفته به طبع رسيده و نيز در سال ۱۴۱۶هـ..ق در عربستان از عين نسخة چاپ شده در پاكستان افست شده است، امّا با چند تفاوت مثبت و منفي. مزيتهاي اين چاپ تنها در چاپ، كاغذ و صحافي خلاصه ميشود و افزون بر عيب و نقص چاپ پاكستان، افتادگيهايي هم در آن ديده ميشود، بهعنوان نمونه در آية ۳ سورة مباركة حمد در ترجمة مالك «وند» آمده كه در چاپ پاكستان «خداوند» بوده و لفظ جلالة «خدا» افتاده است.
ديگر آنكه ناشر ـ حتماً ـ به اشارت کسانی كه بديهي است از يكصدم دانش دهلوي هم برخوردار نبودهاند، در ترجمه دستبرد زده و الفاظ مباركة «الله» و «اله» را عيناً جايگزين ترجمةهاي آن، كه توسط مترجم صورت پذيرفته، كردند. شايد آنچه را كه دربارة حذف «خدا» در آغاز لفظ خداوند در ترجمة مالك گفتيم، در اين راستا صورت پذيرفته باشد و ندانسته باشند كه خداوند در اينجا به معناي صاحب اختيار بوده است، چنانكه در جاي جاي اين ترجمه تكرار شده است، آنگاه نتوانستهاند چيزي را جايگزين كنند و از خاطرشان رفته باشد كه اين كار با هيچ يك از مباني علمي سازگار نيست.
در طول مدتي كه بنده نسخههايي از اين ترجمه را در اختيار داشتم همواره از رسمالخط و اغلاط نوشتاري و مطبعي آن رنج ميبردم و چشم انتظار بودم كه كسي به تصحيح اين متن گرانسنگ قرآني همّت گمارد، امّا اين آرزويم روا داشته نشد تا اينكه شخصاً به ويرايش فنّي و تصحیح آن پرداختم.
تلاش ناچيز بنده را نميتوان تصحيح متن، براساس مباني اين فنّ گذاشت چراكه نه بضاعت اندك خودم براي اين امر كفايت ميكرد و نه استقبالكنندگان اين ترجمه ميپذيرفتند كه به تصحيح آن براساس اصول و مباني نوين تصحيح اقدام شود. در عين حال به توفيق الهي به بازنويسي و درستنگاري آن بر اساس آيين نگارش مرسوم در ايران پرداختم و تا حدّ امكان عبارات را سجاوندي كردم كه استفادة خوانندگان محترم را بسيار سهل و براي آسانخواني ترجمه و جلوگيري از به اشتباه افتادن مفيد واقع شود. در اين راستا حدود چند هزار غلط نوشتاري و مطبعي را اصلاح كردم كه بههمت نشر محترم احسان چاپ و منتشر شده است، اميد است مقبول بارگاه حقّ قرار گيرد. والله وليّ التوفيق

شكوه و زيبايي در ترجمه قرآن شاهولیالله محدّث دهلوي مسعود انصاري ـ تهران
خداوند متعال را سپاسگزارم كه توجه و اهتمام به قرآن كريم، آخرين نسخه شفاي آسماني بهطور عام و ترجمه متن مقدس بهطور خاص در ميهن اسلامي ما هر روز رواج و رونق بيشتري ميگيرد و پژوهشهاي قرآني جدّيتر دنبال ميشود
شناسه خبر : 10141