به گزارش زریان به نقل از کردپرس-شاید صحبت کردن در مورد موسیقی گذشتهی ما (کردستان) ساده نباشد و احتیاج به تعمق و ژرف اندیشی خاص خود و از همه مهمتر، منابع موثق و دقیق داشته باشد؛ اما روزگاری که اکنون در آنیم، وضع متفاوتی دارد؛ ارتباط با هنرمندان آن امکان پذیر است و هر گونه نقد و نظر در رابطه با این زمانه از موسیقیِ کردی، در همین زمانه قابلیت آن را دارد که نقدی دیگر از دیدگاهی متفاوت در مقابلش قرار گیرد. مدتها بود به این فکر میکردم که چرا روند موسیقی معاصر هیچگاه مورد توجه- خصوصاً به صورت رسانهای (تلویزیون ها، مجلات و روزنامه ها و…)- قرار نمی گیرد؟! و چرا در حالی که به عقب نگاه میکنیم به سوی آینده میرویم، غافل از آنکه امروز و آیندهی ما نیز، گذشتهای خواهد شد… . موسیقی بخشی از فرهنگ جامعهی کردهاست و شناخت آن مستلزم شناخت جامعه- به عنوان یک بستر اصلی- است. اولین سؤال در این رابطه این است که آیا ما جامعهی معاصری داریم.
به دیگر سخن، آیا پدیدهای جهانی معاصر( بخصوص هنری) اثری در جامعهی ما پیدا کرده است؟ لزوم اینکه ما وارد این عرصه بشویم در چیست؟
پاسخ مورد اول کاملاً مربوط به علم جامعه شناسی است و از تخصص نگارنده دور؛ با این حال در رابطه با این موضوع (و با توجه به تخصص نگارنده) حداقل میتوان سؤال را به این صورت مطرح کرد که آیا رویکرد هنری ما (بخصوص موسیقی)، معاصر است؟ یا هنوز بر اساس چهارچوبهای گذشته در حال حرکت است؟
خیر! ما در جهت ِروندِ هنریِ جهان معاصر حرکت نمیکنیم…، .
موارد زیر میتوانند دلایلی برای شکل نگرفتن رویکرد موسیقی معاصر کردی باشند:
۱- روند تعلیم و تربیت موسیقی در جامعه ما (کردستان) سنتی و غیر علمی است، برخی از کسانی که به آموزش موسیقی میپردازند خود نیازمند آموزشهای بنیادین موسیقی هستند.
۲- پژوهشهای انجام شده در موسیقی کردی محدود است و مرزهای این موسیقی و تاریخچهی آن هنوز مبهم و یا حداقل محدود باقی مانده است
۳- مفهوم هنر و هنرمند و اثر هنری در جامعه بنیادی نشده است و مرزبندی های تخصصی مشخص نیست به عنوان مثال تفاوت آهنگساز با ملودی ساز در فرهنگ ما جا نیفتاده، حتی در میان افراد-به ظاهر- متخصص.
۴- توجه به سنتهای تاریخی موسیقی کردی به حداقل رسیده است به عنوان مثال به موسیقی “زهماوهن” ها (عروسیها) توجه کنید و ببینید که به چه طرز تأسف برانگیزی سینتی سایزر (به اصطلاح -غلط- ارگ!) جای نرمه نای و دُمَک و دهل و سرنا را گرفته!
۵- کنسرتهای موسیقی – جز معدودی – صرفاً رویکرد اقتصادی را دنبال میکنند.
۶- صدا و سیما توجه مناسبی به معاصر بودن آثار ندارد و سنتی بودن و فولکلور بودن از معیارهای تأکید شده است در حالی که میشود رویکرد مناسبتر هم لحاظ شود. به عنوان مثال روزانه چند دقیقه موسیقی با معیارهای موسیقی معاصر پخش میشود؟!
۷- تعداد آثار منتشر شده در رابطه با موسیقی معاصر کردی بسیار کم است.
۸- افراد تحصیل کرده در رشتهی موسیقی کم هستند. و…
در واقع دلایل بسیاری از این دست وجود دارند، اما سوال دوم یعنی لزوم این که رویکرد معاصر هنری داشته باشیم در چیست؟ در یک نگاه سطحی هر اثر هنریی که در زمان معاصر خلق شود معاصر است! اما به این سادگیها هم نیست چرا که آیا محتوا، تکنیک ، ارائه و… هم معاصر است؟
اگر هنرمند صرفاً در روال گذشته حرکت کند تنها یک نوزایی از گذشته داشته است و آن هم باید دید که همان کیفیت گذشته را دارد یا نه! در واقع حرکت دوباره در یک مسیر پیموده شده ، به همان جایی میرسد که دیگران رسیدهاند. با نگاهی به گذشته هنری جهان پی خواهیم برد هر جا حرکتی کاملاً تکرار روند گذشته باشد خود به خود از سیر بررسی و توجه مخاطب حذف می شود؛ حال چه مخاطب خاص باشد چه عام- البته با اندکی تفاوت- !
در روزگاری که سرعت (Tempo) زندگی افزایش یافته و مردم تمایل دارند هر کاری را در مدت زمان کوتاهی انجام دهند، در زمانی که زندگی بشر دچار تحول شده، تکنولوژی و علم به اندازهی بی سابقهای – نسبت به گذشته- تغییر کرده و در واقع جامعه دچار تحول عظیمی شده است، مگر میشود با رویکرد هنری چند سال قبل (شاید هم چند قرن قبل!) دوباره با جامعه امروز ارتباط داشت؟!
تاریخ به ما نشان داده که تنها هنرمندانی که با زمانهی خود- و حتی جلوتر از زمانه خود! – بودهاند توانستهاند به جایگاه متعالی هنری دست یابند. این سخنان به این معنا نیست که فرهنگ و هنر گذشتهی ما از مد افتاده و ارزشی ندارد، به هیچ وجه! بلکه ماندنِ فکرِ هنری در گذشته بی ارزش است.
اگر کاک عثمان هورامی فقط به گذشته خود توجه میکرد و «سیاوچمانه» را به همان نوع گذشتهی خود میخواند دیگر شاهد این تحول در تحریرها و تزئینات صدایی در این موسیقی نبودیم، که انصافاً حیاتی دوباره به آن بخشید… .
دربارهی افراد دنیای موسیقی میتوان این دسته بندی را لحاظ کرد:
۱- راویان: گروهی که هنر آنها روایت کننده تاریخی کهن و جزو حیات و زندگی آنهاست و اصالت هنری آنها آرزوی بسیاری از هنرمندان است. به عنوان مثال استاد «عثمان هورامی»، استاد «خله دهرزی» (بیت خان معروف) و…. از این جملهاند، اما عالم بر عمل خود نبوده، چرا که لزوماً نیازی به دانش علمی برای کار خود ندارند.
۲- نوازندههای محلی: افرادی که توانایی قابل توجهی در کار نوازندگی دارند، اما عالم به عمل خود نبوده و فقط در دایرهی محدودی (عموماً در حیطهی فرهنگ عامیانه و فولکلور) توانمندند. مانند استاد توانا و زنده یاد «قاله مره».
۳- آکادمیسینها: کسانی که هم به جنبه نظری و هم جنبهی عملی هر دو آگاهند و در هر دو حیطه توانا هستند و روشهای علمی را در رابطه با هنر خود آموختهاند.
در رابطه با هنر معاصر تنها دستهی سوم هستند که بار سنگینی بر دوش می کشند چرا که در این دستهبندی تنها آنها هستند که شناخت لازم و کافی از هر دو جهتِ نظری و عملی را دارند.
متأسفانه بسیاری از آهنگسازان کنونی موسیقی کردی این رسالت را فراموش کرده و فقط به جنبه اقتصادی و مخاطب پسند آن روی آوردهاند البته این فقط مربوط به دنیای هنر موسیقی نیست، و بسیاری از هنرهای دیگر در کردستان دستخوش این آسیب هستند. هرچند که موسیقی عامهپسند چه بخواهیم و چه نه جزو لازمی برای جامعه است ولی زمانی که همه چیز در آن خلاصه شود زنگ خطری برای هنرمندان است که رسالت خود را درست بجا نیاوردهاند.
در سالهای اخیر برخی از هنرمندان موسیقی کردی، گامهای خوبی در رابطه با آهنگسازی معاصر برداشتهاند که ازجمله اینها حمید رضا اردلان، هوشنگ کامکار، ارسلان کامکار نام آشنا هستند. هرچند تمامی آثار کامکارها در ردهی موسیقی معاصر نمیگنجد اما تعدادی آثار معاصر –از لحاظ ژانر- نیز در آثار آنها مشهود است.
معاصر بودن به معنای آن است که با حفظ هویت شخصی (و به زعم برخی ویژگیهای فرهنگی) اندیشههای نوین را در قالب یک اثر هنری ارائه کرد و از تمام امکانات تکنیکی یک جامعه به اصطلاح مدرن برای ارائه استفاده کرد، تا در خدمت اثر باشند. خاصیت برخی از هنرها این است که ذاتاً معاصر هستند مثل سینما و تئاتر و دلیل آن هم این است که سینما خود زادهی روزگاری مدرن بود و هر دوی آنها بالاجبار باید با زمانه در ارتباط مستقیم باشند. اما موسیقی – و برخی دیگر از هنرها- وضع متفاوتی دارد با وجود عدم بستگی به زمانه به صورت مستقیم، هم میتواند عامل مسئله ساز باشد و گاهی هم مزیتی خواهد بود. چرا که اگر جدا از زمانه تلقی شود تحولات اجتماعی دیرتر در آن ظهور خواهد کرد کما اینکه همیشه موسیقی از لحاظ پیدایش سبکها دنباله رو ادبیات و نقاشی و … بوده است. و مزیت آن میتواند انتزاعی بودن این هنر به نسبت دیگر هنرها باشد. جالب اینکه مسئله معاصر شدن موسیقی در خیلی از جوامع دیر اتفاق افتاد. و دیر هم مقبولیت پیدا کرد. اما جبر روزگار این تغییر را خواهد داد …
اگر وقتی یک بچهی کوچک در حال انجام بازی رایانهای خود است، صدای موسیقی بازیش را قطع کنیم فوراً معترض خواهد شدو میگوید:« بدون موسیقی لذت ندارد…».
تا به حال به این فکر کردهاید که زنگ موبایلهایمان، تبلیغات تلویزیونی و برنامههای آنها، بازیهای رایانهای و همه و همه از موسیقی چقدر بهره میگیرند؟! میدانید که ما در عصر رسانه و ارتباطات زندگی میکنیم ولی هنوز هویت معاصری در موسیقی نداریم.
تاکنون نکات زیر مطرح گردید:
۱- مفهوم هنر معاصر
۲- لزوم ورود به هنر معاصر (خصوصاً موسیقی)
۳- طبقه بندی افراد جامعهی موسیقی
حال که این موارد در ذهن خوانندهی این سطور شکل گرفته به ادامه مبحث می پردازم.
در زمانهی ما زبان تغییر یافته است و دیگر آنگونه که در گذشته از زبان استفاده میشد امروزه دیگر استفاده نمیشود.
تغییر در زبان به معنای تغییر زندگی انسان است و تغییر در زندگی انسان یعنی تغییر در همه چیز. هنر به ناچار با توجه به این تحولاتِ زندگی انسان، متحول میگردد و همزمان با زمانه، سبکها و فلسفههای گوناگون هنری به وجود میآیند. در دوران ما تمام آنچه که از امکانات و تکنیکها و ایدهها در هنر متصور میشویم خیلی پیشتر از ما توسط هنرمندان دیگر مطرح شده است. عرضهی یک «چیز» جدید در دوران کنونی به مثابهی هنر کار مشکلی خواهد بود و اساساً «چیز» جدید آیا هنر است؟
راه حل جهان معاصر برای گریز از این بن بست هنری، فلسفه است؛ دیگر نمیتوان به راحتی گذشته ساختار را شکست در واقع چیزی برای شکستن نمانده! قوائد کلاسیک، قبل از خود ، مدرن، قبل از خود و پست مدرن، قبل از خود را شکست و یا متحول کرد. این همه تغییر و شکستن قوائد به معنای آن است که آزادی غیر قابل باوری در هنر ایجاد شده است.
اما چرا هنوز آنچه در پی این زمانهها از هنر به وجود آمده رضایتِ خاطر هنرمندان را جلب نمیکند؟! بحث این است که انسان از هنر چه میخواهد؟! در فلسفهی معاصر بازگشت به اصل مفاهیم و کلمات بحث مهمی است هنرِ «پُست مدرن» تلاشی بود نزدیک به این موضوع یعنی تجمیع سنت گذشته با دوران مدرن،ولی امروزه ما با فلسفههای دیگری نیز روبرو هستیم مثلاً فلسفهای نوبنیادی با عنوان هنر «ترانس مدرن».
هر حرکتی در راستای تغییر، تعالی و پیشرفت نیازمند یک سری عوامل است و برای نیل به آن ساختارهای پیچده و گاه سادهای لازم است؛ به عنوان مثال نظام تعلیم و تربیت افراد فعال در هنر موسیقی؛ عملکرد رسانهها در قبال هنر موسیقی؛ سلیقهی مخاطبین و نحوهی تأثیر گذاری در سلیقهی آنها؛ شناخت از نیازهای موسیقایی مخاطبین و بسیاری دیگر از این دست را باید در نظر گرفت.
موسیقی کردی، امروزه حال و روز خوشی ندارد چرا که متأسفانه آثار مناسب و هنری برای گوش موسیقایی جامعه کم هستند و جای این کمبود با آثار نامناسب و حتی فاقد ارزش پر میشود، از عروسیها تا کنسرتها را اگر در نظر بگیریم خواهیم دید چیز قابل توجهی وجود ندارد. موسیقی قدیمی و با ارزش عروسیهای کردی (زهماوهن) به کل دگرگون و نابود شده و متأسفانه به دلیل نبود جایگزین مناسب برای موسیقی شادیانه برخی به ناچار به این نوع موسیقی بی محتوا گوش میدهند، موسیقی موجود در پخش برخی از ماشینها گواه این فاجعه است! کنسرتها هم بیشتر جنبهی اقتصادی دارند و در بحث آموزش هم اندک اتفاقها و تلاشها برای آگاه سازی هنرجویان، دانشجویان و فعالین موسیقی و در نهایت عامهی مردم هنوز تأثیر چشمگیری نداشته است.
در این میان هستند هنرمندان و افراد قابلِ توجهی که در زمینههای مختلف موسیقی همچون آموزش، پژوهش ، نوازندگی و کنسرت و … تأثیر گذارند و روشنگری و تلاش آنها چراغی به سوی آینده خواهد بود، ولی تا رسیدن به تعالی مسیرِ طولانی و سختی در پیش است.
از گذشتههای دور تا نزدیک آثار بسیار ارزشمندی در موسیقی کردی وجود داشته و دارد که حیات کنونی موسیقی کردی به آنها وابسته است، ولی آیا تمام آثار موسیقایی امروزی واقعاً ارزشمند است؟ و آیا این آثار میتوانند هویت موسیقی کردی را همچون گذشته پرافتخار حفظ کنند؟ و مهمتر اینکه معیار ارزش در موسیقی معاصر در چیست؟ چند عامل مهم در شناخت و ترویج موسیقی معاصر کردی و ارزش گذاری آن البته به جز عواملِ اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی و.. بسیار تأثیر گذارند:
۱- افراد موسیقی: شاملِ خواننده، نوازنده، آهنگساز و… .
۲- رسانهها: اعم از داخلی و خارجی ، صوتی و تصویری، کتاب و مجلات.
۳- مراکز علمی و آموزشی: دانشگاه، آموزشگاه و… .
به افراد موسیقی و دستهبندی آنها اشاره شد و مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه در مورد رسانهها باید گفت که وضعیت موسیقی در رسانههای کردی خارج از ایران که بخش قابل توجهی از آثار موسیقی کردی در آنها پخش میشود چنگی به دل نمیزند و حتی گاهی تأسف بار است. معیارهای بیشتر آنها در انتخاب و پخش آثار موسیقی زیاد جالب نیست. آیا شایسته است که معیار پخش یک موسیقی، زیبایی چهرهی خواننده و یا بازیگر کلیپ آن باشد؟! پس تکلیف معیارهایی چون آهنگسازی، تنظیم، شعر و ترانه، کیفیت ضبط و صدای خواننده و … چه میشود؟ هر چند موسیقی در هر سطحی لازم است از موسیقی جدی و هنری گرفته تا موسیقی شادیانه و حتی تا استفاده در زنگ موبایل و… ولی آیا بهتر نیست که بر نحوهی ارائهی آن نظارت دقیقتر و هنریتری شود؟
در رسانهی داخلی یعنی صدا و سیما هم اشکلاتی هست مثلاً مجموعه عواملی که باید سطحبندی مناسبی در تولید و پخش موسیقی رعایت بکنند زیاد پویا نیستند به عنوان مثال در تولید و ساخت موسیقی کودک برای کودکان استان کردستان از موسیقیهایی که هویت کردی دارند و کودک را با فرهنگ خود بیشتر آشنا میکنند استفادهی شایانی نمیشود؛ جالب اینکه حتی گاهی موسیقیهای مورد استفاده نه تنها هویت کُردی ندارد که هیچ، هویت ایرانی هم ندارد و این باعث عدم شناخت و افت سلیقهی این مجموعه از مخاطبان میشود که در آینده نیز تأثیر بسزایی خواهد داشت.
آیا در کشورهای توسعه یافته، مثلاً آلمان در برنامههای ویژهی کودکان از موسیقی چینی استفاده میکنند و یا اینکه موسیقی کشورشان در اولویت است… پس حالا که چنین است چرا هویت خودمان را در اولویت قرار ندهیم؟ آنهم هویتی به این گرانبهایی. از رسانه که بگذریم عوامل مهم دیگری هم در سطح جامعه وجود دارند که مانع پیشرفت و شناخت موسیقی معاصر کردی میشوند از جمله:
* مربیان و اساتید مناسب و مجرب برای تدریس موسیقی کم هستند. متأسفانه برخی از مربیان مجوز تدریس معتبری از سوی نهادهای دولتی – و یا مدرک دانشگاهی- برای آموزش موسیقی ندارند و بدتر از آن آموزشگاههایی هم بدون مجوز دایر هستند. از لحاظ فضا و امکانات آموزشی، رفاهی و تخصصی نیز آموزشگاههای مناسب کم است و روند نظارت بر آموزشگاههای موسیقی رضایت بخش نیست در واقع نظارت اماکنی تنها مطرح نیست بلکه نظارت تخصصی اساسیتر است.
* آشنایی نداشتن برخی از مدرسان موسیقی با علم روز نیز در رابطه با روند رشد موسیقی علمی مشکل آفرین است یک مدرس باید از نحوهی آموزش و روشهای تدریس، روانشناسی تدریس، شیوههای ارزشیابی و حتی مطالب تخصصی به روز موسیقی اطلاعاتی مناسب داشته باشد. در این میان توهم برخی به ظاهر هنرمند که در همه چیز و همه حرفهای توانا هستند تأسف بار است آنها به خود اجازه میدهند که افرادی -البته ساده- را دنباله رو خود کنند و ادعاهای عجیب و غریب داشته باشند… مگر میشود کسی تار ،سهتار ،نی، سلفژ، دیوان و تنبور و تئوری موسیقی، هارمونی، موسیقی کودک، پیانو، دف و تنبک و … را در حد تدریس بلد باشد! به یاد داشته باشیم که گرفتن عکس با این استاد و آن استاد توانایی نمیآورد بلکه فقط یک خاطره است! همچنین ارتباط نداشتن با سطوح بالاتر از خود، باعثِ «در جا ماندن» و توهمِ «خود بزرگ بینی» خواهد شد.
* اجازه دادنِ جامعهی موسیقی و متأسفانه برخی رسانهها یا روزنامهها… به هر آماتوری برای اظهار نظر هم جای بحث دارد، به عنوان مثال اگر بنده در مورد پزشکی به صورت تخصصی مقالهای بنویسم همه ایراد خواهند گرفت که: «این تخصص شما نیست!» اما اگر یک پزشک در مورد موسیقی نظر تخصصی بدهد مشکلی پیش نخواهد آمد و به سادگی در توجیهاش میگویند: «هنر مال همه است و نقد پذیر باشیم و… می دانیم که هنر میتواند در دسترس همه باشد اما نقد هنری کار هرکسی نیست چرا که گاهی مسئولیت یک نقد بیشتر از یک اثر هنری است. برایان آکانر در مقاله خودبنیادی هنر میگوید: «البته هیچ هنری را نمیتوان به پیام خاصی تقلیل داد (مثلاً به هنر متعهد)؛ بلکه هر اثر هنری رمزی از جامعه است که در انتظار تفسیری در خور نشسته است.»
* برای یک هنرمند تحصیلات آکادمیک همه چیز نیست و قرار هم نیست معیار توانایی فقط مدرک باشد چناچه در گذشتههای نه خیلی دور اساساً مدرک به معنای امروز وجود نداشت، این به این معنا نیست که مدرک دانشگاهی اعتباری ندارد بلکه در کنار مدرک نکات فراوان دیگر هم هست که سطح و توانایی فرد را بیشتر مشخص میکند هر چند هیچ معیاری دقیقی برای ارزش کار یک هنرمند وجود ندارد اما اینطور هم نیست که هیچ ملاک و حداقلی نیز نباشد، مدرک زمانی معتبرتر خواهد بود که در کنار مقالات، تألیفات ، کنسرتها ، شرکت در مستر کلاسها، رتبههای جشنواره و… قرار بگیرد؛ در واقع داشتن یک رزومه معتبر نشاندهندهی لیاقت است و در کنار همهی اینها اخلاقِ خوب در شأن یک هنرمند حُسن بزرگی است.
به طور حتم موارد زیاد دیگری نیز باقی مانده است که مجالی برای اشاره به آنها در این نوشته نیست موسیقی معاصر کردی بخشی از هویت نسلهای بعدی ما خواهد بود؛ با غنایی که در موسیقی کردی وجود دارد و هنرمندان توانایی که در عرصهی موسیقی کردی مشغول خلق آثار با ارزش هنری و تربیت شاگردان خلف هستند امیداست چنان که به گذشتهی خود میبالیم، دوران معاصر ما نیز در آینده، دورانِ گذشتهی خوبی یاد شود.
نویسنده: مهدی احمدی کارشناس ارشد آهنگسازی از دانشگاه هنر تهران و رهبر ارکستر کردستان
تاريخ: ۱۳۹۵/۲/۲۷

نگاهی انتقادی به موسیقی معاصر کُردی
متأسفانه بسیاری از آهنگسازان کنونی موسیقی کردی این رسالت را فراموش کرده و فقط به جنبه اقتصادی و مخاطب پسند آن روی آوردهاند البته این فقط مربوط به دنیای هنر موسیقی نیست، و بسیاری از هنرهای دیگر در کردستان دستخوش این آسیب هستند
شناسه خبر : 10209