در به دری و رنج و مشقت های زندگی بسیاری را به سمت تونل های تاریک فراموشی و شکست سوق داده است و در مقابل بسیاری را نیز به اوج قله های ابتکار و شهرت رسانده است. ماموستا علی مردان ستاره ی درخشان عرصه موسیقی و مقام کردی از جمله کسانی است که رنج و محنت دوران او را به قله ابتکار، اعتبار و بی مانندی رساند. زندگی این ستاره درخشان موسیقی سرشار از درد و محنت بوده و به سختی زندگی کرده است. همانگونه که خودش در خاطراتش به آنچه بر او گذشته اشاره کرده است.
قرآن خوانی در تکیه
علی مردان سال های بچگی اش را در محله جلو تکیه کرکوک گذرانده است و در تکیه ها قرآن خوانده و شنونده صدای قرآن خوان های آن روزگار بوده است. این روال تا زمانی که پدر وی زنده بود ادامه داشته است. مرگ پدر علی مردان را ویلان می کند، بنابراین او کرکوک را جا گذاشته و به “لیلان” می رود، روستایی که برایش هم منشأ محنت و هم مایه خوشی و لذت هنری بوده است. در آنجا دایی عارف همه زندگی علی مردان را تبدیل به جهنم می کند و به تصرف مال و اموال وی پرداخته و آزار بسیاری به او می رساند. زمانی هم که دایی عارف متوجه می شود علی مردان عاشق دختری شده است، با یک چنگک کشاورزی پشت او را زخمی می کند و او نیز با همان تن زخمی ” لیلان” را ترک می کند. اما خوشی های زندگی در “لیلان” نیز گوش فرا دادن به مقام های “قتار” و “الاویسی” با صدای خدر بارام چاوش و کامل تپه لویی در مهمانسرای شیخ حسیب تالبانی بود. روزهایی خوشی که ستم های دایی مجال ادامه اش را نداد. علی مردان پس از ترک “لیلان” به سمت “حفته غار” روان می شود، اما در آنجا نیز راحت نبوده و روانه بغداد می شود. این هنرمند در کتاب خاطراتش رفتن به بغداد را اینگونه روایت می کند: “در ایستگاه سلیمان بگ سوار قطار شدم. چیز آنچنانی نداشتم، تنها بقچه ام و نانی و یک تخم مرغ پخته و مقداری پیاز با من بود.”
شهر بغداد زمینه ساز شکوفایی هنر علی مردان
بغداد برای علی مردان یک بستر مناسب برای فراگیری مقامات و آهنگ ها و همچنین آشنایی با افراد روشنفکر و هنرمند بود. “پایتخت” او را با بسیاری کسان آشنا کرد و بسیاری چیزها به او یاد داد. البته رنج بسیار هم دید و همانگونه که خودش می گوید “گیوه هایم زیر سری من بودند.” علی مردان یک جوان بیکس و غریب است، که نه بغداد را بلد است و نه عربی می داند. اما او کم کم با این شهر کنار می آید و در آن شروع به کار و فعالیت می کند. در آن سال ها همیشه دوری از مادر و خواهرش او را آزاد می داد، اما نزد چه کسی می رفت؟ نزد دایی اش؟ علی مردان همانند انسانی تنگدست و بی کس زندگی کرد کسی نبود از او مراقبت کند و برای همین هم زمانی که از دایی اش جدا شد از آن به بعد به خواست خودش زندگی کرده و کسی نبوده که به خانه یا چیز دیگری پایبندش کند. پدرش فوت کرده و از دایی اش هم دوری گرفته است. این تنهایی و آزادی عمل شرایطی را برای علی مردان مهیا کرد که به دنبال مشارکت و سهم خواهی از هر چیزی باشد که از آن خوشش می آید. در واقع تصمیم گیرنده نهایی بود. این وضعیت تازه زمینه ای را فراهم کرد که علی مردان به دنبال آزادی ها و آرزوهای خویش افتاد و سرانجام تبدیل به هنرمند بزرگی شد که تا امروز کارهایش پایه ایی نیرومند و محکم در عرصه هنر کردی محسوب می شوند.
هنرمندی که هنر را در سفر فراگرفت
علی مردان کم کم با فضای شهر بغداد عادت کرد و از میان عرب ها و همچنین کردهای مهاباد، کرمانشاه و سقز (که از دست ستم حکومت پهلوی فرار کرده بودند و یا به دلیل بیکاری به بغداد رو آورده بودند)، دوستانی پیدا کرد و چندین هنرمند دیگر را هم شناخت و از جمله آن ها مرتضی خان اصفهانی (که اصالتاً کرد مهاباد بوده)، سید علی اصغر کردستانی، داخل حسن، حسین عبدالله، جلادت بدرخان، سعید مححو، سلمان شکر، مریم خان، نسرین شیروانی، الماس خان، و … غیر را می شناخته است و در سفر به ایران با حسن زیرک، حسن کامکار، مجتبی میرزاده، محمد کمانگر، علی ذبیحی و ماموستا هیمن آشنا شده است. سیر و سفر و آشنایی با این مجموعه بزرگ از هنرمندان و روشنفکران دارای اهمیت زیادی بوده است. علی مردان در بغداد، ایران، مصر و دیگر شهرهای کردنشین عراق در رفت و آمد بوده است که ثمره آن آشنایی با تعداد زیادی روشنفکر کرد و عرب بود که برای وی بسیار سودمند بوده و بسیاری کسان هم از توانایی های وی بهره گرفته اند. در واقع علی مردان “هنر” را در سفر فراگرفت. سفر او را تبدیل به هنرمند روشنفکری کرد که همه جا به دنبال “شعر” و “آواز” و انواع “مقام” و قتار” بگردد. او در آن سال ها “اشعار” برخی از شاعران از جمله “فایق بیکس”، “احمد هردی”، “نجم الدین ملا” و … را تبدیل به آهنگ کرده است. علی مردان همانگونه که خودش گفته همه زندگی اش را به هنر اختصاص داده و جدا از موسیقی هیچ کاری انجام نداده است. او در اینباره می گوید: “در بغداد دایم به دنبال اساتید و مقام خوان های این شهر ویلان بودم و می چرخیدم. بیشتر آن ها را در چایخانه های بغداد شناختم و برخی دیگر را نیز در مناسبات آئینی شناختم.”
ضبط آهنگ بر روی صفحه
علی مردان درباره چگونگی روند ضبط کارهای موسیقایی اش بر روی صفحه می گوید: “در برخی شب ها در محل اقامتمان ترانه می خواندیم. یک مهندس انگلیسی با جوش و خروش بسیار در آن شب های موسیقایی ما مشارکت می کرد. او شبی نزد من آمد و گفت به زودی یک شرکت ضبط صفحه موسیقی به بغداد می آید که نماینده اش برادر من است، اگر مایل هستنی تا برخی از مقام ها و آهنگ هایت را روی صفحه ضبط کنیم. به راستی از شنیدن این پیشنهاد خیلی خوشحال شدم. در ابتدای سال ۱۹۲۱ این کمپانی به بغداد آمد و همراه با مهندس انگلیسی سوار گاری شدیم و برای ضبط آهنگ هایم به شرکت رفتیم. اعضای ارکستر موسیقی که همگی یهودی بودند به هنگام اجرای آهنگ ها و مقام خوانی من خیلی مبهوت بودند و مدام درباره آن ها پرسش می کردند.”
علی مردان درباره چگونگی ضبط کارهایش بر روی صفحات موسیقی می گوید: “کار ضبط کردن در آن روزگار از طریق یک رشته آهنی انجام می شد که به آن ” سیم” می گفتند. این سیم بر روی لوله ای پیچیده بر روی دستگاه قرار داده می شد و در زمان ضبط کردن نیز آن سیم روی لوله ای دیگر قرار داده می شد و سپس در مرحله آخر برای ضبط نهایی به خارج از کشور فرستاده می شد.”
استاد مقام خوان های بغداد
علی مردان در بخش دیگری از خاطراتش می می گوید: “مقام خوان های چایخانه های بغداد به من می گفتند تو حق مقام ها را کاملاً ادا می کنی و به درستی آن ها را اجرا می کنی. رشید قوندرچی از مقام خان های شناخته شده آن زمان به من می گفت تو استاد من هستی و از طریق تو مقام را یاد گرفتم. محمود نجار هم برخی مقام از من یاد گرفت و در مغازه اش به او مقام های حسسینی، منصوری، و اورفه یاد یادم و محمد قبانچی هم بسیاری چیزها را از من فراگرفت و جزء به جزء مقام ها را به او یاد می دادم.”
علی مردان در کنگره موسیقی عربی
علی مردان درباره اولین کنگره موسیقی عربی که در سال ۱۹۳۲ و در شهر قاهره برپا شده بود می گوید: “مسئله کرد بودنم بر چگونگی شرکت من در این کنفرانس تأثیرگذار بود، چرا که من به عنوان یکی از اعضای هیئت هنرمندان عراقی در این کنفرانس مشارکت داشتم. برای من مایه افتخار بود که در این کنگره به زبان کردی آواز و مقام های زیبای کردی را به گوش هنرمندانی که به هیچ عنوان واژه “کرد” را هم نشنیده بودند آشنا کنم. من تنها کرد که در میان ده ها هنرمند عرب بودم. کنگره هم به همان اندازه که سیاسی بود از هنر هم دور بود و مسئولین کنگره می خواستند مرا به حاشیه برانند و بسیار هم تلاش کردند که مقام و ترانه های عربی بخوانم، اما من رازی به این کار نشدم و آن ها نیز عضویت مرا در جشنوراه لغو کردند.” علی مردان با درباره دیدار از مصر می گوید: “آن مدتی که در قاهره بودم با تلاش و کوشش توانستم حضور خود را اثبات کنم و خودم را به بسیاری از شاعران و نویسندگان بزرگ مصر مانند عباس محمود عقاد و احمد شوقی که اصالتاً کرد بودند بشناسانم. همینطور با هنرمند بزرگ مصر محمد عبدالوهاب آشنا شدم.”
در ادامه گفته هایش بیشتر درباره احمد شوقی به صحبت می پردازد و عنوان می کند: “احمد شوقی به من اطمینان داد که پس از پایان یافتن کنگره نوشته ای درباره کردهای حاضر در این کنگره موسیقی عربی بنویسد و در روزنامه های قاهره منتشر کند. اما متأسفانه اندکی بعد احمد شوقی وفات کرد.”
همچنین درباره آشنایی با احمد شوقی این هنرمند می گوید: “احمد شوقی در خانه خودش در منطقه الجیزه ضیافت بسیار خوبی به افتخار من برگزار کرد. در آنجا بار دیگر محمد عبدالوهاب را دیدم. در انجا از من خواست برخی از صفحات خودم را به او بدهم تا از آن ها استفاده کند. در همان مهمانی احمد شوقی مرا با ام کلثوم نیز آشنا کرد که در آن زمان دختری جوان بود. در همان سفر هنرمند عدالحلیم سدی را نیز شناختم و در خانه اش چند آهنگ ضبط کردم. دختر و همسرش هم حضور داشتند و به زحمت چند واژه کردی را به آن ها یاد دادم.”
ادامه دارد … . منبع: خبرگزاری کرد پرس

ماموستا علی مردان و حضور در اولین کنگره موسیقی عربی نگاهی به زندگی یک اسطوره موسیقی مقامی کردی (قسمت اول) / محمود نجم الدین
“علی مردان در بغداد، ایران، مصر و دیگر شهرهای کردنشین عراق در رفت و آمد بوده است که ثمره آن آشنایی با تعداد زیادی روشنفکر کرد و عرب بود که برای وی بسیار سودمند بوده و بسیاری کسان هم از توانایی های وی بهره گرفته اند. در واقع علی مردان “هنر” را در سفر فراگرفت.”
شناسه خبر : 20029