نویسندگان |
علیرضا دانشیار |
دانشجوی دکتری مطالعات انقلاب اسلامی دانشگاه معارف اسلامی |
چکیده |
پدیده تکفیر به مثابه جریانی خطرناک، جهان اسلام را به چالش کشیدهاند. نخبگان جهان اسلام باید در این زمینه به چاره اندیشی بپردازند. این تحقیق تلاش دارد چالشها و راهکارهای برون رفت از پدیده تکفیر و جریانهای خطرناک همسو با آن را، از منظر مقام معظم رهبری مورد بررسی قرار دهد. چالشهای جریانهای تکفیری از منظر رهبری در سه حوزه قابل بررسی است: یک در سطح باورها و اعتقادات: جریانهای تکفیری، از توحید و شرک و سایر مفاهیم دینی، درک ناقص و بدعتآمیز و غیر عقلانی دارند. دو چالش اخلاقی: مهمترین خصوصیت جریانهای تکفیری، «جهالت» و بی خبری و نوعی خباثت درونی است که منجر به دوری از حقیقت و بی تقوایی و سقوط در ورطه رذیلت و تباهی شده است. سه چالشهای رفتاری: مهمترین ویژگی جریانهای تکفیری، ستیزه جویی، خشونت، فساد انگیزی، ترور و جنایت و خونریزی، ایجاد کننده تفرقه میان مسلمانان، نابود کننده تمدن و فرهنگ اسلامی و غیر اسلامی، تقویت کننده دشمنان اسلام را، میتوان نام برد. در عرصه راهکارهای فکری ـ فرهنگی برای مقابله با جریانهای تکفیری، امت اسلامی باید به تقویت تقریب مذاهب اسلامی، گفتگو و تفاهم بر سر مشترکات، پرهیز از اختلاف افکنی و نمودهای تشدید آن، بازگشت به قرآن و فهم دقیق رویکردهای قرآنی در جلوگیری از تفرقه و اتحاد دنیای اسلام را، در دستورکار و عمل خود قرار دهد. در عرصه راهکارهای سیاسی ـ اجتماعی جهان اسلام باید همگرایی و وحدت میان مسلمین، آگاه سازی نخبگانی، لزوم شناخت و طرد دشمن را جزء کارویژههای اساسی و محوری خود قرار دهد. با بکار بستن راهکارهای همگرایانه در جهان اسلام ریشه جریانهای تکفیری خشکانده میشود. |
کلیدواژگان |
اخلاق؛ باورها؛ تکفیر؛ جریانهای تکفیری؛ چالش ها؛ راهکارها؛ رفتار |
اصل مقاله |
مقدمه در مورد چرایی پیدایش پدیده تکفیر، عامل عقیدتی ـ فرهنگی بیش از سایر عوامل تاثیرگذار است. البته جنایات این گروهها با ادعای دینی، چنان انزجاری در بین مسلمین (سنی و شیعه) پدید آورده که به سختی میتوان باور کرد این گروهها تحت تاثیر جریانهای عقیدتی باشند. با این وجود، باید یادآور شد که به شدت از نوعی عقاید پالایش نشده و انحرافی تاثیر پذیرفته و این تاثیر پذیری در مرحله عملکرد و رفتار خشونتآمیز و جنایت کارانه و متاسفانه در برخی موارد در قالبهای دینی نمود یافته است. (دانشیار، ۱۳۹۳: ۴۱۶) مرحله کنونی گروهها و جریانهای تکفیری بازتابی از سیر تاریخی آنهاست. برای مثال میتوان به عقاید ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب که تا حدودی خصلت انقلابی این گروه ها، تحت تاثیر برخی از جریانات و افکار مصری میباشد اشاره کرد. جریانهای تکفیری با گروه خوارج صدر اسلام تشابهاتی دارند. پس از فتنه خوارج، جهان اسلام، در دورانها و مراحل گوناگون شاهد مذاهب و جنبشهای متعددی شد. در راس این جنبش ها، فرقهای است که از تکفیر عموم مسلمانان و نسبت دادن آنان به کفر و شرک پروایی ندارد. موج تکفیر به شمشیر چیرهای بدل شده است که برخی آن را به روی مخالفان عقیدتی و مذهبی خویش بیرون میکشند و باعث بوجود آمدن افراطگرایی، خشونت و جنایت و تباهی و فساد در جهان اسلام شدهاند. این موضوع در جهان کنونی، از اسلام جلوه خشنی ارائه داده و مسلمانان را تضعیف و آنان را به ملت هایی ناسازگار و گروه هایی پراکنده بدل کرده است. (حسین احمد، ۱۳۹۰: ۲۰) جریانهای تکفیری، ویژگی هایی نظیر گناه قلمداد کردن اعمال حسنه مسلمانان، تکفیر مسلمانان به خاطر ارتکاب گناه و مباح دانستن خون و اموال آنها. به همین علت تعصب شدید آنان، دشمنی سخت با علی (ع) و خاندانش، اخذ به ظاهر الفاظ قرآن و سنت، بدون رعایت تفسیر و بدون لحاظ مبانی عقلی و اصولی، بدعت دانستن هر چیزی که در قرآن و سنت نیامده است، تقدس ظاهری و کوشا بودن در عبادات، کافر پنداشتن بقیه مسلمانان و تطبیق آیاتی از قرآن که در شان کفار و مشرکان نازل شده بود به مسلمانان (فیروز جایی، ۱۳۸۲: ۲۳۳). این تحقیق به ارزیابی آسیبها و چالشهای گروههای تکفیری از دیدگاه مقام رهبری میپردازد و به تناسب راهکارهای برون رفت از مشکلات و آسیبهای جریان تکفیری را از دیدگاه ایشان مورد بررسی قرار میدهد. چارچوب نظری بحث، با استفاد از روش «تحلیل متنی» محتوای بیانات مقام رهبری، به آسیبها و چالشهای جریانهای تکفیری در سه عرصه چالشهای عقیدتی، چالشهای اخلاقی و چالشهای رفتاری و در نهایت، راهکارهای پیشنهادی از سوی ایشان، خواهد پرداخت. پرسش اصلی این پژوهش عبارت است از: چالشهای جریانها و گروههای تکفیری و راهکارهای مقابله با پدیده تکفیر از منظر رهبری چیست؟ که بعد از تبیین مفهوم «تکفیر» دردو بخش: نخست بررسی چالشهای جریانهای تکفیری، ودوم راهکارهای مقابله با پدیده تکفیر، مورد بررسی قرارخواهد گرفت. تبیین مفهوم «تکفیر» واژه تکفیر در دو معنای لغوی و اصطلاحی به کار رفته است: در معنای لغوی، به معنای «حکم به بیدینی کسی دادن» و معنای عرفی آن طرد کردن است و در مباحث اسلامی یکی از مفاهیم بسیار بحث برانگیز است. در معنای اصطلاحی میتوان دو برداشت مهم را در نظر گروهها و جریان هایی که به نوعی مساله تکفیر را مطرح میکنند، در نظر گرفت: الف. اولین معنای تکفیر، بیشتر معنایی سیاسی پیدا کرده است که از آراء و نظرات سید قطب قابل استنتاج است. در این معنا، رهبران کنونی جهان اسلام مرتدند. چرا که آنان در معرض عقاید صلیبیان، کمونیستها یا صهونیستها قرار گرفته و به ابزار فساد فرهنگی تبدیل شدهاند. آنان با دور شدن از اسلام، تشکیلات دولتی را برای غیر اسلامی کردن جامعه به کار میگیرند و مسلمانان واقعی را به اقلیتی کوچک تبدیل کردهاند. با نفی حاکمیت خداوند به گناه رِدَّه (ارتداد) آلوده گشتهاند. جاهلیت دنیوی و نوین آنان کارآمدتر و بنابراین از جاهلیت قبل از اسلام که ابتداییتر بود، خطرناکتر است. این حاکمان از افراد بیایمان بدترند. زیرا برای وفادار ماندن به اصول اسلام فرصت داشتهاند، ولی به آن پشت کردهاند. آنان بافت اخلاقی جامعه را فاسد، و نهادهای دینی را غیر دینی کرده و مردم را با استفاده از الگوهای ملی گرایانه استثمار نمودهاند. هدف از تکفیر آنان غیر مشروع جلوه دادن تبعیت از آنان و نیز تعیین «کافران داخلی» به عنوان اولین هدف جهادی برای از میان بردن طاغوت، ضروری و لازم است. به همین دلیل، اولیتهای جنبشهای اسلامگرا باید دوباره تعیین شود. مبارزه با دشمن خانگی برای در دست گرفتن حاکمیت، باید بر جنگ با دشمنان دورتر ارجحیت داشته باشد. این مفهوم تکفیر برای مجاز شمردن خشونت بر ضد رهبران دولتی به کار میرود. (سید قطب، ۱۲۸۵ـ ۱۳۴۵ش/۱۹۰۶ـ ۱۹۶۶) که احتمالاً قدرتمندترین حامی تکفیر است، به ویژه از تدوین این موضع حمایت کرد. برای مثال گروهجهاد، «تکفیر» را فقط درباره «حاکمان کافر» به کار میبرد؛ همانگونه که در تک نگاری محمد عبدالسلام فرج با عنوان جهاد الفریضة الغائبة از آن جانبداری شده است. گروه جهاد، ترور این حاکمان و گرفتن قدرت از آنان را یک فریضه مهم دینی میداند. دسته دیگر از این گروهها چون الجماعة الاسلامیة، تکفیر را درباره دولت و نظامهای اجتماعی به کار میبرند و به افراد مسلمان اطلاق نمیکنند. بعضی از گروههای اسلامی مانند اخوان المسلمین با مفهوم تکفیر مخالفاند. در نزد آنان تکفیر یک «انحراف نظری» است که به «انحراف عملی» منجر میشود. (ابراهیم کاراوان، ج۲/ ۲۴۰ ـ ۲۴۱) ب. معنای دیگر «تکفیر» را میتوان در عقاید گروههای تندرو از قبیل، التکفیر و الهجره، جند الله ـ که به نظر میرسد متأثر از عقاید قطب، مودودی، ابن تیمیه و ابن کثیر و محمدبن عبدالوهاب هستند ـ تکفیر را برای جامعه لازم الاجرا میدانند و با هجرت به انگیزه آمادگی جهت جهاد نهایی، از جامعه «جاهل» جدا میشوند. آنان معتقدند که مسلمانانی که ندای گروه را میشنوند اما به آن ملحق نمیشوند، کافرند. البته بعضی از رهبران آنان از قبیل حسن الهضیبی (متوفی ۱۹۷۷)، یوسف العظم و یوسف القرضاوی تکفیر مسلمانان را رد کرده و آن را عقیدهای میدانند که غلو، تحجر و تعصب نشانه آن است. رهبران دیگری چون سلیم البهنَساوی بر این باورند که گروههای اسلامگرای خشونت طلب نگرش قطب را به طور نادرست تعبیر کرده و به ضوابط اسلامی در جوامع مسلمان کنونی توجه ننمودهاند. از این دیدگاه، درک خشونتطلبها درباره فوریتخطرهایی که اسلام را از درون تهدید میکند اغراقآمیز است و روی آوردن آنان به خشونت بیحاصل بوده است. در نزد اخوان المسلمین، تکفیر و طرد مسلمانان موجب فتنه میشود و چه بسا به شکاف در امت اسلامی بینجامد و فقط به دشمنان اسلام سود برساند. اخوان المسلمین بر این باور است که دولت و جامعه اسلامی باید اصلاح شوند ولی آنها را مستحق تکفیر نمیدانند. جماعت دینی نیز با تکفیر به معنای دلیل منطقی جهت خشونت مخالف است. رهبران این جماعت عقیده دارند که این مفهوم نمایانگر الحاد است و جوامع مسلمان را متزلزل میکند. آنان هم چنین بر این باورند که نظریه پردازان «جاهلیت قرن بیستم»در اصل «خوارج قرن بیستم» هستند. از نظر علما، اسلام تکفیر مسلمانانی را که ایمان خود را اعلام کرده و آداب دینی را به جا میآورند، جایز نمیشمارد و نیز تأکید میکنند که تکفیر بسیار عواقب جدّیای به همراه داردزیرا باعث به قتل رساندن فرد، مصادره اموال و منع از خاکسپاری او به آداب اسلامی میشود. در این خصوص، علما سه استدلال، در قالب سؤالات تأکیدی، درباره تکفیر مطرح میسازند. اول اینکه چه کسی این حق را دارد تا فردی را که میگوید به اسلام اعتقاد دارد کافر بداند؟ دوم اینکه، تفکیر براساس چه ملاک دینی استوار شده است؟ سوم آنکه چه درجهای از تخصص در فقه به فرد قدرت این تشخیص را میدهد که آیا فرد مسلمان دیگری از مرز ایمان و بیایمانی عبور کرده است یا خیر؟ (همان) باید در کنار مفهوم «تکفیر» به مفهوم «سلفیه» اشاره کرد. که در برخی موارد باعث اشتباه و تسامح در قلمداد کردن اندیشه سلفیت با تکفیری میشود در حالی که صرف تشابه در برخی از افکار دلیل یکی دانستن جریانهای سلفیه با جریانهای تکفیری نمیشود. از سویی، هرکدام از این جریانها و حتی تکفیریها و نیز وهابیها خود را سلفی و پیرو سلف میپندارند. سلفیگری روشی است که به تفسیر تحت اللفظی از متون دین متوسل میشود و به سنت آغازین صحابه پیامبر (ص) مراجعه میکند. از سویی دیگر در میان مسلمانان سنی در مورد اینکه سلف صالح کیست اختلاف نظر وجود دارد و برخی آنان را شامل نسل اولیه همراهان پیامبر و برخی دامنه شمول را تا سه نسل بعد از پیامبر گسترش میدهند. (مظاوی الرشید، ۱۳۹۳: ۲۲) در حالی که سلفیه را میتوان به چند شاخه تقسیم نمود: ۱٫ برخی ریشه سلفیگری را به آثار علمای قرون میانه باز میگردانند. که مدعی تفسیر ظاهری و تحت اللفظی متون دینی بودند به ویژه داعیههای اولیه بازگشت به قرآن و سنت نبی که با احمد بن حنبل، ابن تیمیه و شاگرانش مرتبط است. (همان) ۲٫ سلفیگری به منزله یک صفت، اصطلاحی مدرن است که سابقه آن به جنبشهای اصلاحگرای قرون نوزدهم به ویژه جنبشهای مرتبط با افکار محمد عبده و سید جمال الدین اسدآبادی بر میگردد. با این تفکیک میتوان فرق بین دو سلفیگری را به وضوح مشاهده نمود. محمد عبده و شاگردانش نوعی سلفیگری اصلاح طلبانه و مدرنیستی (نوع دوم) را تبلیغ میکردند در حالی که وهابیت جنبش سلفی متعصبانه، متحجرانه و در قالب تکفیر سایر مسلمانان با پالایش عمل دینی و اجرای شریعت (نوع اول) بود. سلفیگری مدرن حاصل مواجهه با غرب و حاصل تلاش برای پیشرفت بود. در قرن بیست و یکم سلفیان درباره تعریف سلف مباحث تندی با هم داشتهاند. یک. چالشهای جریانهای تکفیری برای جهان اسلام از منظر مقام رهبری الف. چالشها و آسیبهای جریانهای تکفیری در حوزه باورها و اعتقادات در علتیابی چالشها و آسیبهای جریانهای تکفیری در سطح باورها و اعتقادات، رگه هایی از افکار ابن تیمیه در گروههای تکفیری قابل شناسایی است. بیشتر محققانی که درباره گروههای تکفیری و نیز وهابیت مطالعه کردهاند متفق هستند که در جایگاه ریشهیابی افکار این گروه ها، هیچ کس به اندازه ابن تیمیه اهمیت ندارد. (علیرضا دانشیار، ۱۳۹۳: ۴۲۳). او نسبت به مخالفان فکری خود تعصب میورزید. عقل را سبب ضلالت و گمراهی میدانست و فقط به ظواهر الفاظ قرآن و حدیث نبوی و فتاوای صحابه اکتفا میکرد. (عباس فیروزجایی، ۱۳۸۲: ۲۳۵) از شخصیتهای مهم تاریخی دیگری که بر این گروهها تاثیر گذار است، میتوان به «محمدبن عبدالوهاب» اشاره نمود که با مطالعه آثار ابن تیمیه، مباحث نظری او را به حیطه عمل درآورد: اکتفا نکردن به صرف دعوت، دست به شمشیربردن به بهانه امر به معروف و مبارزه با بدعت، تخریب قبور و زیارت گاه ها، … توسعه مصداق بدعت و شرک و مهمتر از همه، گسترش دامنه تکفیر مسلمانان و تشبیه آنان به کفار، جهال و مشرکان از شاخصههای مهم عقاید محمد بن عبدالوهاب محسوب میشود (همان: ۲۳۷ ـ ۲۳۸) برداشت نادرست از مفهوم «توحید»، ویژگی محوری تاثیرگذار بر رفتار و عملکرد وهابیت و نیز گروههای تکفیری میباشد که در توسعه مفهوم کفرو شرک تاثیر گذاشته است. وهابیت در تلقی درست از مفهوم «توحید» دچار خطا شده است و تفسیر نادرستی از توحید الوهی و توحید ربوبی ارائه میدهند. در کنار این مساله، تعصب و عدم قبول قول و نظر دیگران، باعث تشدید اقدامات ایشان شده و آنان را از مسیر حق منحرف ساخته و تطبیق مصادیق توحید و شرک را برای آنها مشتبه ساخته است. در متون وهابیت هیچ واژهای به اندازه «توحید» و «شرک» به کار نرفته است؛ توحید، موضوع محوری مذهب وهابیت است بگونهای که محمدبن عبدالوهاب آن را همان دین اسلام و دین الله میشمرد (الیاسینی، أیمن، ۱۹۷۸: ۳۳). علمای وهابیت معتقدند که توسّل به غیر خدا، زیارت قبور و نماز خواندن در مکانی که قبر پیش روی انسان باشد، مخالف توحید بوده و لازمه توحید آن است که به غیر از خدا توسل نشود و از غیر او استمداد نگردد حتی اگر پیامبر اسلام باشد؛ چرا که توسل، شفاعت و زیارت قبور از سنت پیامبر و سلف صالح نرسیده و قرآن نیز این عقیده را شرک میداند (حسین خَلَف، ۱۳۸۸: ۱۷۶). در نهایت «تکفیر مسلمانان» یکی از مهمترین اصول مذهبی وهابیت میباشد. برای روشنتر شدن نظر وهابیها، به سخنانی از محمّدبن عبدالوهاب اشاره میکنیم: «کسانی که متوسل به غیر خدا میشوند، همگی کفار و مرتد از اسلام هستند، و هر کس که کفر آنان را انکار کند، یا بگوید که اعمالشان باطل است اما کفر نیست، خود حداقل فاسق است و شهادتش پذیرفته نیست و نمیتوان پشت او نماز گزارد. در واقع دین اسلام جز با برائت از اینان و تکفیرشان صحیح نمیشود. انسان با ظلم از اسلام خارج میشود و به فرموده قرآن: انَّ الشِّرْک لَظُلمٌ عَظیمٌ (لقمان/۱۳). این که به ما میگویند ما مسلمین را تکفیر میکنیم، سخن درستی نیست، زیرا ما جز مشرکین را تکفیر نکرده ایم…» (حسین خَلَف، ۱۳۸۸ق: ۸۶ ـ ۸۸) در جای دیگری چنین میگوید: «مشرکین زمان ما، گمراهتر از کفّار زمان حضرت رسول (ص) هستند، به دو دلیل: اول آنکه: کفار، انبیا و ملائکه را در زمان راحتی و آسایش میخواندند، اما در هنگام شدائد دین خود را برای خدا خالص مینمودند. دوم آنکه: مشرکین زمان ما کسانی را میخوانند که همطراز عیسی و ملائکه نیستند. اکنون زمین از شرک اکبر که همان عبادت بت هاست پر شده. آمدن کنار قبر نبی، آمدن کنار قبر صحابی مانند طلحه و زبیر، رفتن کنار قبر فردی صالح، خواندن آنها هنگام سختی و نذر برای آنها همه از جنس پرستش بت هاست که انسان را از اسلام خارج میکند… پس براستی که اینان مرتدّ بوده و خون و مالشان حلال است». (سعید، ۱۳۸۴ق: ۴۶ ـ ۴۸). بنابر مطالب پیش گفته، «جریانهای تکفیری» بخش عمده مبانی فکری و عقیدتی خود را از وهابیت تندرو و ملهم از افکار ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب دریافت کردهاند. مساله توحید و فهم ناقص جریانهای تکفیری از آن، به صورت جدی در دیدگاه مقام رهبری به عنوان یکی از چالشها و آسیبهای جریان تکفیری مورد توجه قرار گرفته است. ایشان مساله تاریخی «تخریب قبور ائمه بقیع» را در راستای ترویج و توسعه تکفیر سایر مسلمانان مورد اشاره قرار داده و جریانهای تکفیری کنونی را از نظر عقیدتی دنباله رو جریانهای وهابی و تکفیری گذشته میدانند: «تلخى دیگرى که وجود دارد، این است که در میان مجموعهى مسلمانان و امت اسلامى کسانى پیدا شوند که با افکار پلید و متحجر و عقبمانده و خرافى خود، تجلیل از بزرگان و برجستگان و چهرههاى نورانى صدر اسلام را شرک بدانند، کفر بدانند؛ واقعاً این مصیبتى است. اینها همان کسانى هستند که گذشتگانشان قبور ائمه(ع) را در بقیع ویران کردند». (بیانات رهبری، مورخ ۱۶/۲/۱۳۹۲) رهبری فکر، عقیده و روح حاکم بر این جریانها را با صفاتی همچون « باطل»، «پلید» و «بداندیش» معرفی میکنند، عمق کج اندیشی و خلاف عقل و مروت این گروهها تاجایی پیش میرود که هتک حرمت به ساحت بزرگان و مکانهای مقدس را جزء وظایف دینی میشمارند و از منظر رهبری، اگر جرات و توانایی داشتند به قبر پیامبر (ص) هم رحم نمیکردند: «… آن روز که در دنیاى اسلام، از شبهقارهى هند گرفته تا آفریقا، علیه اینها قیام کردند، اگر اینها جرأت میکردند، قبر مطهر پیغمبر را هم ویران میکردند، با خاک یکسان میکردند. ببینید چه فکر باطلى، چه روحیهى پلیدى، چه انسانهاى بداندیشى، احترام به بزرگان را اینجورى بخواهند نقض کنند و هتک کنند و این را جزو وظائف دینى بشمرند! در آن وقتى که اینها بقیع را ویران کردند، این را بدانید؛ سرتاسر دنیاى اسلام علیه اینها اعتراض کرد. عرض کردم؛ از شرق جغرافیاى اسلام ـ از هند ـ تا غرب جغرافیاى اسلام، علیه اینها بسیج شدند». (بیانات رهبری، مورخ ۱۶/۲/۱۳۹۲) عدم تعمق و به کار نگرفتن خرد و عقل، زمانی عمق فاجعه را زیاد میکند که این گروهها ابزار دست سرویسهای جاسوسی انگلیس و آمریکا میشوند و به تعبیر رهبری «اطاعت و عبودیت و خاکساری در مقابل طواغیت زنده را شرک و کفر نمیپندارند»: «اینها به عنوان اینکه این کارها پرستش است، این اقدامهاى خبیث را میکنند! رفتن سر قبر یک انسانى و طلب رحمت کردن براى او از خداى متعال، و طلب رحمت کردن براى خود در آن فضاى معنوى و روحانى، شرک است؟ شرک این است که انسان بشود ابزار دست سیاستهاى اینتلیجنس انگلیس و سى. آى. اى آمریکا و با این اعمال، دل مسلمانان را غمدار کند، آزرده کند. اینها اطاعت و عبودیت و خاکسارى در مقابل طواغیت زنده را شرک نمیدانند، احترام به بزرگان را شرک میدانند! خود این، یک مصیبتى است. جریان تکفیرىِ خبیث که امروز در دنیاى اسلام به برکت برخى از منابع مادى، متأسفانه پول و امکانات هم در اختیار دارند، یکى از مصائب اسلام است…» (بیانات رهبری، مورخ ۱۶/۲/۱۳۹۲) دامنه تاثیر گذاری افکار و اندیشه هایی که از عربستان سعودی و به خصوص از عقاید وهابیت نشات گرفته اینک از مرزهای کشورهای اسلامی همچون پاکستان، افغانستان، چچن، جاکارتا، سوریه و غیره فراتر رفته است. نوع شدید جریانهای تکفیری با اعمال خشونتآمیز و افکار و عقاید پالایش نشده در کشور سوریه دست به جنایات هولناک زده و در عراق به اعمال تروریستی روی آوردهاند. به عنوان مثال جریانی مشابه، در مصر با عنوان «التکفیر و الهجره» با رهبری «شکری مصطفی» شکل گرفته که عقاید خود را تا زمانی که بتوانند قدرت را در دست بگیرند پنهان میکردند و از سویی دیگر به تکفیر جامعه میپرداختند تا بتوانند به نبرد و مبارزه با آن بپردازند. (ژیل کپل، ۱۳۸۲، ۸۲ ـ ۸۳) . مهمترین خطر افکار گروه هایی نظیر التفکیر و الهجره و نیز جریان تکفیری در دوران کنونی این است که مشکل جوامع اسلامی را «دشمن خارجی» از یهود نمیدانند بلکه با کافر و جاهل دانستن جوامع مسلمین با آن به مبارزه بر میخیزند. به همین خاطر وقتی قضات نظامی در وقت محاکمه از شکری مصطفی درباره اینکه اگر «نیروی یهود» به مصر حمله کند، شما چه کار میکنید؟ شکری مصطفی در پاسخ گفت: «اگر یهودیان یا هرکس دیگری به مصر حمله کنند، جنبش ما نباید در صفوف ارتش مصر با آنها به جنگ بپردازد بلکه برعکس باید به محل امن بگریزد». (ژیل کپل: ۹۳) این در حالی است که این گروهها به راحتی در مواجهه با مسلمانان، آنان را به بهانههای واهی به قتل میرسانند. بنابراین، یکی از چالشهای بنیادین جریانهای تکفیری در جهان اسلام از دیدگاه مقام رهبری در سطح عقاید و باورها میباشد. عقاید و باورهایی که پایه گذار رفتار خشن گروهها و جریانهای تکفیری شده است. ب. چالشهای جریانهای تکفیری در حوزه اخلاق چالش «بی اخلاقی» و یا به تعبیری «عوامل ضد اخلاقی» رشد یافته در این جریان ها، در نحوه عملکرد این گروهها تاثیر گذار است. میتوان گفت در کنار چالش بی اخلاقی، چالشها و عوامل منفی فرهنگی، عقیدتی، سیاسی و روانی، به شدت بر این جریانها تاثیر گذاشته است و عاملان این جریانها را تبدیل به افرادی خطرناک کرده است. برای مثال میتوان به روحیه متعصب و بیزاری شدید فرد تکفیری اشاره نمود. بیزاری فرد تکفیری منجر به دور شدن از جامعه و پیوستن او به سازمانها و گروههای مبارز میشود. از سویی دیگر، کمال نابهنگام و دگماتیسم، یکی از مشکلات دیگری است که از نظر روانی فرد تکفیری به آن گرفتار است و در مراحل نخستین، سختگیری شدید در عقاید و خودداری از پذیرش ارزشهای جدید در فرد تکفیری دیده میشود. در کنار این موارد، نوعی احساس حقارت در میان گروههای تکفیری مشاهده میشود که نتیجه مستقیم بیزاری و ناتوانی آنها در یافتن جایگاه اجتماعی در جامعه است. سوء ظن شدید نسبت به مسلمانان و دیدگاه توطئهآمیز نیز بخشی از مشکلات و آسیبهای اخلاقی فرد متعصب و تکفیری را تشکیل میدهد و مسلمانان را دارای مقاصدی بدخواهانه میدانند (هرایر دکمجیان، ۱۳۹۰، ۶۹ ـ ۷۱). از دیدگاه رهبر انقلاب، چالشهای جریانهای تکفیری در سطح اخلاقی ـ فردی که به نوعی با مطالب پیش گفته، همپوشانی دارد؛ عبارتند از: الف. جهالت و ناآگاهی در کنار سطحی نگری و «خبث باطن»، از مهمترین عوامل گسترش پدیده تکفیر است. تکفیر و ناآگاهی در کنار تحجر و نارضایتی و انزجار از سایر مسلمانان و «خباثت درونی» به ویژه اگر به ناآگاهی و جهل مرکب آمیخته باشد و شخص جاهل باورش این باشد که داناست. رهبری در این زمینه، به توصیف گروههای تکفیری پرداخته اند: «این گروههاى تکفیرىِ نادان ـ حقیقتاً مناسبترین صفت براى اینها نادانى است، اگرچه در آنها خباثت هم هست، اما جهالت مهمترین خصوصیت اینهاست ـ اینها را بایستى ما تا آنجایى که مىتوانیم، ارشاد کنیم؛ مردم را از اینها بترسانیم» (بیانات رهبری، مورخ ۲۵/۱۰/۱۳۸۵) ج. بدگمانی به دیگر مسلمانان. تکفیریها بیشتر با دید تیره و بدگمانی به دیگران مینگرند. دیگران در نگاه آنان هیچ حقی ندارند و هیچ نقطه روشن و انگیزه هدایتی در ایشان وجود ندارد. مقام رهبری در توصیف این گروهها آن را دارای «فکر باطل»، «روحیهى پلید» و «انسانهاى بداندیش» (بیانات رهبری، مورخ ۱۶/۲/۱۳۹۲) معرفی کرد. د. بدفهمی و کج فهمی. مقصود از بدفهمی یا کج فهمی آن است که در وهله نخست شخص، ناتوان از درک متون دینی یا عرفی باشد که قطعا از درک ابعاد و مقاصد آنها هم ناتوان خواهد بود. فهم نادرست عوامل زیر را در پی خواهد داشت: ۱٫ سست اندیشی و نگاه سطحی به دین ۲٫ نداشتن آگاهی کامل از دین و نقش آن در زندگی ۳٫ نداشتن معیارهای فقهی درست ۴٫ نداشتن تسلط کافی بر قواعد و معیارهای تفسیری ـ حدیثی و نیز فقهی ـ اصولی و نیز عدم تشخیص و عدم شناخت شیوه درست استنباط و عمل. از ویژگی گروههای تکفیری این است که فاقد دیدگاهی کامل درباره اسلام از نگاه عقیدتی و قانون گذاری و درباره نقش اسلام در زندگی و موقعیت انسان در جهان بینی هستند. در این باره رهبری میفرمایند: «… علما و روشنفکران اسلام بنشینند و منشور وحدت اسلامی را تنظیم کنند؛ منشوری تهیه کنند تا فلان آدم کجفهمِ متعصبِ وابستهی به این، یا فلان، یا آن فرقهی اسلامی، نتواند آزادانه جماعت کثیری از مسلمانان را متهم به خروج از اسلام کند؛ تکفیر کند…» (بیانات رهبری در دیدار کارگزاران نظام، مورخ ۱۷/۱/۱۳۸۶). ج. چالشهای جریانهای تکفیری در عملکرد و رفتار: از مهمترین حوزههای چالش جریانهای تکفیری، حوزه رفتاری است. چالش رفتاری، به شدت متأثر از عقیده ناصواب و نیز بی اخلاقی این گروهها ست. مهمترین ویژگی جریانهای تکفیری در رفتار ناهنجار و دور از شان انسانی این گروهها در دو جنبه فردی و جمعی قابل ذکر است: الف. در جنبه چالشهای فردی مهمترین ویژگی جریانهای تکفیری را میتوان ستیزه جویی، خشونت، فساد انگیزی، ترور و در نهایت جنایت و خونریزی، (بیانات رهبری در اجلاس جهانی علما و بیداری اسلامی، مورخ ۹/۰۲/۱۳۹۲) نام برد. علاوه بر چالشهای فوق، جریانهای تکفیری دارای افراطگرایی دینی و سختگیری در اجرای حدود و احکام و نیز ناشکیبایی در تحمل عقاید سایرمسلمانان هستند که میتوان ویژگیهای چالشی دیگری را از نظر فردی مثل نداشتن معیار درست، لجاجت، سختگیری بر خویشتن و دیگران و حماقت و شتابزدگی را به موارد فوق اضافه نمود. از سویی دیگر، به دلیل اینکه عقاید غیر خودی و مخالف با افکار خود را «گمراه کننده» و «کفر آمیز» میدانند با سایر مسلمانان رفتاری ستیزه جویانه داشته و آنها را تکفیر میکنند. (بیانات رهبری، مورخ ۱۶/۲/۱۳۹۲ و ۱۴/۱۱/۱۳۹۰ و ۲۰/۷/۱۳۹۰) در این باره رهبری معتقدند که تحجر و خشونت و ترور این جریانها با سکوت مجامع بینالمللی همراه است: «حمایت صریح از تروریسم، خب ملاحظه میکنید در همین قضایای منطقه، کسانی هستند که جگر طرف را از سینهاش درمیآورند و جلوی دوربین تلویزیونها گاز میزنند، قدرتهای اروپایی هم مینشینند در اروپا، منتها احتیاط میکنند و نمیگویند ما به او کمک میکنیم، میگویند ما به این جبههی معارض کمک میکنیم؛ این جوری است دیگر؛ یعنی صریح از تروریسم، آن هم تروریسم خشن، وحشی، سبُع، اینها حمایت میکنند». (بیانات رهبری در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، مورخ ۱۵/۱۲/۱۳۹۲). ب. در جنبه چالشهای اجتماعی (امت اسلامی و در جامعه بینالمللی) مهمترین ویژگی جریانهای تکفیری عبارتند از: الف. مخالفت با عقلانیت و نوگرایی؛ جریانها تکفیری در میان ملل مسلمان و سایر ملل، جریان هایی کاملا مخالف با عقلانیت و نوگرایی و همراه با خشونت طلبی و جنایتکاری شناخته میشوند. (بیانات رهبری، مورخ ۱۴/۱۱/۱۳۹۰). ب. جریانهای تکفیری، ایجاد کننده تفرقه میان مسلمانان میباشند. (همان) رهبری با اشاره به رفتار چالش برانگیز این گروهها در اختلاف افکنی بین مسلمین اشاره میکنند که اختلاف در ذات مذاهب همیشه وجود داشته و این مشکلی به وجود نمیآورد. مشکل زمانی آغاز میشود که اختلاف عقیدتی به اختلاف روحی، رفتاری و به درگیری و ستیزهگری منجر شود که جریانهای تکفیری کنونی به شدت در حال اختلاف پراکنی و ستیزه جویی و فسادگری در امت اسلامی هستند (بیانات رهبری در دیدار کارگزاران حج، مورخ۲۰/۶/۱۳۹۲). از سویی دیگر، رهبری حمایت مالی برخی از کشورها در «تهدید»، «تکفیر»، «ترور و بمبگذاری» و «ریختن خون مسلمانان» را در راستای بر افروختن کینهها و اختلافها بر میشمارند. که هدف آنان از بین بردن یکپارچگی امت اسلامی است در حالی که تفاوتهای نظری در فقه، تاریخ و حدیث، طبیعی و اجتناب ناپذیر است. (بیانات رهبری، مورخ ۹/۰۲/۱۳۹۲) از اقدامات تکفیری در راستای اختلاف افکنی بین مسلمین میتوان به مواردی اشاره کرد: معطل گذاشتن جوامع اسلامی (بیانات رهبری، مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۹۲)، ترویج افراطگری انحرافی و تکفیر به نام اسلام و به شریعت (همان)، خشنودی دشمنان اسلام (همان) و نیز خطر بزرگتر جریانهای تکفیری، تلاش برای بدبینی مسلمین (شیعه و اهل سنت) نسبت به یکدیگر. در این باره رهبری معتقدند: «حضور نیروهای تکفیری که امروز متأسفانه در برخی از نقاط منطقه فعالند، خطر بزرگشان این نیست که بیگناههان را میکشند، آن هم جنایت است، بزرگ است؛ اما خطر بزرگ این است که دو گروه شیعه و سنی را نسبت به هم بدبین میکنند؛ این خیلی خطر بزرگی است؛ جلوی این بدبینی را باید بگیریم». (بیانات رهبری در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، مورخ ۱۵/۱۲/۱۳۹۲) ج. نابود کردن تمدن و فرهنگ (اسلامی و غیر اسلامی) از دیگر چالشهای رفتاری این گروهها محسوب میشود که از منظر رهبری مورد بررسی قرار گرفته است: « (سلفىگرى)… اگر به معناى تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان یا مذاهب اسلامى ترجمه شود، با نوگرائى و سماحت و عقلانیت ـ که ارکان تفکر و تمدن اسلامىاند ـ سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بىدینى خواهد شد». (بیانات رهبری، مورخ ۱۴/۱۱/۱۳۹۰) از اینرو، رهبری معتقدند که جریان سلفی ـ تکفیری منجر و باعث ترویج سکولاریزم میشوند به خاطر اینکه هیچ عقل سلیمی تعصب، تحجر و خشونت را، چه در داخل امت اسلامی و چه در سایر ملل و ادیان، بر نمیتابد. الگوی «اسلام تکفیری» اندیشههای ناب اسلامی را با خطر مواجه ساخته است چرا که چهرهای غیر واقعی و کاذب و دروغین و زشت از اسلام به تصویر میکشد. د. جریان تکفیری، تقویت کننده دشمنان اسلام میباشند، این جریانها به شدت از سوی سرویسهای جاسوسی آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی تقویت میشوند: «سرویسهاى جاسوسى امریکا و اسرائیل پشت سر این گروههاى افراطى و تکفیرى هستند، ولو عوامل و پیادهنظامشان هم خبرى ندارند که پشت سر قضیه چیست؛ اما رؤسایشان مىدانند…». (بیانات رهبری، مورخ ۱۸/۱۰/۱۳۸۵) رهبری به تبیین و تشریح جریانهای تکفیری که در ظاهر و با پوشش عناوین اسلامی از سوی جریان تبلیغاتی غربی تبلیغ میشوند؛ این گروهها را، مطلوب آمریکا و انگلیس دانسته و به تعارض رفتار و عملکرد این جریانها با مشی و رفتار اسلامی ـ قرآنی اشاره میکنند، جایی که جریانهای تکفیری دست آشتی به سوی آمریکا دراز میکنند و رژیم صهیونیستی را برنمی تابند در حالی در درون امت اسلامی جنگهای قبیلهای و مذهبی راه میاندازند به تعبیر رهبری «اشداء علی المومنین و رحماء مع کفار» هستند که بر عکس اندیشه ناب قرآنی است (بیانات رهبری، مورخ ۱۴/۱۱/۱۳۹۰). رهبری اشاره میکنند که بدون شک جریانی که مسلمانان را به مسلمان و کافر تقسیم کند و مسلمانها را به جان یکدیگر بیاندازد، برنامه ریزی دستگاههای جاسوسی دولتهای استکباری است: «… امروز در دنیا، تحریکات ایمانى و عقیدتى براى به جان هم انداختن مسلمانان، بهوسیلهى دستهاى استکبارى انجام میگیرد. یک عدّهاى، عدّهاى را تکفیر میکنند؛ عدّهاى علیه عدّهى دیگرى شمشیر میکشند؛ برادران به جاى همکارى با یکدیگر و گذاشتن دست در دست یکدیگر، علیه برادران دست در دست دشمنان میگذارند! جنگ شیعه و سنّى به راه مىاندازند و تحریکات قومى و طائفى را لحظه به لحظه افزایش میدهند…» (بیانات رهبری در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى، مورخ ۶/۳/۱۳۹۳) از اینرو، دشمنان اسلام به خاطر اینکه موجودیت رژیم غاصب صهیونیستی به خطر نیافتد، به حمایت و راه اندازی جریانهای تکفیریها پرداختهاند که تمامی مسلمین در تیر رس این جریانها قرار دارند. (بیانات رهبری، مورخ۲۰/۶/۱۳۹۲) دو. راهکارهای برون رفت جهان اسلام از چالشها و آسیبهای جریانهای تکفیری رهبری، راهکارهایی را برای برون رفت از چالشهای جریانهای تکفیری ارائه دادهاند که مهمترین آن، در دو عرصه ظهور و بروز داشته است که عبارتند از: الف. راهکارهای فکری ـ فرهنگی ب. راهکارهای سیاسی ـ اجتماعی الف. راهکارهای فکری ـ فرهنگی یک. تقویت تقریب مذاهب اسلامی به منظور برخورد با جریانهای تکفیری «تقریب مذاهب» کاربردیترین روش در جهت رفع سوء تفاهمات و سوء برداشت هاست. فراهم سازی امکان گفتگو و نزدیک سازی آراء و نظرات برای حل اختلاف در آرا و نظرات فقهی، کلامی و غیره و نیز سوء برداشت ها، از راهکارهای مهم در عرصه تقریب مذاهب محسوب میشود. در این زمینه مقام رهبری میفرماید: «ما از آغاز با توجه به این مکر شیطانى، همواره اصرار بر وحدت فرق مسلمین داشته و کوشیدهایم این فتنهگرى را خنثى کنیم و بحمد اللّه با تفضل الهى توفیقات فراوان نیز داشتهایم، که یکى از آخرین آنها، تشکیل مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى است…» (بیانات رهبری، مورخ ۱۳۷۰). تقریب مذاهب، به فرق اسلامی کمک میکند تا پیام خود را انتشار داده و به هم اندیشی با یکدیگر برای انتقال اندیشه و تبادل نظر در مسائل اجتماعی، فقهی، عقیدتی و سیاسی مبادرت نمایند. تقریب مذاهب؛ موجب میشود که مذاهب اسلامی به عنوان یک نظام گفتاری، با بهرهگیری از نمادهای زبانی، موجب اتصال حلقههای به هم پیوسته و تنظیم روند حرکت اندیشه اسلامی شوند و وسیلهای ارتباطی برای شکلگیری و تحول فکری و گسترهای برای رشد و پختگی و منطقی شدن جهان اسلام، قلمداد میگردد. تقریب مذاهب، موجب وارد شدن نخبگان فکری جهان اسلام به یک متن اسلامی میگردد به نوعی که به رغم تفاوتهای مذهبی، نوعی رابطه بین متنی، بین گفتمانی و بین ذهنی میان مسلمانان برقرار میشود که زمینهای برای تعامل افکار و آشنا سازی اندیشهها و بنیانهای فکری و ارزشی به وجود میآورد، در عین حال موجب شناخت رویکردها و بنیانهای ارزشی سایر مذاهب و فرهنگها میشود و باعث اهتمام به پدیده هایی همچون مشارکت، تعاون، صلح، همکاری، مردم سالاری، باور مداری، اعتقادگرایی، اخلاق محوری و غیره میگردد و دستیابی به وفاق جمعی و تلاش برای وصول به اجماع نظر بر سر اصول و قواعد عمل جمعی و عام در سطح جهان اسلام را هموارمی سازد (محمدرضا دهشیری، ، ۱۳۹۰، ۲۸۵ ـ ۲۷۸). از راهکارهای پیشنهادی مقام رهبری در ارتباط با تقریب مذاهب و گفتگو، در راستای مقابله با خطر جریانهای تکفیری، توجه به فریضه الهی ـ سیاسی حج است. از منظر رهبری، کنگره عظیم حج میتواند به کاهش فاصلهها و بیگانه پنداری مسلمانان بینجامد و نیز در تبلور معنای اخوت و برداری موثر واقع شده و منجر به دفع و از بین رفتن جریانهای تکفیری شود. (بیانات رهبری در دیدار کارگزاران حج، مورخ ۲۰/۶/۱۳۹۲) موضوع دیگری که رهبری در امتداد فریضه حج و نتایج آن، در راستای عدم رشد و نمو جریانهای تکفیری یادآوری میکنند، «تبادل فرهنگ اسلامی ناب میان مسلمانان»است. در این زمینه ایشان معتقدند: «یک نکتهى اساسى دیگر که باز نقطهى قوّت حج است و مایهى اقتدار حج است، این است که فرهنگ اسلامى ناب میان مسلمانان تبادل پیدا کند، تجربیّات اسلامى میان مسلمانها تبادل پیدا کند». (بیانات رهبری در دیدار کارگزاران حج، مورخ ۲۰/۶/۱۳۹۲) با تبادل فرهنگ ناب اسلامی میان مسلمانان جریانهای تکفیری مجال ظهور و بروز نخواهند یافت. دو. تقویت تفاهم و گفتگو و پرهیز از اختلاف افکنی و نمودهای تشدید آن از جمله توهین و تخریب سایر مذاهب اسلامی رهبر انقلاب در کنار تقویت تقریب مذاهب اسلامی برای مقابله با چالشهای جریانهای تکفیری، راهکارهای دیگری را در راستای «تفاهم» و «گفتگو» پیشنهاد میدهند و همواره توصیه و تاکید به دوری و پرهیز از اختلاف افکنیهای فکری ـ عقیدتی میکنند و یادآور میشوند که نمودهای اختلاف افکنی از جمله توهین و تخریب سایر مذاهب باید متوقف شود و نیز باید بین مذاهب اسلامی از جمله شیعه و اهل سنت به نوعی تفاهم دست یافت: «… علماى شیعه و سنى با هم جلسه بگذارند، تفاهم کنند، با هم حرف بزنند. ما کارهاى مشترکى داریم… یک امور مشترکى وجود دارد؛ یک دردهاى مشترکى هست که درمانهاى مشترکى دارد. عالم شیعه در بین مردمِ خود، عالم سنى در بین مردمِ خود نفوذ دارند؛ از این نفوذ استفاده کنند، این مشکلات مشترک را برطرف کنند» (بیانات رهبری در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه، مورخ۲۰/۷/۱۳۹۰) رهبری به برخی از مصادیق «شیعه ستیزی» و نیز «سنی ستیزی» در راستای اختلاف انگیزی بین مسلمین اشاره کرده و به مسلمانان توصیه میکنند که فریب روشهای دشمنان اسلام را نخورند: «در بعضى از کشورهاى اسلامى مثل ریگ پول میریزند براى اینکه در بین سنىها اجتماع ضد شیعه درست کنند. این از این طرف؛ از آن طرف هم به یک گویندهى به اصطلاح شیعى پول میدهند که در تلویزیون، به نام شیعه، امالمؤمنین عایشه را متهم کند، قذف کند، اهانت کند. روشها اینهاست. شما در مقابل این روشها چه کار میکنید؟ سنى چه کار میکنى؟ شیعه چه کار میکنى؟ از کارهاى اینها گول نخوریم. اختلاف براى آنها بیشترین و بزرگترین نعمت است» (بیانات رهبری در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه، مورخ ۲۰/۷/۱۳۹۰) راهکار رهبری برای مقابله با ترفند دشمنان اسلام در خاموش کردن آتش نزاعهای مذهبی، «بالا بردن آگاهی و بینش» اسلامی و به کارگیری عقل و خرد دراین زمینه است که این مهم از طریق نویسندگان، روشنفکران، نخبگان فکری، فرهنگی و سیاسی قابلیت بروز دارد. (بیانات رهبری در دیدار دست اندرکاران برگزارى انتخابات، مورخ ۱۶/۲/۱۳۹۲) سه. بازگشت به قرآن و فهم آن با میزان عقل و خرد: مقام معظم رهبری به یکی از راهکارهای کلیدی در حل مسائل جهان اسلام و برون رفت از مشکلات و چالش هایی نظیر جریانهای تکفیری اشاره میکنند: «ما مسلمانها باید قرآن را، اسلام را درست بفهمیم و با میزان عقل و خِرَد خودمان و با راهنمایى اندیشهى بشرى و اسلامى، به اعماق تعالیم پیامبراسلام و این پیامها برسیم. وقتى از پیام اسلام غفلت کردیم، که قرآن کریم فرمود: وَ قالَ الرَّسولُ یرَبِّ اِنَّ قَومِى اتَّخَذوا هذَا القُرءانَ مَهجورا؛ وقتى قرآن را مهجور کردیم، به مفاهیم قرآن درست نگاه نکردیم، مجموعهى مفاهیم قرآنى را که یک منظومهى کامل براى زندگى انسان است، درست ندیدیم، آنوقت لغزش پیدا میکنیم، و نیروى خِرَد ما هم نمیتواند فهم درستى از مفاهیم قرآنى پیدا کند». (بیانات رهبری در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى، مورخ ۶/۳/۱۳۹۳) یکی از راهکارها در زمینه مقابله با تفرقه انگیزی، دقت و بازگشت به قرآن است که از منظر رهبری» دنیای اسلام تشنه حقایق قرآن است». و قرآن «راه سلامت»، «راه عزت» و «امنیت روانی» و «سبک زندگی درست» را به انسانها یاد میدهد. (بیانات رهبری در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن کریم، مورخ ۱۸/۰۳/۹۲) رهبری اشاره میکنند که قرآن بنا به آیه «واعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرّقوا» (آل عمران، آیه۱۰۳) آحاد مسلمانان را به وحدت دعوت کرده و از سویی نقطه مقابل این آموزش قرآنی، آموزش استعماری است که اختلاف میان مسلمانان را پدید میآورد. (همان). در زمینه اختلاف میان مسلمانان که خلاف منطق قرآنی است میفرمایند: «یکى از دستورات قرآن این است که آحاد امت اسلامى با یکدیگر متحد باشند… اختلاف میان مسلمانان یک عده، یک عدهى دیگر را تکفیر کنند، لعن کنند، خود را از آنها برى بدانند. این چیزى است که امروز استعمار میخواهد؛ براى اینکه ما با هم نباشیم…» (بیانات رهبری در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن کریم، مورخ ۱۸/۳/۱۳۹۲) چهار. لزوم هوشیاری نخبگان و بزرگان علمی ـ فرهنگی در آگاه سازی امت اسلامی: از سویی دیگر، مقام معظم رهبری برای برون رفت از مشکلات جریانهای تکفیری به بزرگان علمی، روشنفکران و بزرگان سیاسی در جهان اسلام توصیه میکنند که به «آگاه سازی» و محکوم کردن جریانهای تکفیری بپردازند: « اینها اگر چنانچه به وسیلهى مسلمانها به طور کامل محکوم نشوند و بزرگان علمى و بزرگان روشنفکرى و بزرگان سیاسى وظیفهى خودشان را در مقابل اینها انجام ندهند، این فتنهها به اینجاها منحصر نمیماند؛ بلائى به جان جامعهى اسلامى مىافتد و روزبهروز این آتش توسعه پیدا میکند. باید جلوى این فتنهها را بگیرند؛ چه از طرق سیاسى، چه از طرق فتواهاى دینى، چه از طرق مقالههاى روشنگرِ نویسندگان و روشنفکران و نخبگان فکرى و سیاسى در دنیا». (بیانات رهبری در دیدار دست اندرکاران برگزارى انتخابات، مورخ ۱۶/۲/۱۳۹۲) از منظر رهبری جریانهای تکفیری برای جهان اسلام به مثابه سم هستند که باید از بدنه جهان اسلام خارج شوند: «امروز کسانى هستند که سلاحشان تکفیر است؛ ابائى هم ندارند که بگویند ما تکفیرى هستیم؛ اینها سماند. خب، این سم را باید از محیط اسلامى خارج کرد…» (بیانات رهبری در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه، مورخ ۲۰/۷/۱۳۹۰) ب. راهکارهای سیاسی ـ اجتماعی یک. تقویت وحدت و همگرایی مساله وحدت اسلامی یکی از راهکارهای اساسی در برخورد با بسیاری از مشکلات و چالشهای جهان اسلام است که به صورت ویژهای از منظر رهبری بررسی شده است. ادبیات مقدس اسلام (قرآن و سنت)، مشحون از مفاهیمی است که با تصریح و تلویح، مسلمانان را دعوت و امر به وحدت مینماید و از تجزیه و تفرقه هراسانیده و پرهیز میدارد. (محمد حسین امیردوش، ۱۳۸۴، ۱۰) توجه به ادبیات همگرایانه از آن رو اهمیت دارد که جریانها و گروههای تکفیری دقیقا خلاف رویکرد قرآن و سنت بر تفرقه و ناهمسازگری و گسست امت اسلامی تمرکز میکنند. از اینرو، رهبری با درک ضرورت «اتحاد و اتفاق بین مسلمین»، وحدت را «فریضه فوری» برای امت اسلامی میشمارند: «امروز اتحاد و اتفاق بین مسلمانان، یک فریضهى فورى است. ببینید از جنگ و اختلاف چه مفاسدى به وجود مىآید؛ ببینید در دنیاى اسلام، تروریسم کور به بهانهى اختلافات مذهبى، چه فجایعى به راه مىاندازد؛ ببینید با این اختلافاتى که بین ما مسلمانان به وجود آوردند، رژیم صهیونیستى غاصب چه نفس راحتى میکشد…» (بیانات رهبری، مورخ ۱۸/۰۳/۱۳۹۲). از سویی دیگر، رهبری توصیه میکنند که باید از اختلافات جزئی سلیقهای و عقیدهای عبور و بنابر نص قرآنی امت واحده تشکیل داد: «نیاز مهمّ دیگر دنیاى اسلام اتّحاد است؛ باید از اختلافات جزئى، اختلافات سلیقهاى، اختلافات عقیدتى عبور کرد و امّت واحده تشکیل داد: اِنَّ هذِهِ اُمَّتُکم اُمَّةً وَحِدَةً وَ اَنَا رَبُّکم فَاعبُدون» (بیانات رهبری در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى، مورخ ۶/۳/۱۳۹۳) منظور رهبری از وحدت «تکیه بر مشترکات» میباشد و تاکید میکنند که مشترکات مسلمان از اختلافات آنها، بیشتر است: «وحدت به معناى تکیهى بر مشترکات است. ما مشترکات زیادى داریم؛ میان مسلمانان، مشترکات بیش از موارد اختلافى است؛ روى مشترکات باید تکیه کنند». (بیانات رهبری، مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۹۲) دو. آگاه سازی «نخبگان» (نخبگان سیاسی، علمی، دینی)و کارکرد و نقش آنان در کاستن اختلافات رهبری تکلیف آگاهی سازی را متوجه سه گروه نخبه اجتماعی در جهان اسلام میدانند: ۱٫ نخبگان سیاسی ۲٫ نخبگان علمی ـ دانشگاهی ۳٫ نخبگان دینی. و معتقدند: «تکلیف عمده هم در این مورد بر دوش نخبگان است؛ چه نخبگان سیاسى، چه نخبگان علمى و چه نخبگان دینى». (بیانات رهبری، مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۹۲) در مورد نخبگان دینی معتقدند که: «علماى دنیاى اسلام مردم را از تشدید اختلافات فرقهاى و مذهبى برحذر بدارند». (بیانات رهبری، مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۹۲) در مورد نخبگان علمی دانشگاهی معتقدند که: «دانشمندان دانشگاهى، دانشجویان را توجیه کنند و به آنها تفهیم کنند که امروز مهمترین مسئله در دنیاى اسلام وحدت است. اتّحاد به سمت هدفها؛ هدفِ استقلال سیاسى، هدفِ استقرار مردمسالارى دینى، هدفِ پیاده کردن حکم الهى در جوامع اسلامى؛ اسلامى که دعوت به آزادى میکند، اسلامى که انسانها را دعوت به عزّت و شرف میکند؛ این امروز تکلیف است، این وظیفه است». (بیانات رهبری، مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۹۲). مقام رهبری در راستای راهکارهای پیشنهادی برای تحقق وحدت و پرهیز از تفرقه، تکلیفی را که متوجه نخبگان سیاسی است را چنین میشمارند: نخبگان سیاسى هم باید بدانند عزّت و شرف آنها با تکیهى به مردم و آحاد ملتها است، نه با تکیهى به بیگانگان، نه با تکیهى به کسانى که از بُن دندان با جوامع اسلامى دشمنند…» (بیانات رهبری، مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۹۲). رهبر انقلاب، در راستای راهکارهای مقابله با جریانهای تکفیری، به مسئولین کشورها برای ارائه راهکارهای عملی توصیه کرده و در هر فرصتی مشکل و آسیب ناشی از جریانهای تکفیری را گوشزد میکنند. برای نمونه میتوان به جریان سفر سلطان قابوس و نخست وزیر پاکستان نواز شریف، اشاره نمود که راهکارهای مقابله با جریانهای تکفیری و خطر آنان در کنار سایر مسایل مورد بررسی قرار گرفت. آیتالله خامنهای در دیدار با نواز شریف نخست وزیر پاکستان گروههای تکفیری را خطری برای همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی دانستند. اگر با گروههای تکفیری مقابله نشود، آنها صدمات و ضربات بیشتری به دنیای اسلام خواهند زد. (بیانات رهبری، مورخ ۲۲/۰۲/۱۳۹۳) رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با سلطان قابوس پادشاه عمان نیز یکی از مسائل خطرناک در منطقه را دخالتدادن مسائل دینی، فرقهای و مذهبی در اختلافهای سیاسی کشورها دانستند و افزودند: متأسفانه با حمایت برخی کشورهای منطقه، یک گروه تکفیری شکل گرفته که با همهی گروههای مسلمان درگیر است، اما حامیان این جریان باید بدانند که این آتش، دامان آنها را نیز خواهد گرفت. (بیانات رهبری، مورخ ۴/۶/۱۳۹۲). از اینرو، یکی از راهکارهای سیاسی که از منظر رهبری انقلاب، مورد توجه قرار گرفته است توصیه به سران کشورها در راستای مقابله با عوامل مختل کننده وحدت اسلامی میباشد که جریانهای تکفیری نمونهای از آن است. در کنار توصیه به سران و نخبگان سیاسی، رهبری عموم مسلمانان اعم از شیعه و سنی را خطاب قرار داده و به آنان نیز توصیه مینمایند که با عوامل مختل کننده وحدت مقابله کنند: «مسلمانها باید با هر عامل مخالفِ وحدت و ضدّ وحدت مقابله بکنند؛ این یک تکلیف بزرگ براى همهى ما است؛ هم شیعه باید این را قبول کند، هم سنّى باید قبول کند، هم شعبههاى گوناگونى که در میان شیعیان و در میان سنّىها وجود دارد این را باید بپذیرند». (بیانات رهبری، مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۹۲) سه. دشمن شناسی «دشمن شناسی» یکی از شاخصههای اصلی و جزء کانونیترین و اساسیترین شناختها برای جهان اسلام و مسلمانان، محسوب میشود که در راس شناختها قرار دارد و برای مقابله با جریانهای تکفیری باید به شناسایی دشمن حقیقی مسلمانان پرداخت: «… دنیاى اسلام امروز احتیاج دارد به شناختن حقیقى جبههى دشمن امّت اسلامى؛ دشمنانمان را بشناسیم، دوستانمان را بشناسیم. گاهى دیده شده است که مجموعهاى از ما مسلمانها با دشمنان خودمان همدست شدیم براى زدن دوستان خود، براى زدن برادران خود! خب، این به ما لطمه میزند، این امّت اسلامى را دچار آشفتگى میکند، دچار ضعف میکند؛ این ناشى از نداشتن بصیرت است». (بیانات رهبری در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى، مورخ ۶/۳/۱۳۹۳). رهبر انقلاب اعتقاد به خدای واحد و قرآن، اعتقاد به پیامبر(ص) و کعبه و قبله واحد را شاخصه امت اسلامی و در مقابل، امت اسلامی را دارای «دشمن واحد» میدانند و این سوال را مطرح میکنند که آیا داشتن مشترکات واحد برای اتحاد دنیای اسلام کافی نیست: «اعتقاد به قرآن، اعتقاد به پیامبر، اعتقاد به خداى واحد، اعتقاد به کعبهى واحد و قبلهى واحد، در مقابلداشتنِ جبههى واحد دشمن، اینها کافى نیست براى اتّحاد دنیاى اسلام؟ چرا عدّهاى نمیفهمند؟ چرا عدّهاى این حقایق روشن را درک نمیکنند؟» (بیانات رهبری در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى، مورخ ۶/۳/۱۳۹۳) رهبر انقلاب به مساله دشمنی آشکار کشورهای غربی علیه اسلام و مسلمانان اشاره کرده و راهکار و تکلیف مسلمانان را در این زمینه روشن ساختهاند. رهبری معتقدند که مسلمانان باید به «عناصر قدرت خودشان» برگردند که مهمترین عامل اقتدار «اتحاد و اتفاق» است: «امروز دشمنان غربى، علیه اسلام و مسلمانان، شمشیر را از رو بستهاند. خب، اینجا تکلیف مسلمانها چیست؟ مسلمانها باید به عناصر قدرت خودشان برگردند؛ مسلمانها باید در درونِ خودشان عوامل اقتدار و توانائى را روزبهروز افزایش دهند. یکى از مهمترین عوامل اقتدار، همین اتحاد و اتفاق است. این براى ما درس است، براى ملتهاى مسلمان درس است». (بیانات رهبری، مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۹۲) راهکار دیگری که رهبر انقلاب در در راستای شناخت دشمن و طرد آن مطرح میکنند، مبارزه با تبلیغات دروغین دشمنان علیه اسلام و نیز مبارزه با عواملی است که از سوی دشمنان اسلام برای تخریب وحدت اسلامی به کار میرود. رهبری به مساله تبلیغ در راستای زشت جلوه دادن تصویر دنیای اسلام و نیز غیر انسانی جلوه دادن آن، با اعمال و اقدامات جریانها و گروههای تکفیری اشاره میکنند که علاوه بر ایجاد اختلاف بین مسلمین، تلاش دارند اعمال و اقدامات جنایت کارانه گروههای تکفیری را به همه مسلمانان تعمیم دهند. (بیانات رهبری، مورخ ۲۹/۱۰/۱۳۹۲) نتیجهگیری جهان اسلام با مساله جریانهای تکفیری بصورت جدی روبروست که برای برون رفت از آنها، ابتدا باید به شناسایی موانع و چالشها و بیماری هایی مبادرت کند که گروههای تکفیری را در سه حوزه اعتقادات، عرصه اخلاق و عرصه رفتار، آلوده کرده است. در حوزه چالشهای اعتقادی، جریانهای تکفیری، با درک ناقص از مفاهیمی مانند «توحید» و «شرک» و سایر مفاهیم دینی، به تکفیر و رد عقاید سایر مسلمانان میپردازند. در حوزه چالشهای اخلاقی، نوعی اخلاق نابهنجار و مسموم از سوی جریانهای تکفیری پدیدار شده که مهمترین خصوصیت آن، «جهالت» و بی خبری میباشد. در واقع نوعی خباثت درونی است که منجر به دوری از حقیقت و بی تقوایی و فساد انگیزی شده که ناگزیر به تباهی، رذالت و سقوط میانجامد. در حوزه چالشهای رفتاری، به ویژگی هایی نظیر ستیزه جویی، خشونت، ترور، جنایت و خونریزی، ایجاد تفرقه میان مسلمانان، نابود کننده تمدن و فرهنگ (اسلامی و غیر اسلامی) و نیز تقویت کننده دشمنان اسلام میتوان اشاره کرد که از جنبههای اخلاقی و عقیدتی متأثر است. از منظر رهبری، جهان اسلام برای برون رفت از چالش جریانهای تکفیری باید به تقویت عرصههای عقیدتی، اخلاقی و رفتاری بپردازد. این مهم، در دو عرصه فکری ـ فرهنگی و سیاسی ـ اجتماعی ارائه شده است. در عرصه راهکارهای فکری ـ فرهنگی میتوان به تقویت گفتگو و تقریب مذاهب اسلامی، تفاهم بر مشترکات میان شیعه و اهل سنت، پرهیز از اختلاف افکنی و نمودهای تشدید آن، از جمله پرهیز از توهین و تخریب سایر مذاهب اسلامی و بازگشت به مسیر فهم دقیق قرآن و به کارگیری راهکارهای قرآنی در امت اسلامی اشاره نمود. ازجمله راهکارهای سیاسی ـ اجتماعی که در طرد و ریشه کنی جریانهای تکفیری موثر است، میتوان به تقویت همگرایی و وحدت میان مسلمین و لزوم شناخت و طرد و نفی دسیسههای شیطانی دشمن و فریب نخوردن در مقابل اختلاف افکنی و راه اندازی جریانهای تکفیری و نیز آگاه سازی نخبگانی در این زمینه، اشاره نمود. باید با شناخت نقاط آسیبها و ضعف ها، رویکردها و راهکارهای همسازگرایانه و همگرایانه در زمینههای فرهنگی و سیاسی شکل بگیرد تا در اثر شکلگیری این رویکردهای جدید بتوان به لحاظ عقیده ای، اخلاقی و رفتاری با پدیده جریانهای تکفیری مبارزه کرد و ریشه آن را در جهان اسلام خشکاند. |
مراجع |
۱٫ قرآن کریم ۲٫ ابراهیم. ی. کاراوان، (۱۳۸۸)، تکفیر، از دائره المعارف جهان نوین اسلام ج۲ (پ ـ ز)، ویراستار، جان ال، اسپوزیتو، ترجمه و تحقیق حسن طارمی، محمددشتی و مهدی دشتی، تهران: نشر کتاب مرجع، نشر کنگره، تهران. ۳٫ امیردوش، محمد حسین، (۱۳۸۴)، تاملی بر مساله وحدت اسلامی از دیرباز تاکنون با تکیه بر جنبش اتحاد اسلامی، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی. ۴٫ انوری، حسن، (۱۳۸۱)، فرهنگ بزرگ سخن، تهران: انتشارات سخن. ۵٫ بیانات رهبری در اجلاس جهانی علما و بیداری اسلامی ۹/۰۲/۱۳۹۲٫ ۶٫ بیانات رهبری در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه، ۲۰/۷/۱۳۹۰٫ ۷٫ بیانات رهبری در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى مورخه: ۱۵/۱۲/۱۳۹۲٫ ۸٫ بیانات رهبری در دیدار سلطان قابوس ـ پادشاه عمان ـ با رهبر انقلاب۴/۶/۱۳۹۲٫ ۹٫ بیانات رهبری در دیدار کارگزاران حج۲۰/۶/۱۳۹۲٫ ۱۰٫ بیانات رهبری در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى، ۶/۳/۱۳۹۳٫ ۱۱٫ بیانات رهبری مورخه ۱۴/۱۱/۱۳۹۰٫ ۱۲٫ بیانات رهبری مورخه ۲۲/۰۲/۱۳۹۳٫ ۱۳٫ بیانات رهبری مورخه ۲۹/۱۰/۱۳۹۲٫ ۱۴٫ حسین احمد الخشن، (۱۳۹۰)، اسلام و خشونت (نگاهی نو به پدیده تکفیر)، ترجمه موسی دانش، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی (آستان قدس رضوی). ۱۵٫ حسین خَلَف، الشیخ خزعل، (۱۳۸۸)، تاریخ الجزیرة العربیة فی عصر الشیخ محمدبن عبدالوهاب (حیاة الشیخ محمد بن عبدالوهاب)، بیروت. ۱۶٫ دانشیار، علیرضا، (۱۳۹۳)، آسیبشناسی جریانهای تکفیری از دیدگاه مقام معظم رهبری، از مجموعه مقالات کنگره جهانى جریان هاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام ج۵، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (ع). ۱۷٫ دهشیری، محمدرضا، (۱۳۹۰)، بازتاب مفهومی و نظری انقلاب اسلامی، در روابط بینالملل، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم. ۱۸٫ ژیل کپل، (۱۳۸۲)، پیامبر و فرعون (جنبشهای نوین اسلامی درمصر)، ترجمه حمید احمدی، تهران: انتشارات کیهان. ۱۹٫ سایت مقام معظم رهبری: (www. khamenei. ir) . 20. سعید، امین، (۱۳۸۴)، سیرة الامام الشیخ محمدبن عبدالوهاب، مکة. ۲۱٫ عمید، حسن، (۱۳۷۹)، فرهنگ فارسی عمید، تهران: نشر امیرکبیر. ۲۲٫ فیروز جایی، عباس، (۱۳۸۲)، بنیادهای فکری القاعده و وهابیت، مجله راهبرد، تهران، شماره ۲۷٫ ۲۳٫ مظاوی الرشید، (۱۳۹۳)، عربستان سعودی و جریانهای اسلامی جدید، ترجمه رضا نجف زاده، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات. ۲۴٫ نرم افزار حدیث ولایت، مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری (از سری نرم افزارهای مجموعه نور) تهران: موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، بی تا. ۲۵٫ هرایر دکمجیان، (۱۳۹۰)، اسلام در انقلاب: جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب (بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی)، ترجمه حمید احمدی، تهران: انتشارات کیهان. ۲۶٫ الیاسینی، أیمن، (۱۹۷۸)، الدّین و الدولة فی المملکة العربیة السعودیة، نقله الی العربیة: الدکتور کمال الیازجی، دارالساقی |
شناسه خبر : 24688