ای کاش آدمی،وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها، می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست  

صدای اهنگش را می شناسم در خیابان های شلوغ شهر تنها صدایی است که از سادگی گذشته ها نشانی با خود دارد. با رهگذری سر قیمت نوار کاست کهنه ای  چانه می زند، جلو می روم و اجازه می خواهم چند سوال بپرسم. خوشحال می شود اما می خواهد مطمئن شود که قرار نیست چیزی بر خلاف منفعت مردم بگوید. از شغلش می گوید از اینکه که قبل از انقلاب کشاورز بوده، بعد از انقلاب چند سالی بنا بوده، و در اخر هم یادبودهای عزیز زندگیش را ریخته در یک چرخ دستی و چرخش شده
 

 
 
استریو سیار!
نوار خام می خرد و با ضبط باطری داری که در چرخ دستی اش دارد انها را تکثیر می کند و به مردمی که هنوز دل در گروی صدای خفه و جوییده نوار کاست دارند می فروشد. در بساطش از صد تومان نوار هست تا نوارهایی که می گوید هشت هزار هم نفروخته، نوارهایی که شاید انچه را در دل دارد و می گوید وصفش در ایران نمی گنجد را در خود جا داده اند.
زنش را هفده سال پیش از دست داده و دو فرزند دارد که دوراند و شیوه ی زندگی پدر را نمی پسندند. خانواده اش همان اهالی اطراف بانک ملی مرکزی اند که همه “میرزا حمه صالح کس نزان ” را می شناسند. پیرمرد عاشق چرخ دستی اش است، چرا که هم وسیله ی امرار معاشش است، هم بهانه ای برای ورزش و هم دلیلی برای شاد کردن مردم، می گوید راه های زیادی را با هم رفته اند گاهی تا قوخ و حتی زمانی تا بانه ! و تا ان سر دنیا هم حاضر است پیاده برود به شرطی که همراه هم باشند، معلوم نیست کدام یک دیگری را به حرکت در می  آورد.خواننده ی مورد علاقه اش سید علی اصغر و حسن زیرک است، ثروت دنیا را با دسته گل روی چرخش عوض نمی کند و فقط از خدا ایمان می خواهد و دیگر هیچ !
چند باری اسم احمدی نژاد را می اورد، انگار قهرمان تازه ای در دنیایش پا ننهاده. ادرس شارنیوز را روی کاغذی برایش می نویسم! شاید این اخرین پل بین او و دنیای مجازی باشد.
 
 
 

این خبر رو هم ببینید

نگاهی به مشکلات یک هنر اقلیمی در گفت و گو با صابر محمودی، هنرمند نازک کار اهل سنندج؛ نازک کاری را به رسمیت بشناسید/حتی یک صندوق حمایتی نداریم

صابر محمودی از جمله هنرمندان اهل سنندج است که هنر نازک کاری نسل به نسل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *