معرفی قصیده ی مبارکه ی غوثیه، سروده شیخ عبدالقادر گیلانی قدس سره

سرویس کردستان- عمر فاروقی در یادداشتی که در اختیار کردپرس قرار داد به معرفی قصیده ی مبارکه ی غوثیه، سروده شیخ عبدالقادر گیلانی قدس سره پرداخته است

 کردپرس – سرویس فرهنگ و هنر؛ چند روز پیش که برحسب اتفاق در میان کتابها و جزوات و اسناد طبقه تحتانی کتابخانه کوچک خود می گشتم ناگهان جزوه ای خطی نستعلیق با خط زیبا و مشکی نظرم را جلب کرد و زیارت این منظومه را در این ایام رمضان المبارک به فال نیک گرفتم و درصدد برآمدم تا دوستان را نیز از فیض و برکت این ادبیات عرفانی برخوردار سازم. این منظومه روی کاغذ کتابت عهد قاجار با خط نستعلیق عربی و زیرنویس فارسی تحریر شده و شامل یک مقدمه ی سیزده سطری به زبان فارسی و سرآغاز کتابت بسم الله الرحمن الرحیم و ذکر و تحریر صلوات بر حضرت ختم المرسلین و مکرراً تحریر بسم الله و شروع ادبیات است که بنابر ذکر مقدمه ی فارسی. این ابیات از سروده های حضرت شیخ عبدالقادر گیلانی (قدس سره العزیز) مشهور به (باز الاشهب) و (غوث الاعظم) و محی الدین عبدالقادر گیلانی می باشد. تعداد ابیات عربی این قصیده 27 بیست و هفت بیت است و زیرنویس فارسی که ترجمه ی تحت اللفظی ابیات عربی است 51 پنجاه و یک بیت یا شعر فارسی است و لاکن متأسفانه، کاتب که دارای خط زیبا و مسلط به قواعد خوشنویسی بوده، نام و اثری از خود در آغاز و پایان این قصیده عرفانی بر جای ننهاده است. برای آشنایی  دوستانی که مایل بدانستنی بیوگرافی اجمالی حضرت غوث الاعظم (ق) می باشند ناگزیر، چند سطری می نویسم. نام او محی الدین ابومحمد، عبدالقادر فرزند صالح جنگی دوست، موسی فرزند ابی عبدالله فرزند یحیی زاهد فرزند محمد داوود، فرزند موسی بن عبدالله فرزند حسن مثنی فرزند حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب کرم الله وجه می باشد. و بنابراین از جانب پدر، از سادات حسنی بوده و مادر گرامی او، بانوی متقیه ام الخیر دختر شیخ عبدالله صومعی (صومعه سرا)ئی در استان کنونی گیلان بوده از اینرو در میان عرفا به شیخ عبدالقادر گیلانی (ق) مشهور شده و چون در زبان عربی حرف (گ) رایج نیست، او را جیلانی نامیده اند، مرقد والده اش هم اکنون در شهر صومعه سرای استان گیلان زیارتگاه مسلمانان و دراویش قادری می باشد و آن حضرت موسس و بانی سلسله ی جلیله و علیه ی (قادری) است و پیروانش را درویش و محل عبادت و ذکر آنها را (تکیه) می گویند و در تمام بلاد کردستان و سیستان و بلوچستان و پاکستان و هندوستان و مالزی و اندونزی و حتی قاره افریقا پیروان او مشغول پرستش خدای واحد و پیروی از تعالیم اسلامی هستند. مرقد و بارگاه حضرتش در شهر بغداد پایتخت عراق واقع شده و جانشینی و تولیت بارگاه او با اولادان ذکور اوست که نسل در نسل این تولیت را برعهده داشته اند. شیخ عبدالقادر در زمان نوجوانی برای تحصیل عازم حوزه علمیه در بغداد شد و در خدمت قاضی ابوسعید مبارک مخرمی خرقه ارشاد گرفته که استاد او هم از شیخ محمد قرشی و او از ابوالفرج طرسوسی و او از تمیمی و او از شیخ ابوبکر شبلی و او از شیخ جنید بغدادی و او از سری سقطی و او از شیخ معروف کرخی و او از شیخ داوود طائی و او هم از حبیب عجمی و او نیز شیخ حسن بصری و آن حضرت هم بدون واسطه از دست مبارک مولای متقیان حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام دریافت نموده است. گویند قاضی ابوسعید مخرمی که از استاد او بوده در میان جماعت فرموده که عبدالقادر از من خرقه گرفته و من نیز از دست او خرقه گرفتم و بعنوان تبرک از همدیگر پوشیدیم. آن حضرت در سن 18 سالگی و سال 448 هجری وارد بغداد شده است. از کرامات و خوارق حضرتش بسیار نوشته اند و از آن جمله است کتابی بنام قلائد الجواهر تألیف شیخ محمد بن یحیی حنبلی که توسط مرحوم احمد حواری نسب، مشهور به ابوسعید از عربی به فارسی ترجمه و سال 1369 در 3300 نسخه بسرمایه ی مرحوم مترجم در چاپخانه سحاب چاپ و پخش شده است. حضرت غوث الاعظم با اکثر علما و مشایخ و بزرگان معاصر خود رابطه حسنه داشته است و هر کدام در مناقب و سجایای اخلاقی حضرتش مطالبی نوشته اند از آن جمله است حضرت شیخ عدی بن مساقر بن اسماعیل (ق) که قطب و مرشد پیروان آئین باستانی کردستان (ایزدی ها) بوده و مرقد و مزار او و جانشینانش در معبد (لالش) واقع در استان دهوک، اقلیم کردستان عراق واقع شده است و ذکر 74 فرمان که بر پیروان این آئین واقع شده در جهان معروف است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد… اینک محض تبرک ابیاتی از قصیده ی خطی را که عرض کردم کاتب آن معلوم نیست و سروده ی حضرت شیخ عبدالقادر گیلانی است نقل می کنم. بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و علی آل محمد معدن الجود و الکرم منبع العلم و الحِلم و الحِکم و بارک و سلم بسم الله الرحمن الرحیم سقانی الحبُ کاسات الوصال                   فقلت لخمرتی لحوینی تعالی عشق نوشانید ما را بر ملا                      کاسهای می و صال دلربا پس بگفتم مر شراب خویش را                         بی حجابانه بسوی من بیا سَعَت و مَشَت لغوی فی کئوسِ               فهمت بسگرتی بین الموالی سعی کرده شد روان سوی ما                         جلوه گر می شد میان کاسها پس شدم حیران بمعنی خویشتن             در میان دوستان، ذوالمنن       فقلت لسائر الاقطاب لموا                        بحال و ادخلوا انتم رجالی پس بگفتم مرهمه اقطاب را                     مژده دادم جمله ی احباب را    که به حالم جمع داخل می شوید             چه شما در راه حق مردانه اید برای تبرک بیشتر فتوزیراکس قصیده ی غوثیه بهمراه است.          
کد مطلب: 108811  |  تاريخ: ۱۳۹۵/۴/۹  |  ساعت: ۵ : ۱۹
 

این خبر رو هم ببینید

سروده‌های شعرای کُرد، مصداق ارادت اهل سنت به امام مهربانی‌ها

 هنر و ادبیات از عرصه‌های عمده ظهور و تجلی اعتقادات و باورهای دینی، مذهبی و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *