گفتگويي با شاعره کرد »سيمين چايچي« به مناسبت انتشار دومين مجموعه شعر ترانه از اين شاعر که به زودي وارد بازار نشر خواهد شد و بحث در مورد شعر ترانه و ترانههايي که در سالهاي اخير با استفاده از شعرهاي ايشان به محک کشيده شده است.
** براي بهتر آشنا شدن مخاطبان با شعرهاي شما ، بخصوص شعر ترانه يا بهتر است بگوييم “ترانه سرايي مختصري از سوابق خود را برايمان بگوييد:
* خوشحالم که در اين مورد صحبتي داشته باشم زيرا اين گفتگو موجب ميشود تا اين ژانر شعري، يعني شعر ترانه کردي بيشتر شناسانده شود. همانطور که ميدانيمشعر ترانه آنگونه که در ترانهسرايي فارسي و عربي وساير زبانهاجدي وکاملاًحرفهاي است ، در موسيقي کردي هنوز نوپاست و در واقع زمان زيادي نيست که در موسيقي کردي ازشعرمختص بهترانه استفاده ميشود.
اگر اشتباه نکنم اوايل دههي ۳۰استاداني مانند دکتر »سراجالديني«، »حسام الدين امين« و »صديق مفتيزاده« و… ترانهسرايي کردي رابا سرودن اشعاري براي خوانندههاي کردبنا گذاشتند؛ براي نمونه ترانههاي استاد »مظهرخالقي«. پس از آن، باز هم مسئله به آن صورت جدي پيگيري نشدهو نوشتن شعر ترانه ،ازسر ذوق وبه شکل هرازگاه ديده مي شود .درخلال سالهاي۵۰ تا ۵۱،من نيز به صورت تفنني بدون اينکه درآن مقطع سني وزماني به لزوم شعر ترانه توجه داشته باشم، چندين شعر کردي به گويش اردلاني سرودم که توسط هنرمندان »هوشنگ شگرف« و »پرويز مجيدي« اجرا شد. اين کار ناخودآگاهانه، شروعي بود براي اينکه به شعر ترانه توجه بيشتري داشته باشم و لذت پرداختن به اين مقولهرا در خود احساس کنم.
تا سالها بعدبه دليل شرايط خانوادگي و… مدت زيادي از دنياي ادبيات دورشدم، (بهتربگويم دورم کردند) در آن زمان خواندن و نوشتن به زبان کُردي ممنوع بود و آثار منتشر شده به اين زبان انگشت شمار. منهم به لهجهي اردلاني و با رسمالخط فارسي گاه وبيگاه چيزهايي مينوشتم. دراوايل دهه ۷۰ تحت تاثيرشرايط به وجودآمده وارتباط دوباره با دوستان قديم وجديد و وجود انجمن هاي نوپاي ادبي ، دوباره حال وهواي شعردرمن زندهشد . دراين زمان که تحت تاثير جريان پروسهي ادبيات کردي قرار گرفتم دو مقوله ذهنم را درگيرخودکرد: يکي ادبيات کودک بهزبان کردي ،که در فقدان بسر مي برد و اگر هم کاري شده بود کورسويي بيش نبود،وديگر آنکه شعر ترانهبود که جدي گرفته نميشد.
درآن زمان که به نسبت تغييرشرايط ،جامعه در تمامي ابعاد در حال دگرگوني بود، در حوزه هنر هم اتفاقات تازهاي روي دادو فعاليت ها چشمگيرترشد.
تا آن زمان، زبان ترانههاي کردي بيشتر زباني رومانتيک وفولک بود که سرايندگانش ناشناس بودند. به تدريج حرکتي تازه در اين زمينه شروع شد، آن هم استفاده از ديوان اشعار کلاسيک براي موسيقي، کههنوزهم جايگاه خود را محفوظ دارد .سپس با توجهبه شرايط تحول و دگرگوني در حوزه ي ادبيات کردي ، ترانهها رنگ ديگري به خود گرفت وتا امروز که خوشبختانه توجه به شعرترانهبراي سبکهاي مختلف موسيقي ادامه دارد . لازم است يادآوري كنم از ديگرکساني که دردههي قبل از هفتاد ترانهسرايي ميکردند شادروان »شاهرخ اورامي« و »رحيم لقماني« بودند.
*چه تفاوتهايي ميان شعر کلاسيک و شعر نو با شعر ترانه وجود دارد؟ و اين تفاوت ها را چگونه مي توان ارزيابي کرد؟
– همانطور که گفتم مخاطب اين ژانر، قشر خاصي نيست. مخاطب ترانهها عامه هستند و از اين رو بايد اززباني مردمي وسادهو حتي دربعضي آثاراززبان کوچهاستفاده کرد، يکي ازاين فاکتور ها ساده بودن زبان است. دوم موتيف و موضوع که لزوماً موضوعاتي ملموس و روزمره است که در زندگي همه اقشار مردم وجود دارد وباعث همزادپنداري در مخاطب ميشود. موردبعدي موسيقايي بودن زبان است. درواقع اين ويژگي به ريتميک شدن ترانه کمک ميکند. اينها يکي از چندين موردفاکتورهاي اصلي شعرترانه هستند .
مثلاً شعرهايي که براي ترانه سروده نشدهاند در موسيقي فولکلور وسنتي ( کلاسيک کردي ) باملودي به خوبي هماهنگ ميشوند اما اين اتفاق در موسيقي پاپ نميافتد.براي نمونهي اول جدا از شاعران کلاسيک، ميتوان از شاعران متاخر نام برد مانند »سواره ايلخانيزاده«، »عبدالله پشيو«، »ماموستا گوران«، »شيرکو بيکس« ، »جلال مهلکشا« و »رحيم لقماني« و ..
* چه چيزي اين شعرها را مختص به ترانه ميکند؟
– همانطور که گفتم، فاکتوراصلي زبان است. يعني نزديک شدن به زبان عامه مخصوصاً در پاپ که شيوه ي زباني بسيار سادهترميشود.
* منظور شما از پاپ ، موسيقي پاپ است؟
بله ،شعر موسيقي پاپ به نسبت هماهنگي با نوع سازبندي و ساير ويژگيهاي اين سبک تعريف ميشودوما بنابه ضرورت هاي جامعهي جوان کردستان درشروع حرکت موسيقيمان به سمت نوگرايي هستيم و تعدادي ازهنرمندان درحال تجربه سبکهاي مختلف هستند. دراين سبک ضرورتاًتغييراتي در زبان و موضوع وتم شعر رخ ميدهد که کمي با زبان موسيقي سنتي وفولکلور متفاوت است.گرايش جوانان به اين سبک وسبکهاي مدرنتر که کلام ترانه تکستوارميشود؛ موجب به وجود آمدن موجي نو از طرف خوانندههاي جوان شدهاست که قطعاً اين موج در نهايت خودرا تثبيت ميکند. به دليل همين احساس نياز مهم دراين زمينه کارهاي زيادي براي خوانندههاي جوان انجام دادهام.
*ميتوانيم بگوييم شعر ترانه الزاماً براي موتيف و يک ملودي خاص موسيقايي ساخته ميشود . در شعر کلاسيک در واقع آهنگساز دست به ساخت يک ملودي ميزند بر اساس شعري که خوانده يا شنيده است. در ترانه اتفاق ديگري ميافتد. در واقع شاعر ترانه ، بخشي از آن موسيقي است. ملودي که ساخته شده است ، شاعر ترانه ، شعري بر اساس فضاي موجود شعر ، گام، وزن و نوع موسيقي ، و احساس و ساختار آن مي سرايد.
– بله ، دقيقا ! حتي صداي خواننده هم در نوع انتخاب کلمههاو موسيقي تأثير دارد. در موسيقي فارسي با توجه به مختصات، امکانات موجود و سوابق توليد آثار راديويي ، به ويژه درموسيقي ملي و پاپ ، مثلثي ميان شاعر، آهنگساز و خواننده ايجاد شده است . اين مثلث سه ضلعش به يک اندازه حايز اهميت است. مثلاً ما در موسيقي ملي ايراني شاعراني همچون »رهي معيري« ، »معيني کرمانشاهي« و در موسيقي پاپ »جنتي عطايي«و »اردلان سرفراز« و شاعران ديگري را مي بينيم. وقتي اين آثار را خوب بررسي مي کنيم ، شاهد هماهنگي بي بديلي از خلقي سه گانه ( شعر ، آهنگ ، آواز ) هستيم و شعرهايي که براي اين ترانهها سروده شده اند به حدي هماهنگ و موسيقايي هستند ،که صداي خواننده مکملي تام است كه توانسته احساس ترانه سرا و آهنگساز را به خوبي بيان کند.
*ما در موسيقي کردي به ويژه موسيقي مثلا پاپ که امروزه رواج دارد تا چه اندازه توانستهايم موفق عمل کنيم؟
– به نظر من با توجه به جوان بودن پاپ کردي اين مقايسه جالب نيست؛ زيرا ما هنوز در اين زمينه تثبيت نشدهايم. کمبود امکانات،بعضي ملاحظهکاري هاي بي مورد، بايد ونبايدها،عدم حمايت مالي ازطرف متوليان فرهنگي …راه را ناهموار و حرکت را کندتر ميکند. موسيقي غني ما داراي پتانسيلهاي بالايي است که اگر به شيوهاي آکادميک بر روي آن کار شود و تحت حمايت قرار گيرد؛ ميتوانيم درميان همسايگان حرفهاي زيادي براي گفتن داشته باشيم.
در مورد مثلثي که اشاره کرديد بايد بگويم تا چند سال پيش اين مثلث، تنها خطي مستقيم بود ميان آهنگسازوخواننده ، و نقش ترانهسرا بسيار کم رنگ يا بيرنگ بود . بنا بهحس اين ضرورت من خيلي سعي کردم دراين مورد سربحث بازشودتاخوانندهها و آهنگسازها به اين نکته بيشترتوجه کنند که هماهنگ بودن با شاعر و متن ترانه تا چه اندازه راندمان کاررا بالا ميبرد . به تجربه ثابت شده آن دسته از ترانههايي که اين فاکتور در آن رعايت شده ، بسيار موفق تر بوده اند.
* هنوز در موسيقي کُردي زبان فولکورجاي خود را حفظ کرده و جايگاه ويژهاي دارد زيرا ازطرفي جاهايي ازجامعهي ما هنوز درگير تفکرات عشايري است واز طرفي به شدت جامعهاي نوستالوژيک هستيم . به همين دلايل درحال حاضر نميتوان ميان طرفداران موسيقي فولکو سنتي وپاپ مرزبندي قايل شويم .که هر کدام جايگاه خودرا در ميان مردم دارند. هنرمندان ما پتانسيل کار در همهي سبکها را دارند، به خصوص در مقطع فعلي که جوانها تشنهي کارهاي متفاوت هستند . بازسازي ملودي هاي کردي، به شکلي امروزي موجب ميشود که جوانان ما هويت خود را که بخشي از آن در موسيقي نهفته است بيابند. با توجه به چاپ دو مجموعه شعر از شما ، نکته اي که جالب توجه است ، کيفيت ارتباط دو نسل خواننده با اشعار اين ترانه ها ست. دوست دارم شما را عنوان ترانهسرا از منظر مخاطبي که از خارج به اين مسئله مينگرد چه چيزي باعث مي شود که فاصلهي دو نسل و دو نوع شعر کلاسيک و فولکور با شعرهايي که به عنوان ترانه براي يک ملودي ، خواننده و آهنگساز آن را خلق مي کند ، از ميان برود و بتواند در جامعه جاري باشد ؟
– راستش علت اين امر را نميدانم اما بسيار برايم با ارزش است که خواننده و مخاطبيني که چند نسل با من فاصله دارند را جذب ميکند. در واقع ازاينکه نسل جوان به خوبي زبانم را ميفهمد،با آن ارتباط ميگيرد و حتي همزادپنداري ميکند برايم نوعي ارزشگذاري است. شايد علت اين است که من هميشه به دنبال پويايي و نوگرايي بوده ام ودرهرمقطع سني هنجارشکنيهايي داشتهام . به خصوص در زمان نوجواني که شالودهي امروزم است،شايد ارتباطات گسترده اي که با جوانهادارم يکي ديگر از علل اين امر باشد وشايد هم به عنوان مادر پنج فرزند و رابطه نزديکم با آنها درشکلگيري اين مسئله بيتأثير نبوده است .فرزندانم نخستين کساني هستند که پيشنويس خط خطي شعرهايم را ميبينند واظهارنظر ميکنند،مثلاً »روزبه« در مورد واژههايي که با فضاي آهنگ سنخيت نداردو به قولي کهنه است به من گوشزدميکند،اين خود شايد در به روز کردن زبان ترانههايم تأثير داشته باشد . بازهم مي گويم خوشحالم جوانها با شعرها و زبان شعري من ارتباط ميگيرند ودر حال حاضر بيشترين درخواست کننده شعرترانههايم، جوانهايي با سبکهاي مختلف موسيقي هستند .
*به نظر شما موضوعيت و پيام شعر چه تاثيري در بهتر جذب كردن مخاطب و ماندگاري در جامعه را دارد ؟
– دقيقاً اين خود ميتواند عامل مهمي باشد؛ زيرا هنگامي که شعري سروده ميشود، جامعه با آن همزادپنداري ميکند. هم زمان صدها نفر خود را در اين شعر پيدا ميکنند .گاهي ميگويند انگار از دل من حرف زده اي . معمولاً سعي ميکنم با خواننده ارتباط بگيرم، ارتباط کلامي ورواني،درواقع به شيوهي خودم اوراروانکاوي ميکنم، تجربه نشان داده با هر خوانندهاي که صميميتر بوده ام و خصوصيات روحي وي را بيشتر شناخته ام ،کارزيباتر وموفقتر شده است . براي نمونه يک جوان کرد که قصد نداشت خواننده شود از سوئد با من تماس گرفت و گفت: ميخواهم براي دل خودم کاري مشابه( کوچ ) ضبط کنم. طي چندين جلسه صحبت کاملاً در جريان زندگي و شرايطي که اورا وادار به اين کار کرده بود قرار گرفتم،حاصل آن شعري شد که ميتوانم بگويم تابلويي بود از آنچه در ذهن او ميگذشت . روزبه هم بر روي آن آهنگ گذاشت و»اميرمراد« علي رغم اينکه براي خواننده شدن چندان جدي نبود با همان آهنگ اول گل کرد وطرفداران زيادي پيدا کرد.
* کدام يک از اين دو حالت براي شما سادهتر است : اين که ترانه اي بر اساس ملودي آهنگساز بسراييد ، يا اينکه آهنگساز بر اساس ترانه ي سروده ي شما ، ملودي بسازد و آهنگسازي کند ؟
– براي ترانهسرا معمولاً سخت است که بر اساس ملودي ، شعر بگويد ! زيرا مجبور ميشود از آن رهايي شاعرانه دربيايد و در نتهامحدود شود تاکلمات را در قالب ملودي بگنجاند. اما در اثر تجربه ، اين کار براي من آسانترشده است؛ درواقع هر دو حالت براي من فرق نميکند.
*ولي اميدوارم که هيچ آهنگساز ياخوانندهاي از من نخواهد که بر روي ملودي غيرکردي ، شعرکردي بگذارم !نميدانم چرا؟ اما واقعاً کلمات کردي در قالب ملودي هاي ديگر به سختي جاي ميگيرند وگاهي فکرميکنم واژه ها مقاومت ميکنند. شما ترانه فارسي هم سروده ايد؟
– بله ،گفتم که پيشترها فارسي شعر مينوشتم. طبعاً برايم هم آسانتر است. البته الان به زبان کردي راحتترمي نويسم . شايد در شروع کار شاعريم برعکس بود ، امااکنون وقتي کردي مينويسم، فکرميکنم احساسم واقعي تروملموستر است.
* شعرهايي که شما ميگوييد محدود به منطقه ي جغرافيايي خاصي نيست. يعني شما نميتوانيد آن را محدود به منطقهاي بدانيد . امکان دارد شعري که شما سروده ايد ، خوانندهاي از خطهي کرمانشاه و يا مکريان آن را بخواند ؟ چگونه ميتوانيد شعري بسراييد که از لحاظ زبان و پيام شعري محدود به يک گويش خاص نباشد ؟
-شايد اين مسئلهبه اعتقادات و ايدئولوژي من ارتباط داشته باشد. زيرا من هنرمند معتقدبه منطقهگرايي نيستم، جداي از اينکه مانند هر انساني وابستگيهايي مکاني واجتماعي دارم، اما معتقد به محدود شدن در يک محدوده جغرافيايي نيستم .ولي در مورد زبان اين تعهد و وابستگي را دوست دارم . البته اين اختلاف لهجه ،گاهي بين من و خواننده مسئلهساز هم بوده است . براي نمونه »چوپي فتاح« در اين بيت با دو واژه اردلاني (کهيلم) و(چمان?)مشکل داشت (ئهوبه??يئهکهمخ?ملهملاكهيلم ….گريان گريانه چمان?لهيلم ) ولي بعد از مدتي با آن ارتباط گرفت ونتيجه عالي شد. به نظرم به اشتراک گذاشتن واژههاعلاوه براينکهموجب غناي زبان ميشود؛ باعث نزديکي وکم شدن بعد مسافت هم ميشود.
*آيا پيش آمده است شعري به لهجهي کردي اردلاني سروده باشيد و خواننده اي از بخش ديگري از کردستان دوست داشته باشد آن را بخواند ؟
– دقيقاً اين مسئله پيش آمد. »نويد زردي« يک تيکست اردلاني من(کهسنهزانئاوا} را اجرا کرد . دوستاني سنندجي داشت که به او کمک کردند و در نهايت يک کار خوب ازآب درآمد .
*تا چه اندازه با موسيقي آشنا هستيد ؟
-شناخت من حسي و تجربي است ودرحد مطالعهي کتاب ومقاله . درواقع به شيوهي تخصصي با موسيقي آشنا نيستم . اما جالب است به محض اينکه يک ملودي را ميشنوم،موتيف،وزن وحتي جنس کلمات را در ذهنم طراحي ميکنم.
*برايتان پيش آمده در ميان کارهايتان ، شعري بسراييد و خواسته باشيد شخص خاصي روي آن آهنگسازي کند؟ يا بهتر است سوال کنم : با کدام آهنگساز بيشتر دوست داريد کار کنيد که آثارش بيشتر مورد پسندشما و از نظر روحي و احساسي به شما نزديک تر باشد ؟
– فکر نکرده ام به اين مسئله. اگر يادتان باشد چندسال پيش من نزد شما آمدم براي آموزش موسيقي . اکثراً تمرين نکرده به کلاس ميآمدم و به جاي ساز شعر ميخواندم. و در نهايت شما گفتيد بهتر است برويد دنبال نوشتن شعر،آموزش تعطيل… خوب شما يکي از افرادي هستيد که روح کردي در آهنگهايتان جاري است. »کامکارها« در نوع خودشان بينظيرند. اکثرآهنگسازهاي خوب روي تکست من کار کردهاند مانند:»جليل عندليبي«، »ئاکوغهريب« ،»ئهنوهرقهرهداغي«، »برهان مفتي زاده«، »سيامک نجفي«،»پيمان سليمفرد« از کساني کهدرزمينهي پاپ با من کار کردهانديکي »|آمانج آزرمي« است که هم صدايش را ميپسندم هم کار موسيقي اش را. روزبه هم که سبک و شيوهي خاص خودش را دارد.درواقع من در جايگاه ارزشگذاري براي هيچ هنرمندي نيستم، اگر اسم کسي به ذهنم نميرسد دليلي بر ناديده گرفتن نيست، هرکس جايگاه خود را دارد . اميدوارم در آينده با هنرمندان ديگري که در اين عرصه کار ميکنند همکاري داشته باشم .
* تا کنون چند شعر از ترانههاي شما توسط خوانندگان خوانده شده است؟
– اکنون که دومين مجموعه شعر ترانههايم (بهياني باش) چاپ شده،تعداد ترانههاي اجرا شدهام به بيش از يكصد ترانه رسيده است.
*آيا زماني که شعري مي سراييد ، آگاهانه زنانگي در شعرهايتان هويدا مي شود ؟
– زنانگي يک خصلت نيست ، بلکه »من« جدا ناشدني من است .درواقع آنچه به مثابه زنانگي درشعرهايم حس ميشود بخشي از من زن بودنم است. زني که دغدغهي نابرابريهاي اجتماعي وخانوادگي در ناخودآگاهش پنهان است و هنگام نوشتن، سرباز ميکند ونوشتهاي زنانه يا بهتر است بگويم زن نوشتهاي به وجود ميآيد،که زبان آن خواهي نخواهي جنسيتي است . به خصوص در موتيفهايي که سخن از احساسات عاشقانه ياموضوعات اجتماعي به ميان ميآيد، اين تمايز بيشتر خودرا نشان ميدهد.
قسمت جالب قضيه، نوشتن شعر براي خوانندگان مرد است ، به خصوص آنان که جوانتر هستند. من اولاً بايد از منظر نسل بعد از خود به مسئله نگاه کنم وديگر اينکه تغيير جنسيت ذهني داده و از زبان ونماد مردانه به خصوص در ترانههاي عاشقانه استفاده کنم . درعاشقانههايي که براي خوانندگان نسل جديد سرودهام، به هيچ وجه جاي پاي زني متعلق به چند نسل گذشته ديده نميشود.
* تا چه اندازهاي شعر هايتان توانسته است در ميان خوانندگان مرد ، فارغ از جنسيت زنانگي باشد؟
– اکثراً خوانندگان مرد شعرهايم را خواندهاند و نمودي از زنانگي در آن به چشم نمي خورد؛ به خصوص در موضوعهايي که زبان شعر ازتاثير جنسيت خارج ميشود. مانند مسايل اجتماعي،انساني، ملي، طبيعت که بيان و زبان آن زنانه ومردانه نمي شناسد .
اما گاهي ودر جاهايي به نقطه اي ميرسم که من سالهاست با آن مواجهم و محدوديتها و فاکتورهاي جنسيتي در مقابل من سدي بوده است. به اين دليل زنانگي طبعاً بر روي بعضي از کارهاي من تأثير دارد . به همين دليل اصرار دارم خوانندگان زن ، شعرهاي زنانه انتخاب کنند . که اين اتفاق افتاده است . بعضي از متن ها کاراکتر دارند و حتما بايد توسط کسي اجرا شود که به اين کاراکتر ها جان ببخشد . مثلاً من متني را نوشتم، وقت نوشتن به »هاني« فکر ميکردم. بعضي متن ها هست کسي مانند »شهين طالباني« بايد آن را بخواند. زيرا خصوصيات و کاراکتر آن شعر به کاراکتر خواننده نزديک است.مواردي پيش آمده که به سفارش خواننده مرد چيزي نوشتهام،اما در پايان متوجه شدهام به سمت و سوي زبان زنانهرفته است ، که مجبور به دوباره نويسي شدهام.
* عشق در شعرهايت در چه جايگاهي است ؟
– عشق عنصرجدانشدني از هنراست وهنرمندان انسانهاي هميشه عاشق. جالب است کهما هميشه معشوقي داريم که هيچوقت به آن نميرسيم وتعريف خاصي هم از آن نداريم . عشق به همه چيزوهمه کَس،درهمه حال،در قاموس هنرمند ، اين تعريف از عشق است . ومني که هميشه سرشارم از شور زندگي،يعني آنقدر عاشقم که هر چه ميبينم زيباييست،حتي زشتيهايي که اجازه ميدهندسوژهام شوند.
* آيااز خوانندگان قديمي (با توجه به فضاي شعر ترانه هاي امروز ) به شما پيشنهاد همکاري شده يا مي شود؟
– معمولاً با هر خوانندهاي که کار کردهام، دوباره پيشنهاد همکاري شده است . مانند هنرمندان »هوشنگ شگرف« ، »اسماعيل سابووري« ، »شهين طالباني« و ..
* با کدام خواننده – جداي از روزبه که ارتباط شما وراي موسيقي است – راحتتر کار مي کنيد؟
– حدود ۴۵ خواننده از شعرهاي من استفاده کردهاند ومن جز چند مورد، با همه راحت بودهام. به خصوص درسالهاي اخيربا توجه به تجربه اندوزي روزافزون آسانتر پيش ميروم. البته بيشتر آهنگساز است که با خواننده و شعر درگير ميشود . براي اينکه اسمي را از قلم نياندازم به هنرمنداني اشاره ميکنم که بيشتر با آنها کار کردهام:
هنرمندان »هاني«، »چوپي فتاح« ، »روزبه«،» عطا قرهداغي«، »کاني«، »شهين طالباني«، »ژاله«،»اسماعيل سابوري«، »حسام لرنژاد«،»کژال آدمي« ،»علي زندي« و… ديگراني که در يک فرصت مناسب ليستي را به همراه ترانهاي که اجرا کردهاندمنتشرميکنم.
* کاري که شماو شاعراني ديگر در حوزه ترانهسرايي انجام دادهايد، تا چه اندازه براي نسل بعد و ترانه سرايان آينده تاثير گذار بوده است؟
– سئوال خوبي است. شايد رسالت شعر ترانه در کار ترانهسرايي براي جواني که در آغاز راه است ، چندان پيدا نباشد و صرفا کسب شهرت و مطرح شدن در اذهان عامه اهميت داشته باشد . بارها دختر خانمهايي از من پرسيده اند که چه کار کنيم تا مشهور شويم ؟ ومن متوجه شدهام که فکر ميکنند نزديک ترين راه براي رسيدن به شهرت نوشتن شعر ترانه است . ايرادي ندارد اين انگيزه اگر موجب تولد چند ترانهسراي ديگر بشود ، عاليست ! شايد خود من هم دريک مقطع زماني اين نگرش را داشتم . اين ديدگاه هم خوب است هم مخرب ! خوب است چون ايجاد انگيزه مي کند . ميل بهشهرت، ذاتي است ؛ اما اگر به هدف تبديل شود و اصل ماهيت شعر را فراموش کند ، وحشتناک است ، چون اولين قرباني (شعر) خواهد بود .
* به نظر شما تولد ترانه سراياني جوان اتفاق افتاده است؟
– در حال وقوع است و اين تولد را خواهيم ديد.
* نام چند ترانه سرا ي نسل جوان که آثاري را منتشر کرده اند؟
– متأسفانه نمونه کم است. خيلي ها ميخواهندميانبر بزنند و زود به قله برسند. وقتي ميبينند سخت است و مشکلات سد راهشان مي شود ، دلزده و نااميد ميشوند.درواقع ميخواهند با دو سه ترانه به شهرت برسند . البته در سنندج ودر چند سال اخير هنرمندان »عليرضامحمديان «،»افشين محمدي«ترانه هايي را خلق كرده اندکه در خور تحسين است .
* تا چه اندازه اين عشق به شعر شما را به موفقيت نزديک کرده است ؟
– درپشت هر عشقي ، هدفي نهفته است.ورسيدن به هدف مستلزم صبروتلاش است . وقتي بعضي ها دير به هدف خود مي رسند نااميد شدهو به زمين وزمان بدبين ميشوند.کنار آمدن با زمان راز موفقيت است .
من به طور کلي عاشق شعر هستم و طبيعي است که با نوشتههاي خودم زندگي ميکنم.آنها چه خوب و چه بد،واقعيت من هستند .شعر نميگذارد احساس بودن درمن بميرد. شايد اين پتانسيلي که زندگي شخصي مرا از همسالانم جدا کردهاست ،همان باشد.
* فولکلور چقدر در شعرهايت تأثير داشته است؟
-قطعاً تأثير زيادي داشته است. من در آغاز کار تحت تأثير زبان فولکور بودم . شايد هنوز بعدازسرودن بيشتراز يكصد شعرترانهبه زبان مورد نظرمن رسيدهام . من معتقدم بايد با به روز کردن زبان ترانه پتانسيلهاي موسيقي کردي را برجسته تر کرد .
*به نظر شما ما موسيقي پاپ کردي داريم؟
– اين سئوال تخصصي ست وشما بايد جواب بدهيد.چون من به نسبت زبان ترانه ، سبک ها را تقسيم بندي ميکنم وشما به نسبت موسيقي.اما فکر ميکنم با تغييراتي که در شيوهي اجرا، تنظيم و سازبندي ايجاد ميشود، ميتوان از مرز موسيقي سنتي گذشت و به وادي پاپ کردي پا نهاد(البته با احتياط) چون مرحلهي گذار حساسترين مرحله است.
*فرض بر موجوديت موسيقي پاپ کردي ، آيا به هويتي مستقل در اين سبک موسيقايي رسيدهايم که اگر مخاطبي غيرکردموسيقي ما را گوش دهد ، ( بدون در نظر گرفتن زبان و گويش شعر ) کردي بودن اين موسيقي را تشخيص خواهد داد ؟
– من فکر ميکنم ملودي هاي کردي اين فاکتور را دارد که مخاطب غيرکردرا جلب کند . اين تجربه اي است که در اروپا شاهدش بودهام . اما براي شناسنامه دار کردن موسيقي کردي بايد متعهدانه وعاشقانه کار کرد .
*بيشتر به چه شيوهي سبک موسيقايي ( کلاسيک ، پاپ ، يا شيوه هاي امروزي مانند رپ و راک ) راحت تر ترانه مي سراييد ؟
– اين مسئله به خواننده بستگي دارد. هر هنرمندي کاراکتر زباني مخصوص به خودرا دارد . در حقيقت براي من که به شکل حرفهاي به اين ژانر شعري نگاه ميکنم، فرق چنداي ندارد . با هر سبکي راحت کنار ميآيم ، به خصوص موسيقي پاپ .
* در لحظه آفرينش شعر ترانه ، اگر ملودي وجود نداشته باشد ، ساختار شعري که انتخاب ميکنيدبيشتر به کدام شيوه سنتي يا پاپ نزديک تر است ؟
-هنگام سرودن شعرترانه، اين ملودي است که جهت را تعيين ميکند، وملودي است که جنس واژههارا براساس سبک موسيقي انتخاب ميکند.
(بهياني باش) دومين مجموعه شعرترانههاي من است که اين روزها منتشر شده و نمايانگر کارهاي اخير من است، اين کتاب شامل تکستهايي است با موضوع هاي مختلف وموئلفههاي زباني ترانه سرايي، سنتي و پاپ.منبع: سیروان

بهياني باش بانو گفتگو از شهرام عليمحمدي
گفتگويي با شاعره کرد »سيمين چايچي« به مناسبت انتشار دومين مجموعه شعر ترانه از اين شاعر که به زودي وارد بازار نشر خواهد شد و بحث در مورد شعر ترانه و ترانههايي که در سالهاي اخير با استفاده از شعرهاي ايشان به محک کشيده شده است
شناسه خبر : 20183