عزت نفس در زنان/پروین شیخی*

رشد عزت نفس مستلزم چالشی برای جرأت فرد است عزت نفس دو جنبه دارد یک جنبه در ارتباط با درمان آسیبهای دوران کودکی و ضربه های روحی است که باعث شده اند فرد احساسش نسبت به خودش خدشه دار شود

رشد عزت نفس مستلزم چالشی برای جرأت فرد است عزت نفس دو جنبه دارد یک جنبه در ارتباط با درمان آسیبهای دوران کودکی و ضربه های روحی است که باعث شده اند فرد احساسش نسبت به خودش خدشه دار شود
به عبارت دیگر، حذف عوامل منفی- جنبهی دیگر ساخت موارد مثبت است: یادگیری تمرینات و روشهایی عملی که به حس قدرتمندی از شایستگی و رشد منجر میشود موضوع اول به روان درمانی یا دیگر اشکال کمک حرفه ای نیاز دارد، دومی حیطه ای است که هر بزرگسال با انگیزه ای می تواند خودش آن را دنبال کند بیشتر ما گرایش داریم آنچه را قادریم به دست آوریم و انجام دهیم، کم برآورد کنیم، ما از مشکلاتمان قدرتمندتر هستیم.
 
عزت نفس نیازی روانشناختی است و اگرچه امروز درباره عزت نفس صحبتهای خوب و زیادی مطرح میشود، درک بسیار کمی از معنای واقعی کلمه عزت نفس وجود دارد خطر این است که موضوعی خیلی مهم ناچیز قلمداد میشود و با این حال، از همه قضاوت هایی که در زندگی میکنیم، هیچ کدام مهمتر از قضاوتی نیست که ما از روی خودمان عبورش می دهیم.
 
عزت نفس حالتی است که خودمان را به عنوان فردی شایسته در نظر بیاوریم که به گونه ای موفقیت آمیز با چالشهای اولیه زندگی روبه رو میشود و ارزش شاد بودن را دارد. عزت نفس شامل دو مؤلفه است:
 
1- خودکفایی، یعنی به تواناییمان اعتماد داریم که می توانیم فکر کنیم، بیاموزیم، انتخاب کنیم و تصمیمات مناسبی بگیریم. 2- حرمت نفس، یعنی به حقمان برای شاد و خوشبخت بودن اعتماد داریم، اطمینان به اینکه پیشرفت، موفقیت، دوستی، احترام، عشق و رضایت برای ما مناسب است.
 
وقتی میگوییم عزت نفس نیاز اصلی انسان است، یعنی اینکه این مقوله برای رشد طبیعی و سالم ضرورت دارد، عزت نفس ارزشی حیاتی دارد. بدون عزت نفس مثبت، رشد روانشناختی متوقف می-شود. در واقع، عزت نفس مثبت مانند دستگاه ایمنی روح و روان عمل میکند و مقاومت، قدرت و ظرفیت رشد و بهبود دوباره را فراهم میآورد.
 
وقتی عزت نفس پایین باشد، انعطافپذیری ما در رویارویی با مشکلات زندگی کاهش مییابد. ما گرایش مییابیم تحت تأثیر اشتیاقی قرار بگیریم که به جای تجربه شادمانی، از درد و رنج اجتناب کنیم، و عوامل منفی بیشتر از عوامل مثبت روی ما قدرت و نفوذ دارند. اگر به خودمان، به کارائی و کفایت و خوبی و مهربانیمان، باور نداشته باشیم، دنیا برای ما مکانی ترسناک خواهد بود.
 
عزت نفس برای زنانی که برای استقلال هیجانی و فکری میجنگند، به مکانهای کاری هجوم میاورند و کوچکترین باورهای قدیمی را به چالش میکشند، ضروری است، قدر مسلم این تنها چیزی نیست که برای موفقیت لازم است، اما بدون آن در جنگ برای خودشکوفایی نمیتوان برنده شد. چه مرد و چه زن، اگر ما اعتمادی واقع بینانه به ذهنمان و ارزشمان داشته باشیم، اگر ما از درونمان احساس امنیت کنیم، گرایش میابیم که به طور مناسبی به چالشها و فرصتها پاسخ دهیم. عزت نفس، توانا می-کند، نیرو میدهد و انگیزه بخش است. عزت نفس به ما الهام می-بخشد که به پیشرفت نایل آییم. اجازه میدهد که از پیشرفتهایمان لذت ببریم و به آن افتخار کنیم.
 
عزت نفس بالا در جستجوی چالش و تحریک اهداف ارزشمند و خواستنی است. عزت نفس پایین در جستجوی امنیت اهداف آشنا و ناخواستنی است. محدود کردن خود به موارد آشنا و ناخواستنی، عزت نفس را تضعیف میکند. هرچه عزت نفس ما محکمتر و با ثبات-تر باشد، در مقابل مشکلاتی که در شغل یا در زندگی شخصیمان سر بر میآورد، مجهزتر هستیم. بعد از افتادن هرچه سریعتر از جا بر میخیزیم و برای شروع دوباره، انرژی بیشتری داریم. موانع اعتماد به نفس زنانی را که حالا در تعداد میلیونی کسب و کار خودشان را شروع کردهاند یا تلاش میکنند که در حرفهشان پیشرفت کنند، متوقف نخواهد کرد.
 
هرچه عزت نفس ما بالاتر باشد، جاهطلبیمان بیشتر خواهد شد و قدرتمندانهتر ابراز وجود میکنیم و احساس غنای درونیمان را باز میتابانیم. هرچه عزت نفس ما پایینتر باشد نیاز ضروری-تری داریم که خودمان را ثابت کنیم یا در زندگی به شیوهای ماشینی و ناهشیارانه، خودمان را از یاد ببریم. وقتی زنی دارای عزت نفس کافی است، گرایش دارد که با دیگران خوب رفتار کند و دیگران را نیز ملزم میکند که با او رفتار خوب داشته باشند او دربارهی مرزهایش و اینکه این مرزها چه هستند و چه رفتاری در مردی که انتخاب میکند قابل پذیرش نیست، روشن و شفاف است. او به صرف اینکه عاشق است رفتارهای نادرست را نمیپذیرد او درست همان طور که خود را شایستهی موفقیت در کارش میداند، در ارتباطش نیز خود را شایسته و سزاوار عشق میداند زنانی که برای ساختن خودپندارهی مثبتتر تلاش میکنند گاهی میپرسند «آیا مردان خواهان وجودعزت نفس در زنان هستند؟» من جواب می دهم: «مردانی کهدارای سطحی خوب و مناسب از عزت نفس هستند برای وجود عزت نفس در زن ارزش قایلند. آنها خواهان بچه ای ترسو به عنوان همسر نیستند. از طرفی زن در کنار مردی که آن قدر احساس ناامنی میکند که اعتماد به نفس زن باعث ترس او میشود، عزت نفس به چه کارش میآید؟».
 
عزت نفس تجربهای صمیمانه است، عزت نفس در مرکز وجود فرد قرار میگیرد. عزت نفس چیزی است که من درباره خودم فکر و احساس میکنم، نه آنچه دیگری دربارهی من فکر و احساس میکند. خانوادهام، همسرم و دوستانم میتوانند عاشق من باشند و با این حال خودم عاشق خودم نباشم. همکارانم میتوانند مرا تحسین کنند در حالی که من خودم را موجودی بی ارزش بدانم. من میتوانم تصویری از اطمینان و تعادل را انعکاس دهم که هر کسی را فریب دهد و با این حال با حسی از بی کفایتی در کنه وجودم از ترس بلرزم من میتوانم توقعات دیگران را برآورده کنم و با این حال در دستیابی به خواستههای خودم در زندگی ناکام بمانم.
 
تحسین دیگران عزت نفس ما را خلق نمیکند کسب فضل و دانش، ازدواج یا بچه دار شدن هم این کار را نمیکند همچنان که اموال مادی، تلاشهای بشر دوستانه، جراحی پلاستیک برای زیبایی، عزت نفس به وجود نمیآورد. این چیزها ممکن است گاهی به طور موقت احساس بهتری در ما به وجود آورند یا در موقعیت-های خاصی به ما آرامش میدهند اما راحتی و آرامش عزت نفس نیست.
 
ویژگیها یا طرز رفتارهایی کلیدی که عزت نفس سالم به آن متکی است، شامل زندگی آگاهانه، پذیرش خویشتن، جوابگوی خود بودن، ابراز وجود، زندگی هدفمند و با درستی و راستی زندگی کردن است. زندگی آگاهانه این است که به واقعیت احترام بگذاریم، بدون طفره رفتن یا انکار، موقع انجام کاری، از آن آگاه باشیم، پیگیر این باشیم که بفهمیم چه چیزهایی علایق، ارزشها و اهداف ما را تحت تأثیر قرار میدهد، هم از دنیای بیرونی و هم از دنیای درونی خود آگاه باشیم.
 
پذیرش خویشتن یعنی: قبول این واقعیت است که افکار، احساسات و اعمالمان متعلق به ماست محترمانه و مهربانانه رفتار کردن با خودمان، حتی وقتی برخی از احساسات یا تصمیماتمان را تحسین نمیکنیم یا از آنها لذت نمیبریم، اجتناب از ماندن در ارتباطی طرد کننده یا خصومت آمیز.
 
جوابگوی خود بودن این است که درک کنیم ما اختیاردار انتخاب-ها و اعمالمان هستیم که ما باید منبع نهایی احساس رضایتمان باشیم، که هیچ کس جز خودمان به ما خدمت نمیکند که هیچ کس نمیآید تا زندگیمان را برای ما سر و سامان دهد یا ما را خوشحال کند، یا به ما عزت نفس دهد.
 
ابراز وجود و حق طلبی این است که به خواستهها و نیازهایمان احترام بگذاریم و شکلهای مناسب ابراز آنها را در واقعیت جستجو کنیم،، با خودمان در برخورد با دیگران با احترام و مناسب رفتار کنیم، از کسی که هستیم راضی باشیم و به دیگران اجازه دهیم تا این را ببینند از باورها و ارزشها و احساساتمان حمایت کنیم. زندگی هدفمند یعنی اینکه برای تعیین اهدافمان مسئولیت بپذیریم، اعمالی را انجام دهیم که به ما اجازه میدهد آنها را به دست آوریم، خودمان را در مسیر موفقیت نگه داریم و به سوی تکمیل اهداف خود حرکت کنیم. صادقانه زندگی کردن یعنی اصولی رفتاری داشته باشیم که ما را در اقداماتمان وفادار نگه دارد، ایجاد سازگاری و تجانس بین آنچه میدانیم، آنچه میگوییم و آنچه انجام می دهیم و به قولمان پایبند باشیم و به تعهداتمان احترام بگذاریم یعنی به آنچه می گوییم، عمل کنیم.
 
در سراسر تاریخ، عزت نفس خصوصیتی نبوده است که بیشتر فرهنگ-ها آن را در زنان ارزش بپندارند، تعریف «زنانگی» عبارت بود از منفعل بودن، نه قاطع بودن، فرمانبرداری، نه استقلال وابستگی، نه متکی به خود، فداکاری،، نه توجه و اهمیت به خود. به چالش کشیدن این دیدگاه قدیمی از زنانگی و پذیرش دیدگاهی که به توانمندیها و توانایی بالقوهی زنان احترام بگذارد، عملی ناشی از عزت نفس است.
 
عزت نفس عامل ضروری پیشرفت شخصی است بدون پذیرش خویشتن، عزت نفس غیرممکن است اگر من در الگویی از طرد خویش گیر کنیم، مانع رشد شخصیام میشود و از خوشحالی فاصله خواهم گرفت. «پذیرش» یعنی تجربه کل واقعیت بدون انکار آن یا اجتناب از آن، این مساله با فقط «تایید» یا «قبول» انتزاعی فرق دارد، با دوست داشتن، تحسین یا چشمپوشی کردن هم فرق دارد. من میتوانم واقعیت آنچه را دربارهی خودم دوست ندارم، تحسین نمیکنم یا قبول ندارم، بپذیرم.
 
پذیرش خویشتن همچنین بدین معناست که احساس لیاقت و ارزشمند بودن خودم را حفظ کنم. متأسفانه، بسیاری از ما وقتی بچه بودیم به شکل عمدی یا غیرعمدی تشویق میشدیم که وقتی فکر یا احساس ما، بزرگسالان را آشفته میکند، وانمود کنیم چنین فکر و احساسی نداریم. ما برای کنار گذاشتن و نادیده گرفتن بخش-هایی از خودمان با عشق و تأیید پاداش میگرفتیم. ما ترسهای خود را انکار میکردیم، از قضاوت دست میکشیدیم، خشممان را فرو میفشاندیم، جنسیتمان را رد میکردیم و آرزوهایمان را نادیده میگرفتیم تا احساس «تعلق» کنیم. با آموختن این الگوی طرد خویشتن، ما آن را در سراسر زندگی ادامه میدهیم تا حمایت بزرگسالان را به دست آوریم. هدف ما حمایت از خود است اما نتیجهاش بیگانگی از خود است. این الگویی است که ما باید بیاموزیم آن را معکوس کنیم. ما باید این عقیده را که در انکار خود فضیلتی نهفته است، کنار بگذاریم. عزت نفس تا حدود زیادی با در نظر گرفتن سفت و سخت حقایق، از جمله حقیقت دربارهی فردیتمان، پیوند دارد. به همین دلیل است که پذیرش خویشتن خیلی مهم است. پذیرش خویشتن، انکار ارتباط خصمانهای است که با خودمان داریم، و یکی از تقسیمات مهم ساختار عزت نفس سالم است. به عنوان اصل کلی، هر حالتی از خود را که بتوانیم ابرازش کنیم، این توانایی را هم داریم که آن را ردکنیم، به عنوان مثال، همانطور که زنی میتواند از پذیرش افکار تاریکش امتناع کند، میتواند از پذیرش جلوه-های عقل و خرد عمیق خود نیز امتناع کند. همانطور که می-تواند غم و غصهاش را انکار کند، میتواند شور و نشاطش را هم رد کند همانطور که میتواند جهالت خود را انکار کند میتواند دانش خود را نیز انکار کند. درست همانطور که میتواند از پذیرش محدودیتهایش امتناع کند، میتواند از پذیرش توانایی بالقوهاش امتناع کند. همانطور که میتواند نقاط ضعف خود را پنهان کند، میتواند روی نقاط قوتش هم سر پوش بگذارد همان-طور که میتواند انکار کند از خودش بیزار است، میتواند بروز ندهد که خودش را دوست دارد همان طور که میتواند بدنش را نپذیرد میتواند ذهنش را نیز نپذیرد.
 
اگر زنی بتواند وانمود کند که بیشتر از آنچه نشان میدهد توانایی دارد و نقایص خود را انکار کند، همچین میتواند وانمود کند که کمتر از آنچه نشان میدهد توانایی دارد و قابلیتهایش را انکار کند او ممکن است هر خصوصیتی را که ارزش تحسین دارد، طرد کند. او ممکن است به نام محافظت از دیگر ارزشهایش، مانند ازدواجش (با شوهر که ممکن است از توانایی او احساس تهدید کند یا ارتباطش با خانواده یا دوستان، که ممکن است به او غبطه بخورند یا احساس ترس کنند، خودش را دست کم بگیرد. او ممکن است چنین کاری بکند چون امکان دارد پذیرش کل تواناییهایش مسئولیتهایی برایش به وجود آورد که او از آنها میترسد. او ممکن است چنین عملی انجام دهد چون شاید خودپندارهی محدودش نتواند برخی از بهترین خصوصیاتش را به کار گیرد. بنابراین او برای حمایت از آرامش خود، آنها را از آگاهیاش خارج میکند.
 
اینکه بدانید کیستید و به طور کامل همانی که هستید باشید، جرأت میطلبد این به صداقت نیاز دارد که حتی در خلوت ذهن خودتان بپذیرید که «من میتوانم کارهایی را که به نظر نمی-رسد دیگران بتوانند انجام دهند، انجام دهم.» یا «من از هر فرد دیگری در خانوادهام ذهن بهتری دارم». یا « من نسبت به اشخاصی که در اطرافم هستند چیزهای بیشتری از زندگی می-خواهم».
 
اما بیایید خودمان را فریب ندهیم رشد اغلب شامل خطر و درد و رنج است و پاداش آن احساس سرافرازی افتخاری است که بابت آنچه انتخاب کردهایم بشویم، نصیبمان میشود. من هرگز زنی را ندیدهام که بهترین خصوصیات درونیاش را پذیرفته باشد و بعد از چنین عملی احساس تأسف و پشیمانی کرده باشد. اما زنان زیادی را میشناسم که از این انتخاب اجتناب کردهاند و محکوم به یک عمر پشیمانی و افسوس شدهاند.
 
یکی از بالاترین ارزشهایی که والدین باید در دنیای امروز به فرزندان خود آموزش دهند اتکا به نفس است زیرا این ویژگی برای سازگاری موفق با دنیایی بسیار پیچیده و غیرقابل پیش-بینی لازم است. متأسفانه، زنان زیادی هنوز احساس میکنند که منفعل و درمانده بودن از فعالانه پذیرفتن سرنوشتشان قدرت بیشتری دارد. با این حال نه عزت نفس و نه توانمندی شخصی نمیتواند مانند هدیه از دیگران دریافت شود. عزت نفس یا از درون ریشه میگیرد یا به هیچوجه شکل نمیگیرد و در میان راههای شکلگیری آن، هیچکدام از آموختن و تمرین جوابگوی خود بودن مهمتر نیست. جوابگو و مسئول خود بودن شامل پذیرش مسئولیت برای اعمالمان، تصمیماتمان، تحقق بخشیدن رویاهایمان، انتخاب دوستانمان، ارتباط با دیگران و زندگی شخصیمان و نهایتاً مسئولیتپذیری برای شادمانیمان میباشد.
 
عزت نفس ابراز وجود به دنبال دارد وقتی ما به گونهای مناسب ابراز وجود کنیم، عزت نفسمان تقویت میشود ابراز وجود یعنی خواست و تمایل من این است که از خودم حمایت کنم، آشکارا همینی که هستم باشم و با خودم در رویارویی با دیگران با احترام رفتار کنم. ابراز وجود یعنی هویت واقعیام را جعل نکنم، ارزشها یا باورها یا ادراکاتم را بدجلوه ندهم، تا تأیید به دست آورم.
 
زنان با عزت نفس بالا، قاطعترین، مهربانترین و سخاوتمندترین زنان هستند و هیچگاه مایل نیستند هوش و خرد، باورها یا شور و اشتیاق خود را پنهان کنند او نیازها و اهدافش را مهم در نظر میگیرد. نه فقط برای دیگران بلکه برای خودش.
 
رویارویی با خواستهها و احترام به ارزشهایمان جرأت میخواهد ما نیاز داریم از مکانهایی که در آن پنهان شدهایم، بیرون بیاییم ما نیاز داریم در زندگی دخالت کنیم. در ابتدا، این ممکن است مشکل باشد اما دنیا متعلق به کسانی است که پشتکار دارند.
 
اهداف ما نیروهایمان را نظم میدهد و متمرکز میکند و به وجود ما معنا و ساختار میدهد در نبود اهداف و مقاصد، خودم را به عنوان عملی ضروری در اختیار بخت و اقبال قرار میدهم، یعنی تحت تأثیر تکانههایی تصادفی یا اعمال مهار ناپذیر دیگران، این انفعالی بودن با تجربهی عزت نفس ناسازگار است. صداقت و راستی موجب ارتقا و رشد عزت نفس است و عدم صداقت عزت نفس را تخریب خواهد کرد. زنان از کودکی تربیت میشوند تا از دیگران مراقبت کنند و به وضوح به آنان دستور داده می-شود که خودشان را در اولویت دوم یا به بیانی آخر قرار دهند.
 
وقتی زنان بیاموزند که بیشتر ابراز وجود کنند، اغلب به «خودخواهی» متهم میشوند، این اتهام به طور معمول به عنوان ابزاری برای نفوذ و سلطهجویی به کار برده میشود مردم با احساس گناه خلع سلاح میشوند و اغلب بنا به خواستهی اتهام زننده، از علایقشان صرفنظر میکنند. زنان باید با جرأت آرزوها و خواستههای خود را بپروانند، ارزشهای مستقل خود را فرمولبندی کنند و به آنان وفادار بمانند، برای اهدافشان تلاش کنند خواه دوستان یا خانواده ان را تأیید کنند یا نکنند. رها کردن آنچه به راستی میخواهیم، به راحتی از جانب آدمهای زیادی پذیرفته میشود.
 
زنان باید از خودخواهی هوشمندانهای که به نیازها و ارزشهای خود احترام میگذارد و مایل است از علایق مشروعش حمایت کند برخوردار باشند اگر ما از لحاظ عقلانی از ابراز وجود بترسیم، ممکن است روی هوش و درایتمان سرپوش بگذاریم و بهترینهای وجودمان را سرکوب کنیم. افراد ناراحت و ناراضی، از عزت نفس بالا برخوردار نیستند زیرا لازمه شاد بودن 1- داشتن عزت نفس 2- باور به اینکه ما خودمان مهمترین عامل شکلدهندهی سرنوشتمان هستیم، نه نیروهای بیرونی.
 
زنان با عزت نفس بالا، معمولاً از هوش و ذکاوت خاصی برخوردارند و همواره در پی کسب مهارتهای جدید و رسیدن به استقلال و قدرت شخصیتی هستند اینگونه افراد متکی به باورهای خود بوده و همواره سعی در ارتقای ایده و افکار خود دارند لذا جهت ابراز وجود نیازی به عمل جراحی زیبایی ندارند زیرا اینان از قدرت اتکاء به نفس و خلاقیت و ابراز وجود قوی، با پشتوانه افکاری اصولی جهت ارائه برخوردار بوده و البته این گونه زنان در جامعه جزو افراد موفق و لایق به شمار میروند. دنیا به ندرت به شادمانی به دیدهی احترام نگریسته است و با این حال اگر ما کسی را ببینیم که با وجود مشکلات زندگی بیشتر اوقات شادمان است، باید بدانیم به فردی مینگریم که تحولی معنوی داشته است و میتواند الهام بخش ما باشد.
 
* پروین شیخی، کارشناس مدیریت و ازدبیران بازنشسته شهرستان بوکان.

این خبر رو هم ببینید

«گل نساء» همچنان جایزه می گیرد

فیلم سینمایی «گل نساء» ساخته بلند کارگردان خوش آتیه و خوش ذوق کردستانی در سال …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *